English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
main wheel چرخاصلی
Other Matches
wheel measurement [ wheel measuring] بازرسی چرخ [سنجش چرخ]
main مهم
main بزرگ تمام
main کامل شاه لوله
main خط اصلی
main بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
main MAR با دستیابی سریع که محلهای آن به سرعت و مستقیما توسط CPU قابل آدرس دهی هستند
main مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
main ی تر راهنمایی میکند
main ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
main سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را سنکرون میکند
main مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
in the main بطور کلی
in the main اساسا
in the main بیشتر اصلا
main بسیار مهم
main نیرومند
main عمده
main <adj.> اصلی
main مهم تمام
main کامل
main دریا
main با اهمیت
with might and main با تمام نیرو با همه توانایی
wheel جاروب کردن با پا
wheel well محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
wheel چرخیدن
wheel رل ماشین
wheel چرخش
wheel دور
wheel چرخ
wheel چرخ طایر
wheel اتحادیه ورزشی
four wheel چهارچرخه
to take the wheel پشت رل نشستن
fifth wheel چرخپنجم
wheel چرخ سمباده
wheel ساسایی
wheel گرداندن
wheel چرخ نخ ریسی
wheel دوک نخ ریسی
He's a fifth wheel. او [مرد] آدم زایدی است.
to be a fifth wheel [to be in the way] آدم اضافه [بدون همسر] بودن [در جشنی که همه زوج دارند]
be a fifth wheel <idiom> آدم اضافی یا زاید [در گروهی از آدمها]
fifth wheel جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
wheel [همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
third wheel سومینچرخدنده
wheel گردش ناو
main motor موتور اصلی
main nozzle شیپوره یا نازل اصلی
main menu منوی اصلی
main menu فهرست انتخاب اصلی
main memory حافظه اصلی
main members قطعات اصلی
main mast دکل اصلی
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
main memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main store حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main oscillator اسیلاتور اصلی
main patent ثبت اصلی
main sail بادبان اصلی
main routine روال اصلی
main regulator تنظیم کننده محور اصلی
main radio اطاق اصلی بی سیم ناو
main program برنامه اصلی
main port port principal
main port refrencestation : syn
main port ,
main port بندر اصلی
main pole قطب اصلی
main pipe لوله اصلی
main guard پست نگهبانی اصلی
main gap فاصله تخلیه اصلی
main drain زهکش اصلی
main door در اصلی
main distribution مقسم اصلی
main discharge تخلیه اصلی
main direction جهت اصلی
main deck پل اصلی
main deck عرشه اصلی ناو
main current اتصال سری
main current جریان اصلی
main contractor پیمانکاردست اول
main contractor مقاطعه کار اصلی
main contact کنتاکت اصلی
main drain پمپ اصلی خن ناو
main effort تلاش اصلی
main gap شکاف اصلی
main fuse فیوز اصلی
main frame کامپیوتر بزرگ
main fire سیستم تیراندازی اصلی
main fire سیستم اصلی اتش
main field میدان اصلی
main feed تغذیه اصلی
main exciter محرک اصلی
main office مرکز اصلی
main exchange مرکز اصلی
main electrode الکترود اصلی
main effort تلاش اصلی نیروها
main connection اتصال اصلی
To wonder from the main topic. از مطلب اصلی دور افتادن
main parachute چتراصلی
main mirror آینهاصلی
main leg پایهاصلی
main inlet دهانهاصلی
main glider غلتکاصلی
main fan پروانهاصلی
main entrance ورودیاصلی
main engines موتورهایاصلی
main duct لولهاصلیآب
main cleanout تمیزکنندهاصلی
main carriage حاملاصلی
main clauses رجوع شود به clause independent
main section قسمتاصلی
What is the main obstacle ? مانع اصلی چیست ؟
main drag <idiom> مهمترین خیابان شهر
main vent منقذاصلی
main diagonal قطر اصلی [ریاضی]
main color رنگ اصلی
main color رنگ زمینه
main stripe [خط یا نوار اصلی در فرش مانند خطوط طرح محلات]
rising main جنبشاصلی
main tube تیوپاصلی
main transformer تغییردهندهاصلی
main stand تکیهگاهاصلی
main stalk ساقهاصلی
main clause رجوع شود به clause independent
main memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main stem راه اصلی جویبار
main stem قسمت اصلی کانال
main stage عرشه اصلی
main stage طبقه اصلی
main spring شاه فنر
main signal سیگنال اصلی
main shaft محور اصلی
main shaft میل چرخ
main sewer مجرای اصلی فاضلاب
main sewer لوله اصلی
main sequence رشته اصلی
main sector بخش اصلی
main stem خط اصلی
main storage انباره اصلی
main store حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
the main army بخش عمده ارتش
main yard قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
main wire سیم اصلی
main winding سیم پیچی اصلی
main voltage ولتاژ اصلی
main unit واحد اصلی
main topmast دگلی که درست بالای دگل اصلی قرار دارد
main switch کلید اصلی
main storage حافظه اصلی
main score نمره اصلی
main column ستون اصلی
main lines نهر مادر
main roads جاده اصلی
main line نهر مادر
coup de main حمله ناگهانی با تمام قوا
collecting main شبکه دریافت
main amplifier تقویت کننده اصلی
main anode اند اصلی
main armament جنگ افزار اصلی تانک یاهواپیما یا ناو
main attack تک اصلی
blast main لوله دم
main lines خط اصلی
main lines نهر اصلی
main lines کانال اصلی
main line خط اصلی
water main شاه لوله اب
gas main شاه لوله گاز
gas main لوله اصلی گاز
main roads راه اصلی
collecting main شبکه جمع کننده
main line کانال اصلی
fire main لوله اب اتش نشانی
main attack تلاش اصلی نیروها
main attack حمله اصلی
main building ساختمان اصلی
main busbar شمش اصلی
main cable کابل اصلی
main camshaft میل بادامک اصلی
main canal کانال اصلی
main carburetor کاربراتور اصلی
main road راه اصلی
main road جاده اصلی
water main لوله هادی اب
main circuit مدار اصلی
main coil سیم پیچ اصلی
main body عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
main coil بوبین اصلی
main beam شعاع اصلی
main line نهر اصلی
main battery باطری اصلی
main body عمده قوا
main battery توپ اصلی ناو
main axis محور اصلی
main beam شاه تیر
worm wheel چرخ دنده حلزونی
catherine wheel رجوع شود به pinwheel
escape wheel دندهخلاص
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com