English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
English Persian
market economy اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economy اقتصاد بازار
Search result with all words
developed market economy countries کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
developed market economy countries کشورهای مرفه
free market economy اقتصاد بازار ازاد
market directed economy اقتصاد مبتنی بر بازار
Other Matches
economy اقتصادی
economy اقتصاد
economy علم اقتصاد
economy صرفه جویی
exchange economy اقتصاد مبادلهای
dualistic economy اقتصاد دوگانه
dynamic economy اقتصاد پویا
dynamic economy اقتصاد متحرک
suffering economy اقتصاد اسیب دیده
factory economy اقتصاد کارخانهای
expanding economy اقتصاد در حال توسعه اقتصاد در حال گسترش
best economy mixture نسبت متناسب سوخت و بنزین در موتورهای پیستونی جهت حصول بیشترین برد پروازی
supply economy صرفه جویی در مصرف اماد صرفه جویی تدارکاتی
economy factor ضریب اقتصادی
test economy اقتصاد ازمون
economy factor ضریب صرفه جویی
domestic economy اقتصاد محلی
two sector economy اقتصاد دو بخشی
black economy پولیکهبدوناطلاعدولتبرایفرارازمالیاتکسبشود
closed economy اقتصاد بسته
weak economy اقتصاد ضعیف
warfare economy اقتصاد جنگ پرداز
warfare economy اقتصاد جنگی
controlled economy اقتصاد تحت کنترل
controlled economy اقتصادارشادی
token economy اقتصاد ژتونی
declining economy اقتصاد در حال افول
declining economy اقتصاددر حال تنزل
directed economy اقتصاد ارشادی
directed economy اقتصادهدایت شده
domestic economy اقتصاد داخلی
subsistence economy اقتصاد معیشتی
static economy اقتصاد ساکن وضعیت اقتصادی یی که مدت زیادی دوام یابد
regional economy اقتصادناحیهای
regional economy اقتصاد منطقهای
principles of economy اصول اقتصاد
planless economy اقتصاد بی نقشه
planless economy اقتصاد نسنجیده
natural economy اقتصاد غیرپولی
natural economy اقتصاد طبیعی
national economy اقتصاد ملی
moneyless economy اقتصاد بی پول
moneyless economy اقتصاد فاقد پول
monetary economy اقتصاد پولی
mental economy اقتصاد روانی
sluggish economy اقتصاد در حالت رکود
sluggish economy اقتصاددر حالت کسادی
household economy تدبیر منزل
static economy اقتصاد ایستا
free economy اقتصاد ازاد
mature economy اقتصاد رشد یافته
spotaneous economy اقتصاد خودبخودی
fuel economy اقتصاد سوخت
guild economy اقتصاد صنفی
heat economy اقتصاد حرارت
soviet economy اقتصاد شوروی
sound economy اقتصاد قوی
household economy اقتصاد خانگی
mature economy تکامل یافته
barter economy اقتصاد پایاپای
political economy علم ثروت
mixed economy اقتصاد مختلط
balanced economy balanced
balance economy اقتصاد متوازن
backward economy اقتصاد عقب مانده
economy class درجه توریستی
economy class اکونومی کلاس
political economy اقتصاد سیاسی
open economy اقتصاد باز
political economy اتصاد سیاسی
planned economy اقتصاد برنامهای
command economy اقتصاد دستوری
planned economy اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economy اقتصاد سنجیده
planned economy اقتصاد بانقشه
to reflate the economy به اقتصاد تحرک بخشیدن
mixed economy سیستم اقتصادی که در ان روشهای کاپیتالیستی و سوسیالیستی در جوار هم به کار گرفته شود
barter economy اقتصاد بدون پول
centrally planned economy اقتصاد متمرکز
laissez faire economy اقتصاد ازاد
ministry of national economy وزارت اقتصاد ملی
centrally planned economy اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود
We have to stem the ride of emigration if our economy is to recover. اگر قرار است اقتصادمان رشد کند باید جلوی رشد مهاجرت را بگیریم.
