Dictiornary-Farsi | match maker | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 134 (9 milliseconds)

English	Persian
match maker	ترتیب دهنده مسابقه


Other Matches

the maker	افریننده
the maker	افریدگار
the maker	خالق
maker	سازنده
maker	خالق
box maker	صندوق ساز
boiler maker	سازنده دیگ بخار
boiler maker	متصدی دیگ بخار
bead maker	مهره ساز
mantua maker	خیاط زنانه
mischief-maker	دو بهم زن
mischief maker	دو بهم زن
map maker	نقشه کش
money maker	پول گرد کردن
box maker	جعبه ساز
mantua maker	زنانه دوز
hay maker	علف خشک کن
hay maker	علف دروکن علف چین
die maker	فرم ساز
die maker	حدیده ساز
decision maker	تصمیم گیرنده
watch maker	ساعت ساز
clock maker	ساعت ساز
candle maker	شماع
candle maker	شمع ساز
hay maker	دستگاه علف خشک کنی
vontact maker	کنتاکتور
brick maker	اجرپز
pace maker	راهنما
pace maker	پیشقدم
page maker	برنامه قوی کاربردی و نشررومیزی
taste maker	سلیقه افرین
tea maker	چای دم کن
tool maker	ابزار ساز
tool maker	ابزار مند
wine maker	شراب ریز
cabinet-maker	فرنگی ساز
cabinet-maker	قفسه ساز
cabinet-maker	مبل ساز
cabinet maker	فرنگی ساز
cabinet maker	قفسه ساز
cabinet maker	مبل ساز
label maker	اتیکتساز
map maker	نقشه ساز
stucco maker	گچبر
pattern maker	قالب ساز
pattern maker	طرح ساز
policy maker	سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
road maker	کارگر راه
rope maker	طناب ساز
rope maker	شالنگی
shirt maker	پیراهن دوز
shoe maker	کفشدوز
shot maker	فشنگ ساز
soap maker	صابون پز
pasta maker	خمیردرستکن
match	جفت
match	قرینه سازی در طرح یا بافت
match up	یارگیری
match	تطبیق
match	بهم امدن
match	مسابقه کبریت
match	چوب کبریت
match	تطبیق تطابق
match	تنظیم ثبات معادل با دیگری
match	جستجو در پایگاه داده برای اطلاع مشابه
match	علامت دوبدو گذاشتن چوب
match	رویارویی بازیهای دو جانبه
match	مسابقه
match	جور کردن
match	مطابقت
match	جور بودن با
match	همتا کردن
match	نظیر
match	لنگه همسر
match	حریف
match	ازدواج زورازمایی
match	تطابق
an out match	مسابقهای که بیرون از زمین بازی خانگی برپا کنند
match	مطابقت کردن
match	وصلت دادن حریف کسی بودن
match	همتا
tile maker's craft	کاشیگری
Neapolitan coffee maker	قهوهسازناپلی
espresso coffee maker	قهوهجوش
ice cream maker	بستنیساز
maker of earthenware pipe	کولمال
maker of paneled ceiling	قاب ساز
vacuum coffee maker	تخلیهقهودرستکن
Test match	مسابقه بین المللی کریکت
wresthing match	مسابقه کشتی
international match	مسابقه بین المللی [ورزش]
match point	اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
match point	اخرین امتیاز
a good match	زن و شوهری که خوب بهم بخورند
winner of a match	برنده مسابقه
telex match	رویارویی تلکسی
Test match	مسابقات قهرمانی کریکت انگلیس واسترالیا
return match	بازیبرگشت
wrestling match	مسابقه کشتی
shouting match	بحثوجدلپرسروصدا
slanging match	بزنبزن کتککاری
To strike a match.	کبریت زدن
These gloves do not match .	این دستکشها لنگه به لنگه است
match points	اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
discounting match	ادامه ندادن به مسابقه کشتی
match penalty	خطای اسیب رساندن عمدی واخراج
match mark	جفتن و جور کردن قطعات
Test match	مسابقه ازمایشی
match foursome	مسابقه بین دو تیم دونفره بایک گوی برای هر تیم
match fishing	مسابقه ماهیگیری درانگلستان
ballistic match	تطابق شرایط بالیستیکی خورند بالیستیکی
match box	قوطی کبریت
brimstone match	کبریت گوگردی
love match	عروسی ای که پایه اش عشق باشد و بس
cable match	رویارویی تلگرافی شطرنج
match play	مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
match race	مسابقه دو بین دو نفر
friction match	کبریتی که با اصطکاک ومالش روشن میشود
slow match	کبریت کند سوز
sparring match	مبارزه تمرینی بوکس
radio match	رویارویی رادیویی
match points	اخرین امتیاز
to strika a match	کبریت زدن
quick match	فتیله توپ یا ترقه
postal match	مسابقهای که در محل انجام میشود و نتیجه ان با پست نزد داوران ارسال می گردد
safety match	کبریت بی خطر
automatic filter coffee maker	صافیقهوهجوشاتوماتیک
rugby test match	مسابقه بین المللی رگبی
The craps should match the curtains.	پرده ها با قالیها باید بخورد ( جور در آید )
to strike a match or light	کبریت زدن
To win the match(race,contest).	مسابقه رابردن
The football players are warming up before the game ( match) .	هنوز درگرما گرم موضوع است ( کاملا" متوجه نیست ؟ هنوز گرم است )