Dictiornary-Farsi | matter in hand | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 205 (11 milliseconds)

English	Persian
matter in hand	موضوع مورد بحث


Search result with all words

matter on hand	موضوع بحث
matter on hand	مانحن فیه
the matter in hand	موضوع مورد بحث
I have a free hand in this matter.	دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
Other Matches

to shuffle from hand to hand	دست بدست کردن
Hand to hand fighting	جنگ تن به تن
pass from hand to hand	ترتب ایادی
no matter <idiom>	صرفنظر
matter of course <idiom>	عادت،راه عادی،قانون
matter	ماده
That's quite another matter.	این که کاملا موضوع دیگری است.
for that matter	از ان باب
to go into the matter	به این مطلب رسیدگی کردن
What is the matter with you?	چته ؟
what matter?	چه اهمیت دارد
what is the matter	جه خبر است چه موضوعی است چیست چه شده است
to have no say [in that matter]	پاسخگو نبودن [در این قضیه]
In this matter	در این بابت [قضیه]
matter	جسم
matter	ذات
matter	ماهیت جوهر
matter	قالب
matter	مشکل یا مساله قابل بحث
matter	بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
no matter	اهمیت ندارد
no matter	چیزی نیست
matter	امر قضیه
for that matter <idiom>	به همان علت
matter	موضوع
matter	امر
matter	مطلب چیز
matter	اهمیت
matter	مهم بودن اهمیت داشتن
matter <idiom>	مهم بودن
does it matter to you	ایا برای شما اهمیت دارد
i a with you on that matter	من در ان موضوع با شماموافق هستم
it does not matter	اهمیت ندارد
it does not matter	عیب ندارد چیزی نیست
matter of	موجبات گله گزاری
matter of course	چیز عادی
I'll look into the matter.	من موضوع را دنبال خواهم کرد.
matter of course	چیز طبیعی
matter of course	بدیهی نتیجه منطقی
no matter how he has done it	هر جور میخواهدکرده باشد قطع نظر از اینکه چه جوراین کار را کرده است
What is the matter?	چه خبر است؟
What's the matter?	موضوع چیه؟
in this matter	در این امر
in this matter	دراین امر
matter	کالا
to e. into a matter	مطلبی را بازجویی یا تحقیق کردن
What is the matter?	موضوع چه است؟
the f.of the matter	حقیقت امر
in this matter	در این باب
matter and form	جوهر و عرض
bituminous matter	ماده قیری
the matter is perplexed	موضوع درهم است
coloring matter	رنگ
post matter	چیزهای پستی
matter wave	موج مادی
matter of couurse	چیز عادی یا طبیعی یا بدیهی
coloring matter	ماده رنگ
i had no voice in that matter	من دران قضیه رایی نداشتم
When wI'll the matter come up for discussion ?	موضوعی را کی برای بحث مطرح خواهند کرد ؟
A matter of expediency .	یک امر مصلحتی
interstellar matter	ماده بین- ستارهای
conservation of matter	بقای ماده
to inquire into a matter	کردن
gray matter	ماده خاکستری بافت عصبی مغز
tellurian matter	ماده زمینی
that is a matter of habit	موضوع عادت است
that is a matter of habit	کار عادت است
gray matter	ماده خاکستری
grey matter	بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
the matter is perplexed	مطلب پیچیده است
the matter was kept private	مطلب را پوشیده نگاه داشتند
We must inquire into this matter.	درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
Does it matter if I dont come ?	اشکالی دارد اگرنیایم ؟
white matter	ماده سفید
gospel of matter	انجیل متی
printed matter	مواد چاپی
post matter	محمولات پستی
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter .	عیب ندارد
What is the matter with you ? what ails you?	شما را چه می شود
printed matter	مطبوعات
fluoresent matter	ماده فلوئورسان
printed matter	اوراق چاپی
front matter	مقدمه
front matter	پیش گفتار
The fact of the matter is. . . . . . .	حقیقت امر اینست که ...
It doesnt matter. it is nothing.	چیزی نیست ( عیب ندارد )
to inquire into a matter	مطلبی را باز جویی
matter-of-fact	بطور واقعی
subject matter	موضوع اصلی
subject matter	مطلب موضوع
matter-of-fact <idiom>	چیزی که شخص است ،برطبق واقعیت
as a matter of fact	حقیقت امر اینست که خوب بخواهید بدانید
anti matter	ضد ماده
root of the matter	اصل مطلب
to regard something as a matter of course	چیزی [داستانی] را امری آشکار در نظر گرفتن
matter of fact <idiom>	چیزی واقعا درست باشه
the point [of the matter]	اصل مطلب
to suggest it is appropriate to do so [matter]	پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد [چیزی ]
