English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
master switch کلید اصلی
Other Matches
master of سرپرست گروه شکار روباه
master و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
master نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
master سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
master رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
master داده مرجع که در فایل اصلی ذخیره شده است
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master نرم افزاری که عملیات سیستم را کنترل میکند
master کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master سیگنال زمانی که تمام قط عات سیستم با آن سنکرون می شوند
master 1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
master مدل اصلی
master جامع
master قطعه کار اصلی
master ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
master مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
master off استاد شمشیربازی
master چیره دست شدن
the master خداوند
the master در
to be a master of دارا بودن
to be a master of در اختیار خودداشتن
old master هر یک از نقاشان بزرگ اروپایی قبل از قرن هیجده
old master نقاشی هر یک از این هنرمندان
master ماهر شدن
master ارباب صاحب
master آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
master مخدوم
master's فوقلیسانسه-دارایمدرکMAیاMSc
master خوب یادگرفتن
master ماهرشدن
master صاحب
master پیر
master مدیر مرشد
master رئیس
master کارفرما
master ارباب استاد
master چیره دست
master دانشور
master اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
master استادشدن
master تسلط یافتن بر
master رام کردن
master استاد شطرنج
master کاپیتان کشتی
master اصلی
master تسلط یافتن
master ماهر شدن در چیزی
master کسب مهارت کردن
master file شاه پرونده
french master اموزگار
master document مدرک اصلی
master data دادههای اصلی
master clock شاه زمان سنج
master data شاه دادهها
master data شاه داده
master console پیشخوان اصلی
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
master clock زمان سنج اصلی
master file فایل اصلی پرونده اصلی
master in lunacy مامور رسیدگی به دیوانگی ها
master carpenter سردرودگر
master of the time صاحب الزمان
master of the horse کسیکه گماشته بر امورخانواده سلطنتی است میراخور
master mode حالت راهبر
master mode وضعیت اصلی
master mind عقل کل
master mind فکر بزرگ
master menu برنامه غذایی اصلی یکان
master menu لیست مبنای جیره غذایی اصلی
master mariner ناخدای کشتی بازرگانی
master clear کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
master carpenter سرنجار
mint master رئیس ضرابخانه
harbor master رئیس بندر
harbor master مامور تنظیم حمل ونقل وامور بندرگاه
harbor master راهنمای بندر
head master مدیر اموزشگاه
head master مدیر مدرسه
head master رئیس
he is a past master in او در استاد یا کهنه کار است
harbour master مسئول بندر متصدی لنگرگاه
harbour master متصدی بندر
international master استاد بین المللی شطرنج
iron master اهن ساز
iron master رئیس کارخانه اهن سازی یا اهن ریزی
french master فرانسه
master builder معمارباشی
master builder بنای مقاطعه کار
master builder معمار
master at arms درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
language master زبان اموز
language master اموزگار زبان
globe master نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
harbour master رئیس بندر
master agreement چهارچوب توافق [حقوق]
singing master اموزگار سرایش
ship's master افسرارشد کشتی
ship's master کاپیتان کشتی تجاری
scout master در پیشاهنگی :سر رسد
sailing master افسری که موافب راندن کرجیهای تفرجی است
ring master رئیس سیرک
property master متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
pilot master سر راهنما
missile master دستگاه توزیع اتش کامپیوتری پدافند هوایی
master's certificate گواهینامه فرماندهی
taxing master مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
truck master مامور یا سرپرست چندکامیون
wagon master مسئول واگن
master agreement توافق اولیه
They all acknowledge him master . همه او را به استادی قبول دارند
To be a master of ones craft. درفن خود استاد بودن
question-master فردپرسشگردریکمسابقهیاامتحان
Master of Science فوقلیسانسMSc-
master cord ریسماناصلی
whore master جنده باز
wagon master رئیس قطار
master workman سرکارگر
master sergeant سرگروهبان
master sergeant استوار ارشد نیروی زمینی
master routine شاه روال
master rod شاتون اصلی
master race نژاد برتر
master program شاه برنامه
master plot نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی
master tooth پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master pick پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master service انشعاب اصلی
master slave ارباب و برده
master slice شاه قاچ
master workman استاد کار
master workman سر کارگر
master tournament مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
master tape شاه نوار
master stroke شاهکار
master stroke هنر نمایی
master stroke استادی
master station پست اصلی مخابرات
master station ایستگاه اصلی
master station شاه ایستگاه
master physician سر پزشک
cargo master نوعی هواپیمای باری
past master استاد پیشین
past master استاد قدیمی
drop master سرپرست پرش
drop master مدیر پرش
master switches کلید اصلی
drill master مشق دهنده
station master رئیس ایستگاه
beach master افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
beach master رئیس بارانداز
candidate master نامزد استادی شطرنج
master of the court مدیر دفتر دادگاه
cargo master هواپیمای کارگوماستر
dock master راهنمای حوض
chess master استاد شطرنج
master plans نقشه مجموعه
master plans نقشه کلیات
Master of Arts صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
master plan نقشه کلیات
master key کلید چندین قفل
master of ceremonies متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
master key قاعده کلی شاه کلید
master plan نقشه مجموعه
master of ceremonies رئیس تشریفات
master keys کلید چندین قفل
master keys قاعده کلی شاه کلید
master control program برنامه کنترل اصلی
master control program شاه برنامه کنترل
master file maintenance فرایند بروز دراوردن
master boot record رکورد راه اندازی اصلی
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
He is a jack of all trades, but master of none. <idiom> او مرد همه کاره است و هیچ کاره.
Jack of all trades and master of none.. <proverb> همه کاره هیچ کاره است .
master slave system سیستم ارباب و برده
master slave system سیستم راهبر پیرو
master gate valve مدخلدریچهاصلی
Jack of all trades , master of none . همه کاره وهیچ کاره
master slave manipulator بازو و دست خودکار که به وسیله اپراتوراز فاصله دوری هدایت میشود
master slave manipulator یک شانه
senior master sergeant سرگروهبان
master file maintenance تغییردادن یا اصلاح فایلهای اصلی
master slave computer system یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر
master chief petty officer ناو استواریکم
master chief petty officer استوار یکم
previous master of a liberated slave معتق
Chief of protocol. Master of ceremonies. رئیس تشریفات
switch گزینه راه گزین
switch کلید
switch ترکه
switch راه گزین
switch گزینه
switch ثیر قرار میدهد
switch وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
switch یچ
tr switch کلید فرگیر
switch روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
four way switch کلید صلیبی
switch نقط های در برنامه کامپیوتری که کنترل از آن به یکی از چند انتخاب ممکن می رود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com