market value ارزش
market در بازار دادوستد کردن
market value قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
market بازار
market به بازار عرضه کردن
market value در بازار قیمت بازار
market value ارزش بازاری
market محل داد وستد
outside market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
off-market <adj.> خارج از بورس [فروخته شده ]
market درمعرض فروش قرار دادن
market مرکزتجارت
market فروختن
market value قیمت بازار
down-market رجوع شود به downscale
market بازار فروش [اقتصاد]
in the market for <idiom> خواستن یا آماده خرید چیزی شدن
cattle market محلفروشاحشام
financial market بازار مالی
labour market متقاضیکار
narrow market بازار محدود
oil market بازار نفت
seller's market بازار فروشنده
over-the-counter market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
organized market بازار سازمان یافته
market garden مزرعهکاشتسبزیجاتومیوهجاتجهتفروش
to place on the market به بازار عرضه کردن
market share سهم بازار
market socialism سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
market structure ساخت بازار
market structure بنیان بازار
market system نظام بازار
market trends روندهای بازار
market trust بازار انحصاری
flea market <idiom> بازارمکاره (بازارکهنه فروشها)
There is no market for it in Iran . درایران مصرفی ندارد
To depress the market . بازار را کساد کردن
On the free market . دربازار آزاد
market gardening شغلسبزیکاریوکاشتمیوه
market gardener باغکار سبزیکار
perfect market بازار کامل
widening of market گسترش بازار
wage market بازار دستمزد
to place on the market درمعرض فروش قرار دادن
to put on the market درمعرض فروش قرار دادن
to make a market of با کالای دیگرمعاوضه کردن
to make a market of معامله کردن
spot market بازار نقدی
spot market بازار معاملات نقدی
the market is dull بازار کساداست
the market is dull بازار راکد است
carpet market بازار فرش
target market بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
to put on the market به بازار عرضه کردن
to put on the market فروختن
to place on the market فروختن
price market وضع کردن قیمت در انحصار
off-market purchases خرید در بیرون از بورس
rig the market با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
securities market بازار اوراق بهادار
security market بازار اوراق بهادار
seller's market بازاری که در ان اختیار معامله وتصمیم گیری در دست فروشنده است
sharing the market تقسیم بازار
to rig the market با احتکارویکجاخریدن کالاافزایش وکاهش مصنوعی دربهای کالافراهم کردن
soft market بازار با تقاضای خوب
market segmentation تجزیه بازار
fair market بازار مکاره
commodity market بازار کالا
capital market بازار سرمایه
buyers market بازار خرید
buyer's market بازار مناسب برای خریدار
buyer's market بازار خرید
bullish market بازار رو به رونق
bullish market بازار احتکاری
bullion market بازار شمش
bull the market بازار را گرم کردن
break into the market در بازار رسوخ کردن
bearish market بازار رو به افول
commodity market بازار مواد اولیه
commodity market بازار کالای مصرفی
fair market هفته بازار
exchange market بازار اسعار
exchange market بازار داد و ستد
easty market بازاراست تا
buyer's market بازاری که درکنترل خریدارست
domestic market بازار داخلی
dead market بازار کم فروش
dead market بازار کساد
credit market بازار اعتباری
cornering the market خرید کلی و یکجای کالاهای بازار
cornering the market قبضه نمودن بازار
black market دربازارسیاه معامله کردن
Common Market بلژیک
Common Market بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
Common Market جامعه اقتصادی اروپا
Common Market بازار مشترک
free market بازار ازاد
open market بازار ازاد بازاری که دارای رقابت کامل میباشد
open market بازار باز
open market بازار ازاد
Common Market فرانسه لوکزامبورگ و هلند
market economies اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economies اقتصاد بازار
black market بازار سیاه
stock market بورس کالاهای مختلف
stock market بورس سهام وارز
flea market بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
flea market سمساری
money market بازار پول
market place بازار
market research بررسی بازار
market research تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
market research بازارپژوهی
market research تحقیقات علمی در بازار ودادوستد کالا
market places بازار
falling market بازار رو به زوال
market risk خطر بازار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com