Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
maximum control current	جریان کنترل حداکثر
Other Matches
maximum current	جریان حداکثر
maximum current	جریان پیک
maximum current relay	رله جریان زیاد
maximum current rating	جریان نامی حداکثر
maximum r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
maximum power point current	جریان در نقطه توان حداکثر
maximum current circuit breaker	کلید قطع کننده جریان حداکثر
maximum forward r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
maximum gate trigger current	جریان احتراق حداکثر
maximum	حداکثر
maximum	بالاترین ماکسیمم
maximum	منتهی درجه بزرگترین
maximum	بزرگترین وبالاترین رقم
maximum	بیشین
maximum	بیشترین
maximum	ماکزیمم
maximum	بالاترین مقدار ماکسیمم
maximum	بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
maximum	بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
maximum	بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
maximum	بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
maximum	بیشینه
maximum value	مقدار حداکثر
maximum value	مقدار بهره برداری
maximum value	جریان بیشینه
maximum stock	حداکثر موجودی انبار
maximum moment	حداکثر لنگر
maximum temperature	درجه حرارت حداکثر
maximum temperature	دمای ماکزیمم
maximum speed	حداکثر سرعت
maximum thermometer	گرماسنج حداکثر
maximum performance	عملکرد حداکثر
maximum of intensity	حداکثر شدت
maximum load	بار گذاری حداکثر
maximum load	بار حداکثر
maximum liklihood	درست نمایی بیشینه
maximum gradeability	حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
maximum gain	تقویت حداکثر
maximum wavelength	طول موج حداکثر
maximum slope	حداکثر شیب
maximum take off weight	حداکثر وزن برخاستن
maximum slope	بیشترین شیب
maximum output	خروجی حداکثر
maximum ordinate	حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
maximum performance	کارایی حداکثر
maximum natality	بیشینه زادو ولد
maximum natality	حداکثر زاد و ولد
maximum moment	لنگر بیشینه
maximum price	بیشینه بها
maximum price	حداکثر بها
maximum profit	حداکثر سود
maximum range	بردنهایی اسلحه
maximum range	حداکثر برد جنگ افزار
maximum ratings	مقدار حداکثر
maximum ratings	مقدار نامی حداکثر
relative maximum	حداکثر نسبی
relative maximum	ماکزیمم نسبی
maximum energy	انرژی بیشینه
maximum scale value	مقدار درجه بندی حداکثر
maximum work	کار حداکثر
maximum frequency	فرکانس حداکثر
maximum flood	طغیان بیشینه
maximum energy	انرژی حداکثر
maximum amplitude	دامنه حداکثر
maximum demand	تقاضای بیشینه
maximum available powere	توان حداکثر
maximum deviation	انحراف حداکثر
maximum capacity	فرفیت حداکثر
maximum demand	پیک بار
maximum efficiency	راندمان بیشینه
maximum efficiency	راندمان حداکثر
maximum deflection	انحراف حداکثر
maximum efficiency	حداکثر کارائی
maximum flexibility	خمش پذیری حداکثر
maximum duration	زمان حداکثر
maximum flood	سیل بیشینه
maximum demand	بار حداکثر
to have a maximum limit [of something]	[به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
global maximum	حداکثر مطلق
intensity maximum	حداکثر شدت
intensity maximum	پیشینه نور ماکسیمم نور
maximum detector	اشکارساز حداکثر
maximum density	حداکثر تراکم
maximum demand	بار پیک
maximum safe temperature	درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum recording attachment	دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum demand indicator	کنتور بار پیک
maximum demand meter	تقاضاسنج
maximum scattering angle	زاویه پراکندگی حداکثر
maximum security prison	زندان فوق امنیتی
maximum circuit breaker	کلید جریان زیاد
maximum water level	ترازطبیعی مخزن
maximum water level	تراز بیشینه طرح شده مخزن
design maximum weight	حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
maximum undistorted output	بیشینه صدای غیر مغشوش
maximum allowable concentration	حداکثر غلظت مجاز
maximum and minimum thermometer	گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum asymmetric three phase	current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
