Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 155 (8 milliseconds)
English	Persian
marked levelling staff	میر مدرج
marked levelling staff	میر ترازگیری
Other Matches
staff levelling	میر ترازیابی
levelling staff	شاخص تراز
levelling staff	میر
marked	نشاندار
marked	علامت دار
marked	مشخص
pock marked	مجدر
it is marked with spots	نشان ان خالهایی است که دارد
pock marked	ابله دار
pock marked	ابلهای
It marked the beginning of a war.	این آغاز جنگ بود.
The football field must be marked out.	زمین فوتبال را باید خط کشی کرد
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .	مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
levelling	ترازیابی
levelling	ارتفاع یابی
levelling	تعدیل
levelling f	سطحپایه
levelling course	لایه تسطیح کننده
levelling	تسطیح
levelling	هموارسازی
continuous levelling	تراز یابی پیوسته
precision levelling	ترازیابی دقیق
levelling foot	سطح پایه
levelling rod	زمین پیمایی
levelling straightedge	خط کش تراز
levelling monument	نشان ترازیابی
levelling screw	پیچ تنظیم
levelling instrument	وسیله ترازیابی
levelling rod	دستک مساحی
automatic levelling	سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
levelling monument	انگپایه ترازیابی
levelling rod	دستک
levelling monument	ریپرترازیابی
levelling head	سرترازیابی
levelling drag scrapers	اسکریپر تیغه دار
levelling head level	مقطعدهانهیتراز
levelling head locking knob	دکمهقفلسرترازیاب
staff	چوب پرچم ستاد ارتش
staff	چوب بلند
staff	تیر
staff	کارمندان کارکنان
staff	پرسنل
staff	افسران صاحب منصبان
staff	اعضاء هیئت
staff	با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staff	کارمندان
staff	1- ستاد 2- کارکنان
staff	کارکنان
staff	مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
staff	پرسنل ستاد ستادی
staff	قسمت ستاد
staff	مخلوط سیمان و گچ
special staff	ستاد تخصصی
staff coordination	هماهنگی ستادی
paraprofessional staff	کارکنان غیر تخصصی
staff college	دانشگاه جنگ
personal staff	ستاد شخصی
personal staff	ستاد خصوصی فرمانده
special staff	ستاداختصاصی
planning staff	ستاد طرح ریزی کننده
rammer staff	چوب سمبه
rammer staff	دسته سمبه
quarter staff	نیزه چوبی
staff duty	وفیفه ستادی
staff duty	ماموریت ستادی
staff duty	کار ستادی
technical staff	کارمندان یا اعضای فنی
the staff of old age	عصای پیری
tip staff	عصای سر فلزی
treble staff	موسیقی
staff officer	افسر ستاد
ground staff	افرادنگهداریکنندهیکزمینورزشی
staff nurse	سرپرستار
hotel staff	کارکنان هتل
leveling staff	میر
redeploy [staff]	تبدیل کردن
redeploy [staff]	برگرداندن
redeploy [staff]	عوض کردن
surveyor's staff	ژالون نقشه برداری
supervisory staff	مباشرین
staff estimate	براورد ستادی
staff gauge	اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
staff gauge	اشل دستی
staff manager	رئیس کارگزینی
staff of life	نان یا چیزی شبیه ان
staff of life	مایه حیات
staff section	بخش ستادی
staff section	قسمت ستادی دسته سمبه
staff section	قطعات سمبه
staff sergeant	گروهبان دوم
staff study	بررسی ستادی
staff supervision	نظارت ستادی
supervisory staff	کارمندان مباشر
redeploy [staff]	تغییر دادن
combined staff	ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
conducting staff	ستاد هدایت کننده
conducting staff	ستاد هادی
directing staff	ستاد هادی
directing staff	ستاد هدایت کننده
editorial staff	هیئت مدیره یانویسنده
ensign staff	میله پرچم پاشنه
gangway staff	نگهبان پله
combined staff	ستاد مرکب
brigade staff	ستاد تیپ
analysis staff	ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
Chiefs of Staff	رئیس ستاد
Chief of Staff	رئیس ستاد
army staff	ستاد نیروی زمینی
army staff	ستادارتش
army staff	ستاد نظامی
general staff	ستاد ارتش
general staff	ستاد عمومی
general staff	ستادفرماندهی
jacob's staff	چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
jacob's staff	مسافت سنج
operating staff	متصدیان
member of staff	کارمند
general staff	ستاد کل
joint staff	ستاد مشترک
leveling staff	ژالون نقشه برداری
pack staff	بغچه نگه دار
pack staff	بارنگهدار
half staff	نیم افراشته
hand staff	دسته خرمن کوب
hand staff	چوبدستی
operating staff	کارمندان عملیاتی
integrated staff	ستاد توام
jack staff	میله پرچم سینه
integrated staff	ستاد یکپارچه ستاد التقاطی
deaputy chief of staff	رئیس رکن از رده سپاه به بالا
army general staff	ستادنیروی زمینی
general staff college	دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
supreme commander's staff	ستاد عالی ارتش
army general staff	ستاد عمومی ارتش
assistant chief of staff	معاونت
assistant chief of staff, g	معاونت پرسنلی
assistant chief of staff, g	رکن یکم اداره یکم
assistant chief of staff	معاون رئیس ستاد
supreme commander's staff	ستاد کل ارتش
vice chief of staff	دستیاررئیس ستاد
vice chief of staff	جانشین رئیس ستاد
joint chief of staff	رئیس ستاد مشترک
joint chief of staff	رئیس ستاد ارتش
water staff gauge	اشل اندازه گیری عمق اب
assistant chief of staff,g (intelligenc	رکن دوم اداره دوم
assistant chief of staff, g (operations	معاونت عملیات
assistant chief of staff, g (operations	رکن سوم اداره سوم
assistant chief of staff,g (intelligenc	معاونت اطلاعات
command and general staff college	دافوس
command and general staff college	دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
assistant chief of staff,g(civil affair	معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
The singer and his staff commandeered the entire backstage area.	خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator.	هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com