English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
master slave manipulator یک شانه
master slave manipulator بازو و دست خودکار که به وسیله اپراتوراز فاصله دوری هدایت میشود
Other Matches
master slave ارباب و برده
master slave system سیستم راهبر پیرو
master slave system سیستم ارباب و برده
previous master of a liberated slave معتق
master slave computer system یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر
manipulator دست ماشینی
manipulator تعزیه گردان
slave محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
slave بنده
slave برده
slave زرخرید اسیر
slave غلامی کردن
slave سخت کارکردن
slave غلام
slave مملوک
slave کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
slave بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
slave پردازنده مخصوص که با پردازنده اصلی کنترل میشود
slave ترمینالی که با کامپیوتر اصلی یا ترمینال کنترل شود
slave صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slave پیرو
negro slave غلام سیاه
negro slave غلام زنگی
negro slave کاکا
slave drivers نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
slave trade برده فروشی
galley slave غلام
galley slave مزدور زحمتکش
galley slave غلام پاروزن
female slave جاریه
escaped slave برده فراری
escaped slave عبد ابق
female slave کنیز
slave ant مورچه کارگر
To emancipate a slave. برده ای را آزاد کردن
slave labour بردهداری
white slave استفاده از زن برای فحشاء تجارت ناموس
slave driver نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
slave station ایستگاه فرعی
slave mode حالت پیرو یا برده
slave merchant برده فروش
slave holder زرخرید
slave computer کامپیوتر برده
slave holder دار
female slave with a child master her from child witha
female slave with a child ام ولد
male slave or servant غلام
To work like a horse ( dog, slave ) . مثل خر کا رکردن
A slave bought with money is more free than he who. <proverb> بنده زر خرید آزادتر از بنده شکم است .
master ماهر شدن
master ارباب صاحب
master's فوقلیسانسه-دارایمدرکMAیاMSc
old master نقاشی هر یک از این هنرمندان
the master در
to be a master of دارا بودن
master off استاد شمشیربازی
master of سرپرست گروه شکار روباه
the master خداوند
to be a master of در اختیار خودداشتن
master چیره دست شدن
old master هر یک از نقاشان بزرگ اروپایی قبل از قرن هیجده
master آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
master مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
master اصلی
master کارفرما
master چیره دست
master دانشور
master قطعه کار اصلی
master جامع
master مدل اصلی
master 1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
master اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
master سیگنال زمانی که تمام قط عات سیستم با آن سنکرون می شوند
master کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master رئیس
master مدیر مرشد
master رام کردن
master تسلط یافتن بر
master استادشدن
master مخدوم
master خوب یادگرفتن
master تسلط یافتن
master صاحب
master پیر
master نرم افزاری که عملیات سیستم را کنترل میکند
master ماهرشدن
master رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
master استاد شطرنج
master داده مرجع که در فایل اصلی ذخیره شده است
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
master نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
master و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
master کاپیتان کشتی
master مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
master ارباب استاد
master ماهر شدن در چیزی
master کسب مهارت کردن
master ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master's certificate گواهینامه فرماندهی
master program شاه برنامه
master tournament مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
master workman سر کارگر
master workman سرکارگر
master workman استاد کار
master tooth پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master plot نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی
master race نژاد برتر
master station شاه ایستگاه
master tape شاه نوار
master station ایستگاه اصلی
master station پست اصلی مخابرات
master service انشعاب اصلی
master sergeant سرگروهبان
master sergeant استوار ارشد نیروی زمینی
master routine شاه روال
master clock زمان سنج اصلی
master stroke استادی
master stroke هنر نمایی
master slice شاه قاچ
master rod شاتون اصلی
mint master رئیس ضرابخانه
missile master دستگاه توزیع اتش کامپیوتری پدافند هوایی
master key قاعده کلی شاه کلید
master cord ریسماناصلی
Master of Science فوقلیسانسMSc-
master key کلید چندین قفل
question-master فردپرسشگردریکمسابقهیاامتحان
Master of Arts صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
master of ceremonies متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
To be a master of ones craft. درفن خود استاد بودن
master of ceremonies رئیس تشریفات
master agreement توافق اولیه
master agreement چهارچوب توافق [حقوق]
master keys کلید چندین قفل
whore master جنده باز
master keys قاعده کلی شاه کلید
pilot master سر راهنما
property master متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
ring master رئیس سیرک
sailing master افسری که موافب راندن کرجیهای تفرجی است
scout master در پیشاهنگی :سر رسد
ship's master کاپیتان کشتی تجاری
ship's master افسرارشد کشتی
singing master اموزگار سرایش
They all acknowledge him master . همه او را به استادی قبول دارند
taxing master مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
master at arms درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
truck master مامور یا سرپرست چندکامیون
wagon master مسئول واگن
wagon master رئیس قطار
master stroke شاهکار
master plan نقشه کلیات
french master اموزگار
french master فرانسه
globe master نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
harbor master رئیس بندر
harbor master مامور تنظیم حمل ونقل وامور بندرگاه
harbor master راهنمای بندر
harbour master رئیس بندر
harbour master متصدی بندر
harbour master مسئول بندر متصدی لنگرگاه
he is a past master in او در استاد یا کهنه کار است
head master رئیس
head master مدیر مدرسه
head master مدیر اموزشگاه
international master استاد بین المللی شطرنج
iron master اهن ساز
iron master رئیس کارخانه اهن سازی یا اهن ریزی
language master اموزگار زبان
drop master سرپرست پرش
drop master مدیر پرش
master plan نقشه مجموعه
master plans نقشه کلیات
master plans نقشه مجموعه
past master استاد پیشین
past master استاد قدیمی
master switch کلید اصلی
master switches کلید اصلی
station master رئیس ایستگاه
beach master افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
beach master رئیس بارانداز
candidate master نامزد استادی شطرنج
cargo master هواپیمای کارگوماستر
cargo master نوعی هواپیمای باری
chess master استاد شطرنج
master of the court مدیر دفتر دادگاه
dock master راهنمای حوض
drill master مشق دهنده
language master زبان اموز
master data دادههای اصلی
master document مدرک اصلی
master file شاه پرونده
master file فایل اصلی پرونده اصلی
master in lunacy مامور رسیدگی به دیوانگی ها
master mariner ناخدای کشتی بازرگانی
master menu لیست مبنای جیره غذایی اصلی
master menu برنامه غذایی اصلی یکان
master mind فکر بزرگ
master mind عقل کل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com