maximum surface temperature	درجه حرارت سطحی حداکثر
maximum water level	بیشینه تراز
maximum sound pressure	فشار صوت حداکثر
actual maximum flowline	ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
maximum demand meter	حداکثر مقدار سنج
maximum prr ermissible	مجاز حداکثر
maximum flood discharge	بده حداکثرطغیان
maximum reverse r.m.s. voltage	ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum modulating frequency	فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum load rating	قابلیت بارگیری نامی حداکثر
maximum limited stress	تنش حداکثر
maximum liklihood method	روش حداکثر احتمال
maximum light transmission	انتقال نور حداکثر
maximum landing weight	حداکثر وزن فرود
maximum input frequency	فرکانس ورودی حداکثر
maximum in power gain	تقویت قدرت حداکثر
maximum flood discharge	بده بیشینه طغیان
maximum operating voltage	ولتاژ کار حداکثر
maximum output voltage	ولتاژ خروجی حداکثر
maximum demand pointer	عقربه مصرف حداکثر
maximum probility detection	تعیین احتمال حداکثر
maximum likelihood method	روش حداکثر درست نمایی
maximum powerpoint voltage	ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum direction finding	جهت یابی حداکثر
maximum power operation	کار با توان حداکثر
maximum power gain	تقویت توان حداکثر
maximum power demand	مصرف حداکثر
maximum permissible load	بار مجاز حداکثر
maximum permissible voltage	ولتاژ مجاز حداکثر
maximum permissible temperature rise	حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something	حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
maximum gate trigger voltage	ولتاژ احتراق حداکثر
maximum junction to case thermal impedan	مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
current	جریان
down current	جریان رو به پایین
current	جاری
zero current	جریان نول
current	مربوط به زمان حال
current	شدت جریان برق
current	جاری و روان
current	رایج
current	شایع
current	تزند
current	جریان اب یا باد
current	فعلی اخرین اطلاعات
current	در حال حاضر
current	شدت جریان
current	تزن
current	کشش
current	دیسک درایوی که در حال استفاده است یا انتخاب شده است
current	دایرکتوری از درخت دایرکتوری که در حال استفاده شدن است
current	ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
current	معاصر متداول
current	آدرسی که در حال حاضر استفاده میشود
current	جریان الکتریکی که مقدار آن به صورت سینوس تغییر میکند
zero current	جریان صفر
current	جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
current	حرکت قط عات بار دار در یک هادی
current	سیلان
against the current <adv.>	مخالف جریان
density of current	چگالی جریان
diacritical current	جریان مشخص
direction of a current	current a of set
dielectric current	جریان دی الکتریک
dark current	جریان تاریک
damped current	جریان میرا
current yield	بازده جاری
current transformer	ترانسفورماتور جریان
current transformer	مبدل جریان
current meter	جریان سنج
current transformation	تبدیل جریان
current tap	سرپیچ دوشاخه خور
labrador current	جریان اب سرد لابرادور
heating current	جریان گرم کننده
extra current	جریان اضافی
exciting current	جریان تحریک
energizing current	جریان تحریک
emission current	جریان صدوری
electronic current	جریان الکترونها
electronic current	جریان الکترونی
electron current	سیلان الکترونها
electron current	جریان الکترونها
faradic current	جریان فارادی
fault current	جریان خطا
fault current	جریان عیب
heater current	جریان رشته گرمساز
generation of current	تولید جریان
fusing current	جریان ذوب
forward current	جریان ولتاژ مستقیم
flood current	جریان مدی
filament current	جریان فیلامان
filament current	جریان افروزه
field current	جریان میدان
electron current	جریان الکترونی
electrode current	جریان الکترد
electric current	جریان الکتریسیته
ebb current	جریان جذر
ebb current	جریان ناشی از افت اب
earth current	برق زمین
drive current	جریان تحریک
rate of current	سرعت جریان
drift of a current	سرعت جریان

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com