English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
mail order house تجارت خرده فروشی بوسیله مکاتبات پستی
Other Matches
mail order سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
mail order سفارش کالا بوسیله پست
mail order business کسب و کار مکاتبهای
mail order of payment دستور پرداخت کتبی
put one's own house in order <idiom> سروسامان دادن کار شخصی
e-mail [short for electronic mail] ایمیل
e-mail [short for electronic mail] پست الکترونیکی
e-mail [short for electronic mail] رایانامه
marching order [travel order] دستور پیشروی [ارتش]
by next mail با پیت بعد
mail باپست فرستادن
mail پستی
mail نامه رسان
e mail علامت اختصاری پست الکترونیکی پست الکترونیکی
e mail سیستم ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران شبکه
mail زره دار کردن پست
mail مراسلات
by next mail باپست اینده
mail جوشن
mail چاپار
mail پست
mail زره
sent via e-mail بوسیله ایمیل فرستاده شد
mail ارسال چیزی توسط پست
mail نامههای ارسالی یا دریافتی
mail پیام های الکترونیکی از و به کاربران صفحه آگهی یا شبکه
mail سیستم ارسال نامه و بستههای پستی از یک محل به دیگری
mail که به سیستم پست الکترونیکی دستیابی دارد بدون ترک برنامه کاربردی
mail پیام های ارسالی بین کاربران صفحه آگهی یا شبکههای مابین
mail پست کردن
overland mail پست زمینی
certified mail پست سفارشی
certified mail پست سفارشی دو قبضه
mail server کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
mail orderly پستچی
acknowledged mail تابعی که به فرستنده اعلام میکند پیام پستی الکترونیکی خوانده شده است
coat of mail زره نیم تنهای
mail merging ادغام پستی
registered mail پست سفارشی
overland mail پستی که از راه خشکی برود
accountable mail پست یا نامه سفارشی و بیمه شده
mail services خدمات پستی
air mail پست هوایی
voice mail پست صوتی
chain mail زره زنجیری
voice mail پست اوایی پست صوتی
mail merge ادغام پستی
mail gram پست زمینی
there was no mail to day امروز کاغذنداشتیم
snail mail و نه پست الکترونیکی
junk mail اقلام پستی ناخواسته
snail mail اصط لاح عامیه به پست معمولی
electronic mail پست الکترونیکی
coats of mail زره نیم تنهای
sea mail پست دریایی
Registered mail. نامه سفارشی
ring mail زره
there was no mail to day امروز پست نبود
To mail a letter. نامه ای رابه پست انداختن
mail box فضای ذخیره سازی الکترونیکی با آدرس که پیام های ورودی کاربر ذخیره می شوند
mail box جعبه پستی
mail call رسیدن نامه یا پست
computerized mail پست کامپیوتری
mail coach دلیجان پستی
mail call دریافت نامه از پستخانه
mail cart ارابه پستی
mail cart گاری پست
She didnt let me mail the shelf . نگذاشت کاغذ را پست کنم
air mail receipt رسید پست هوایی
mail application programming interface مجموعه استانداردها
email [short for electronic mail] رایانامه
mail application programming interface که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند
email [short for electronic mail] ایمیل
email [short for electronic mail] پست الکترونیکی
to mail a letter [American English] نامه ای را با پست فرستادن
I dont quite remembered to post (mail)your letter. کاملا" بخاطرم ماند ( یادم نرفت ) که نامه تان را پست کنم
out of order درهم برهم
out of order نادرست
out of order <idiom> کارنکردن
order about پیوسته پی فرمان فرستادن
in order that he may go برای اینکه برود
in order to <idiom> اعتماد شخص را بدست آوردن
in order درست
out of order خراب
by order of فرمان
well-order خوش ترتیب [ریاضی]
by order of حسب الامر
to order <idiom> به ترتیب
in order that i may go برای اینکه بروم
in order to ... برای [اینکه]
In this order. In this way. باین ترتیب
in order صحیح
in order دایر
order [placed with somebody] سفارش [ازطرف کسی]
order [placed with somebody] دستور [ازطرف کسی]
first order مرتبه اول
in order that تا اینکه
in order that برای اینکه
in order to ... تا [اینکه ]
order off حکم خروج
out of order از کار افتاده
order دستور
order دستورالعمل
order مرتبه
order امر
order ن
out of order <idiom> برخلاف قانون ،نامناسب
order دستور دادن سفارش
order سفارش دادن
order خرید سفارش خرید
order حواله کرد حواله کردن دستور
order راسته
order کد عمل
order سفارش
order نظم
order سفارش دادن تنظیم کردن
order منظم کردن
order رتبه
order دستور سفارش
order پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کدگشایی کند و انجام میدهد مط ابق کد برنامه
re order سفارش دوم باره
order حواله
second order مرتبه دوم
order شیوه
order سبک معماری
order سفارش دادن کالا یا جنس
order نظم دادن
order فرمان نظم
order ترتیب انجام کار
order ترتیب
order دستور دادن
order دستورعملیاتی
to the order of بحواله کرد
to the order of به حواله کرد
order دستورالعمل دستور
order حکم
order سفارش دادن دستور دادن
to the order of در وجه
order مرتب کردن
order نظام معماری
low order پایین رتبه
low order انفجار کند یا ناقص
lexicographic order ترتیب لغت نویسی
lever of the second order اهرم نوع دوم
in order to prove برای اثبات
indue order به ترتیب صحیح
modification order سفارش اصلاحی
ionic order سبک متکائی
job order دستور انجام کارتعمیرات
job order حکم کار
job order دستور کار
high order رتبه بالا
landing order اجازه تخلیه بار
landing order دستورتخلیه بار
ionic order سبک بالشی سبک تابخور
in a bad order درهم برهم
made to order سفارشی
second order reaction واکنش مرتبه دوم
second order factor عامل مرتبه دوم
To order a meal. سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
second order conditions شرایط مرتبه دوم
second order conditions شرایط ثانوی
In chronological order. بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
route order فرمان ستون راه رو
minor order صفوف روحانی پایین درجه
short order خوراکی که زود مهیا میشود
Is your passport in order ? آیا گذرنامه ات مرتب وآماده است ؟
My stomach is out of order. مزاجم مرتب کارنمی کند
superior order دستور مافوق
superior order امر مافوق
pecking order <idiom> راه ارتباط بایکدیگر
the line is out of order سیم خراب است
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
sort order نظم ترتیب
court order قرار صادره از دادگاه
third order reaction واکنش مرتبه سه
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
review order لباس وتجهیزات و وسائل کامل
order of discharge حکم برائت ذمه
reculaulation order تنظیم محاسبه مجدد
purchase order سفارش خرید
purchase order دستور خرید
public order نظم عمومی
referral order درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار
point of order اخطار نظامنامهای
in chronological order به ترتیب تاریخ
social order سازمانوساختاراجتماعی
postal order هزینهپستی
law and order اطاعتازقانون
doric order سبکمعمارییونانقدیم
corinthian order ساختارقرمتی
points of order اخطار نظامنامهای
in a bad order خراب
review order لباس وتحملات سان
provisional order دستور موقت اداری
partial order پاره ترتیب
to set in order منظم کردن
order of fire ترتیب احتراق موتور
order of fire ترتیب توالی اتش
order of fire روش تیراندازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com