Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
man machine systems
نظامهای انسانی- ماشینی
Other Matches
systems
سازمان
systems
تشکیلات
systems
نظام سیستم
systems
روش اصول
systems
ترتیب
systems
همستاد روش
systems
طریقه
systems
سلسله رشته
systems
دستگاه
systems
جهاز
systems
طرز اسلوب
systems
قاعده رویه
systems
نظم منظومه
systems
نظام
systems
مجموعه سازمان
systems
اسلوب
systems
نظم ترتیب
systems
منظومه
systems
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
systems
سلسله
systems
رشته دستگاه
systems
هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
systems
سازگان
systems
همست
systems
سیستم
systems
اصول وجود
systems
طرز روش
systems console
پیشانه سیستم ها
systems analysis
تحلیل سیستم ها
systems disk
دیسک سیستم ها
systems analysis
1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
systems engineer
مهندس سیستم
systems approach
رویکرد نظام نگر
systems analysis
ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
systems analysis
سیستمی که نرم افزار سیستم می نویسد
systems analysis
برنامهای که نحوه کار سیستم کامپیوتری را کنترل میکند
framing systems
سیستمهای قابدار
systems analyst
تحلیلگر سیستم
systems analyst
تحلیل گر سیستم
systems software
نرم افزار سیستم
systems analysis
تحلیل سیستم
systems analysis
نظام شناسی
systems analysis
شخصی که بررسیهای سیستم را انجام میدهد
systems flowchart
روندنمای سیستم
systems house
خانه سیستم ها
systems analyzer
تحلیل گر سیستم
nervous systems
سلسله عصب
nervous systems
دستگاه پی
systems console
میزفرمان سیستم ها
nervous systems
دستگاه عصبی
Monetary systems.
سیستم های پولی ( مالی )
bifurcated systems
سیستمهای دو چنگاله
embedded systems
سیستمهای تعبیه شده
pos systems
فروشگاههای زنجیرهای وسوپرمارکتها که اخیرا " ازسیستمهای POS استفاده می کنند
systems programming
برنامه نویسی سیستم
systems programmer
برنامه نویس سیستم
systems programer
برنامه نویس سیستم
systems program
برنامه سیستم
systems progarmmer
برنامه نویس سیستم ها
systems manual
کتاب راهنمای سیستم
systems library
کتابخانه سیستم ها
operating systems
سیستم عامل
computerised ordering systems
سیستم سفارش کامپیوتری خرید کامپیوتری
information processing systems
نظامهای خبرپردازی
systems network architecture
معماری شبکه سیستم ها
systems network architecture
روشهای طراحی IBM که نحوه ارتباطات در شبکه را بیان میکند و امکان ارتباط سخت افزارهای مختلف را فراهم میکند
certified systems professionals
CSP
association in information systems
انجمن متخصصین سیستمهای اطلاعاتی
association in information systems
professionals
public address systems
دستگاه بلندگو مخصوص اجتماعات بزرگ
systems application architecture
معماری کاربردی سیستم ها
small computer systems interface
واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی
a comparison of the tax systems in Italy and Spain
مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
machine
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine
یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
machine
دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine
زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machine
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machine
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine
عمل پردازش دستورات در برنامه توسط کامپیوتر
machine
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
two way machine
ماشین دو راهه
machine
دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
machine
خطای ناشی از خرابی قطعه
machine
ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
machine
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine
بیت اجرا میشود
machine
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machine
ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
تراشیدن ماشین
machine
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine sensible
قابل درک توسط کامپیوتر
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
machine
تراشکاری کردن صیقل کردن
machine
دستگاه
machine
ماشین
machine
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
machine
فرمولی که کامپیوتر آنالوگ نوشته است تا حل کند
machine
خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine
براده برداشتن
machine
شیارانداختن روی فلز
punching machine
ماشین سوراخکن
scouring machine
ماشین سمباده
sequential machine
ماشین ترتیبی
printer machine
دستگاه چاپ
printer machine
ماشین چاپ
planing machine
ماشین کندگی
punching machine
دستگاه منگنه
seeding machine
ماشین تخم کاری
seaming machine
ماشین درزگیری
reaping machine
ماشین درو
reeling machine
ماشین نخ پیچی
punching machine
دستگاه پانچ
machine down time
زمان معطلی دستگاه
reeling machine
چرخک
sandblast machine
ماشین ماسه پاش
sanding machine
ماشین سنباده زنی وصیقل کاری
scouring machine
ماشین سایش
planer machine
ماشین صفحه تراش
open machine
ماشین باز
machine error
خطای ماشین
machine down time
زمان توقف ماشین
machine learning
فراگیری ماشین
machine number
عدد سرعت هواپیما
machine number
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
machine oil
روغن ماشین
machine operating
عملکرد ماشین
machine operator
کارگردان ماشین
machine operator
اپراتوردستگاه
machine operator
اپراتور ماشین
machine language
زبان ماشین
machine interupption
وقفه ماشین
machine fault
عیب ماشین
machine fault
نقص ماشین
machine foundation
پایه دستگاه
machine frame
چارچوب دستگاه
machine gunner
مسلسل چی
machine independent
مستقل از ماشین
machine instruction
دستورالعمل ماشین
machine intelligence
هوش ماشین
machine equipment
تجهیزات ماشین
machine operator
متصدی ماشین
machine oriented
ماشین گرا
machine readable
خواندنی توسط ماشین
milking machine
ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
milling machine
ماشین تراش
milling machine
ماشین فرز
milling machine
دستگاه فرز
molding machine
دستگاه قالب گیری
mortising machine
دستگاه کام کنی
mowing machine
ماشین علف چینی
mowing machine
علف چین
multi way machine
دستگاه چند راهه
object machine
ماشین مقصود
machine word
کلمه ماشین
machine welding
جوشکاری ماشینی
machine readable
قابل خواندن توسط ماشین
machine recognization
بازشناختی توسط ماشین
machine representation
نمایش ماشیی
machine ringing
زنگ ماشینی
machine run
رانش ماشین
machine run
اجرای ماشین
machine shop
کارگاه محاسبات ماشینی
machine time
وقت ماشین
machine time
زمان ماشین کاری
machine translation
ترجمه ماشینی
pleating machine
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
plaiting machine
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
pleating machine
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
plaiting machine
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
cog in the machine
<idiom>
قطرهای از دریا
kidney machine
ماشینکمکیبرایافرادبیمار
rowing machine
ماشینپایی
machine hall
راهرویماشین
fuelling machine
ماشینسوخت
fax machine
فاکس
accept machine
دستگاه پذیرنده
sub-machine guns
تیربار خودکار
sub-machine guns
تیربار دستی
dyeing machine
ماشین رنگرزی
freezing machine
فریزر
[غذا و آشپزخانه]
fax (machine)
دستگاه فکس
facsimile (machine)
دستگاه فکس
drilling machine
دریل
[ابزار]
boring machine
دریل
[ابزار]
drilling machine
مته برقی
[ابزار]
boring machine
مته برقی
[ابزار]
drilling machine
دستگاه مته
[ابزار]
boring machine
دستگاه مته
[ابزار]
sub-machine guns
مسلسل دستی
sub-machine gun
تیربار خودکار
sub-machine gun
تیربار دستی
teaching machine
ماشین تدریس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com