matter of fact	حقیقت امر
matter of fact	بطور واقعی
matter-of-fact	حقیقت امر
It is no easy matter . Its quite a job.	کار سهل وساده ای نیست
The judge will have the final say on the matter.	قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
the matter itself [the situation itself ] [ the thing itself]	این مطلب بخودی خود
a matter of relative importance	موضوعی با اهمیت نسبی
The crux of the matter . The quintessence.	جان کلام ( مطلب )
matter of mutual interest	موضوع دارای سود دوجانبه
to make inquires into a matter	در امری تحقیقات بعمل اوردن
I had no opportunity to discuss the matter .	فرصت نشد که موضوع را مورد بحث قرار بدهم
It cannot be trifled with . It is no joking matter.	شوخی بردار نیست
to make inquires into a matter	کردن
Please reply as a matter of urgency.	لطفا فوری پاسخ دهید.
to make inquires into a matter	چیز ی را باز جویی
To raise a question . To bring up a matter .	موضوعی رامطرح کردن
to bring the matter before a court [the judge]	دعوایی را در حضور قاضی آوردن
The matter assumed significant proportions.	دامنه کار با لاگرفت
We shall look into the matter in due ( good ) time .	درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
No matter which way you fling a cat, it will light. <proverb>	گربه را هر طورى بیندازند روى چهار دست و پا پائین مى آید.
To bring a matter to successful issue .	کاری را به نتیجه رساندن
To follow up (trace) a matter (case).	موضوعی را دنبال کردن
You must stick to your guns . You must take a firm stand in this matter.	پای این کار باید محکم بایستی
It doesn't matter where you get your appetite as long as you eat at home. <proverb>	بیرون ما را به اشتها می آورند اما در خانه غذا می خوریم. [ضرب المثل بیشتر مربوط به سکس تا غذا]
on hand	موجود
hand saw	اره دستی
hand saw	اره قد کن
little hand	عقربه کوچک [ساعت]
in hand	در دست اقدام
in hand	گذاشتن گوی بیلیارد در نقطه دلخواه محدوده
on hand	وسایل موجود درانبار
on hand	در دست
on one hand	ازیکسو
on one hand	ازطرفی
one hand	گرفتن توپ با یک دست
hand over	به قبض دادن
hand over	تفویض کردن
on the other hand	ازطرف دیگر
under the hand of	به امضای
on the other hand	از سوی دیگر
on one hand	ازیک طرف
off hand	بی تهیه
off hand	بی مطالعه
to hand somebody something	به کسی چیزی دادن
Do you need a hand?	کمک میخوای؟
on the other hand <adv.>	از سوی دیگر
on the other hand <adv.>	به ترتیب دیگر
in hand	در جریان
on the other hand <adv.>	طور دیگر
on the other hand <adv.>	درمقابل
Do you need a hand?	میتونم کمکت کنم؟
on the one hand <adv.>	یکی انکه
near at hand	دم دست
near at hand	در دسترس
near at hand	نزدیک
second-hand <adj.>	کارکرده
hand	عقربه [ساعت ...]
on the one hand <adv.>	در یک طرف
on the other hand <adv.>	ازطرف دیگر
out of hand	غیر قابل جلوگیری
hand-out <idiom>
on hand <idiom>	حاضر
on the other hand <idiom>	درمقابل
second hand <idiom>	دست دوم
hand over <idiom>
try one's hand <idiom>	بیتجربه بودن
in hand <idiom>	زیرنظر
To be an old hand at something.	درکاری سابقه وتجربه داشتن
She has become rather off hand.	سایه اش سنگین شده
on hand <idiom>	قابل دسترس
on hand <idiom>	دردسترس
hand-out <idiom>	پاداش ،معمولا از طرف دولت
hand out <idiom>	از چیزهایی مشابه به هم دادن
hand-me-down <idiom>	بدش به من
hand it to (someone) <idiom>	به کسی اعتبار دادن
hand in <idiom>	به کسی چیزی دادن
hand down <idiom>	وصیت کردن
get out of hand <idiom>	کنترل خودرا از دست دادن
have a hand in <idiom>	مسئول کاری شدن
from hand to hand <idiom>	از یک شخص به یک شخص دیگری
He must have a hand in it.	حتما" دراینکار دست دارد
under the hand of hand	به امضای .....
under hand	درنهان به پنهانی
to get ones hand in	دست یافتن به
to come to hand	رسیدن
to come to hand	بدست امدن
off hand	سر ضرب
be off hand with someone <idiom>	سر سنگین بودن
take a hand at	شرکت کردن در
right hand	دست راست
have a hand in something <idiom>	در کاری دست داشتن
an old hand at something <idiom>	کارکشته
to get ones hand in	تسلط پیداکردن در
to hand	دردسترس
to take in hand	بعهده گرفتن
to take in hand	دردست گرفتن
off hand	بدون آمادگی
off hand	فی البداهه
to hand over	واگذارکردن
to hand over	تحویل دادن
to hand out	از پنجره اویزان کردن
to hand down	بدوره بعدانتقال دادن