Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
main beam warning light
اشعهاصلینورهشداردهنده
Other Matches
main beam indicator light
شاخصنمایشچراغراهنما
warning light
لامپ خطر
warning light
چراغ خطر
oil warning light
چراغهشدارروغن
The warning light seems to have malfunctioned.
چراغ خطر به نظر می رسد دچار نقص فنی شده است.
battery warning light
چراغهشدارباطری
on-air warning light
نورهشدارنورروشن
main beam
شاه تیر
main beam
شعاع اصلی
low fuel warning light
چراغهشدارکمبودبنزین
door open warning light
چراغهشداربرایبازبودندر
seat-belt warning light
چراغهشدارکمربندایمنی
light beam
شعاع نور
light beam
پرتو نور
light gage beam
تیر سبک وزن
light beam recorder
ثبات شعاع نور
low beams
[beam light]
[American English]
نور پایین
[خودرو]
dipped beams
[beam light]
[British English]
نور پایین
[خودرو]
warning
اطلاع
as warning to
برای عبرت
as a warning to others
برای عبرت دیگران
warning
توجه به خط ر ممکن
warning
خبر
warning
اگهی
warning
زنگ خطر
warning
اعلام خطر
warning
عبرت
warning
اژیر هشدار
warning
هشدار
warning
اشاره
warning
تحذیر
warning
اخطار
warning
که روشن میشود تا نشان دهد یک چیز خط رناک ممکن است رخ دهد
warning
اخطاریه دادگاه
warning
اعلام خطر کردن هشدار
warning cries
فریادهای هشدار
warning signal
علامت خطر
issue a warning
اخطار صادر کردن
He took no heed of my warning.
به اخطار من توجهی نکرد
warning line
خط اخطار
warning net
شبکه اژیر
warning system
سیستم خبردهنده
warning system
سیستم الارم
warning signal
علامت اعلام خطر
warning sign
علامت احضار
warning sign
علامت اخطار
warning radar
رادار هشدار دهنده
warning pipe
لوله خبر
warning pipe
لوله سرریز
warning device
وسیلههشدار
warning plate
صفحههشدار
warning track
منطقهجریمه
warning order
دستور اماده باش اعلام اماده باش
warning order
دستور اگهی
warning net
شبکه اعلام خطر
warning lights
چراغهشدار
early warning
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early warning
اعلام خطر کردن
storm warning
پرچم قرمز با مرکز سیاه یا 2چراغ قرمز بعلامت باد شدید
early-warning
اعلام خطر کردن
early-warning
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
local warning
اعلام خطر محلی
local warning
سیستم اعلام خطر محلی
warning agent
گند گاز
airborne early warning
اعلام خطر هوابرد
air warning net
شبکه اعلام خطر هوایی
airspace warning area
منطقه اعلام خطر هوایی
air alert warning
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
airborne early warning
راداراعلام خطر نصب شده روی هواپیما
control and warning center
سیستم کنترل و اعلام خطر
foil warning line
حلقهاخطارخنثیکننده
danger warning level
مقدار موجودی کالا که میبایست همیشه در انبارموجود باشد
danger warning level
حداقل موجودی
small craft warning
پرچم قرمز یا چراغ قرمزبعلامت باد شدید و دریای خطرناک
sabre and epee warning line
خطهشداردرمسابقهاپوشمیشیربازی
oil pressure warning indicator
شاخصهشدارفشارروغن
Drive on dimmed headlights !
[Warning to drivers]
با نور پایین حرکت کنید!
[هشدار به رانندگان]
beam
تیر بنا
h beam
تیر بال پهن
i beam or i beam
تیری که به شکل ) باشد
off the beam
<idiom>
اشتباه ،خطا
t beam
تیر سپری
on the beam
<idiom>
خوب انجام دادن
t beam
تیراهن T شکل
beam
مجموعه باریکی از نور یا اشعه الکترون
beam
تیر سقف
beam
نورافکندن
beam
عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
beam
عرض ناو
beam
تیر
beam
شعاع
beam
پرتو
beam
نورافکندن پرتوافکندن
beam
شاهپر تیرعمارت
beam
میله
beam
شاهین ترازو
beam
شاه تیر فرسب
beam
حرکت اشعههای الکترون توسط CRT در صفحه نمایش
beam
باریکه
beam
نورد
beam
ترازو میله
beam
دسته کردن اشعه الکترونی جهت دادن
beam
ستون
beam
عریضترین قسمت قایق
beam
تیرک
i beam
تیر اهن یا فولاد
main
عمده
main
مهم
in the main
بطور کلی
in the main
اساسا
main
نیرومند
in the main
بیشتر اصلا
main
<adj.>
اصلی
main
مهم تمام
main
کامل
main
با اهمیت
main
بزرگ تمام
main
ی تر راهنمایی میکند
main
مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
main
کامل شاه لوله
main
سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را سنکرون میکند
main
ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
with might and main
با تمام نیرو با همه توانایی
main
بسیار مهم
main
دریا
main
خط اصلی
main
بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
main
MAR با دستیابی سریع که محلهای آن به سرعت و مستقیما توسط CPU قابل آدرس دهی هستند
main
مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
spreader beam
تیر زیر سری
to be on her beam ends
نزدیک بوارونه شدن
ion beam
باریکه یونی
double beam
شعاع مضاعف نور
electron beam
پرتو الکترون
electron beam
شعاع الکترون
front beam
شاغولجلویی
green beam
شعلهیسبز
double beam
پرتو مضاعف
electron beam
اشعه الکترونی
blue beam
اشعهآبیکلاهکآبی
sun beam
پرتو افتاب
breast beam
میلهیبرابر
stress in beam
تنش در تیرها
ion beam
اشعه یونی
electron beam
پرتوی الکترونی
edge beam
تیر کناری
spreader beam
تیر تقویتی
small beam
تیرچه
sleeper beam
بالشتک
sleeper beam
زیر سری
curved beam
تیر خمیده
cross beam
تیر عرضی
radar beam
پرتو رادار
pencil beam
نور باریک
pencil beam
شعاع نور بسیار باریک
overhead beam
تیر سقف
continuous beam
تیرچند پایه
continuous beam
تیر ممتد
landing beam
نورافکن هدایت زمینی هواپیمابرای فرود
continuous beam
تیر چند دهانه تیر سراسری
cross beam
تیر افقی
laminated beam
تیر چند لایی
simple beam
تیر ساده
simple beam
تیره ساده
sill beam
تیر درگاه
sill beam
تیرک استانه
secondary beam
تیرک
scaffold beam
تیر داربست
deep beam
تیر تیغه
roof beam
تیر سقف
restrained beam
تیر دوطرف گیردار
laser beam
اشعهلیزر
high beam
نور بالای چراغ اتومبیل
fixed beam
تیر دوسر گیردار
fixed beam
تیر گیردار
fixed beam
تیر دو سر گیردار
fixed beam
تیر ثابت
walking beam
میل لنگ
upstand beam
تیر رو زده
x ray beam
اشعه رونتگن
upright beam
استا
red beam
اشعهمادونقرمز
flange beam
تیر اهن بال دار
wooden beam
تیر چوبی
high beam
نقطه درخشان ونورانی جلووسایل نقلیه
wind beam
تیری که در برابر مقاومت فشار باد طرح ریزی میشود
hatch beam
پایه دریچه پایه دهلیز
hatch beam
ستون دریچه
hammer beam
تیر یا دستک پاچه بند
weigh beam
قپان قابل حمل
grasshopper beam
تیری که یک سران درماشین لولایی پیوسته است وازاین جهت مانندملخ
flitched beam
تیر مرکب
flitched beam
تیر چوب اهنی
illuminating beam
پرتو روشنایی
illuminating beam
پرتو نور
rear beam
دنبالهشاهینترازو
tie beam
تیر کش
electronic beam
اشعه ی الکترونیکی
the beam sagged
تیر شکم داد
beam reach
پرتورسائی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com