Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 190 (9 milliseconds)
English	Persian
maximum detector	اشکارساز حداکثر
Other Matches
detector	ردیاب
detector	وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
first detector	یکسوساز فرکانس بالا
first detector	اشکارساز
second detector	اشکارساز
second detector	دومین
first detector	نخستین
detector	مفتش
detector	اشکارگر
detector	کشف کننده موج یاب
detector	یابنده
detector	کشف کننده
detector	گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
detector	کاراگاه
detector	اشکارساز
detector crayon	مداد دستگاه اکتشاف ش م ر میله کشف کننده
detector circuit	مدار اشکارساز
metal detector	فلزیاب
current detector	اشکارساز جریان
crystal detector	اشکارساز بلورین
contact detector	اشکارساز کنتاکتی
ground detector	اشکارساز زمین
diode detector	اشکارسازی دیودی
ground detector	اشکارساز اتصال با زمین
grid detector	یکسوسازشبکه
grid detector	اشکارساز شبکه
ground detector	تستر زمین
gas detector	اشکارساز گازی
fault detector	اشکارساز خطا
electrolytic detector	اشکارساز الکترولیتی
diode detector	یکسوسازدیودی
activation detector	دستگاه تعیین غلظت نوترون
lie detector	دروغیاب
lindberg detector	اشکارساز لیندبرگ
linear detector	اشکارساز خطی
silicon detector	دیود سیلیسیم دار
detector tube	لامپ اشکارساز
regenerative detector	اشکارساز تشدیدی
ratio detector	اشکارساز نسبت
phase detector	اشکارساز فاز
nuclear detector	اشکارساز هستهای
lie detector	دستگاه کشف دروغ
lie detector	دروغ سنج
detector paper	کاغذ حساس دستگاه اکتشاف ش م ر
video detector	اشکارساز ویدئو
impluse detector	مدولاتور ایمپولز
impluse detector	اشکارسازجریان ضربهای
insulation detector	دستگاه ازمایش عایق بندی اشکارساز ایزولاسیون
flame ionization detector	اشکارساز یونش شعلهای
vacuum tube detector	اشکارساز با لامپ خلاء
anode band detector	اشکارسازی اندی یکسوسازی اندی
barrier layer detector	اشکارساز لایه سدی
hydrogen flame detector	اشکارساز شعلهای هیدروژن
sweep potential detector	اشکارساز جاروکننده پتانسیلی
crankcase mist detector	اشکارساز الودگی روغن
signal quality detector	اشکارگر کیفیت سیگنال
electron capture detector	اشکارساز الکترون گیراندازی
grid leak condenser detector	اشکارسازی با خازن ومقاومت نشتی
maximum value	مقدار حداکثر
maximum value	جریان بیشینه
maximum value	مقدار بهره برداری
maximum	بزرگترین وبالاترین رقم
maximum	حداکثر
maximum	بیشینه
maximum	بالاترین ماکسیمم
maximum	منتهی درجه بزرگترین
maximum	بیشین
maximum	بالاترین مقدار ماکسیمم
maximum	بیشترین
maximum	بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
maximum	بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
maximum	بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
maximum	بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
maximum	ماکزیمم
maximum price	بیشینه بها
maximum price	حداکثر بها
maximum profit	حداکثر سود
maximum of intensity	حداکثر شدت
maximum performance	کارایی حداکثر
maximum performance	عملکرد حداکثر
maximum output	خروجی حداکثر
maximum ordinate	حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
maximum liklihood	درست نمایی بیشینه
maximum natality	بیشینه زادو ولد
maximum natality	حداکثر زاد و ولد
maximum moment	لنگر بیشینه
maximum moment	حداکثر لنگر
maximum load	بار حداکثر
maximum load	بار گذاری حداکثر
maximum range	حداکثر برد جنگ افزار
maximum range	بردنهایی اسلحه
relative maximum	حداکثر نسبی
relative maximum	ماکزیمم نسبی
maximum work	کار حداکثر
maximum wavelength	طول موج حداکثر
maximum thermometer	گرماسنج حداکثر
maximum temperature	دمای ماکزیمم
maximum temperature	درجه حرارت حداکثر
maximum take off weight	حداکثر وزن برخاستن
maximum stock	حداکثر موجودی انبار
maximum speed	حداکثر سرعت
maximum slope	حداکثر شیب
maximum slope	بیشترین شیب
maximum scale value	مقدار درجه بندی حداکثر
maximum ratings	مقدار نامی حداکثر
maximum ratings	مقدار حداکثر
to have a maximum limit [of something]	[به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
maximum density	حداکثر تراکم
maximum current	جریان حداکثر
maximum flood	سیل بیشینه
maximum flood	طغیان بیشینه
maximum deviation	انحراف حداکثر
maximum deflection	انحراف حداکثر
maximum flexibility	خمش پذیری حداکثر
maximum energy	انرژی حداکثر
maximum energy	انرژی بیشینه
maximum efficiency	راندمان بیشینه
maximum demand	تقاضای بیشینه
maximum efficiency	راندمان حداکثر
maximum efficiency	حداکثر کارائی
maximum duration	زمان حداکثر
maximum demand	پیک بار
maximum demand	بار پیک
maximum current	جریان پیک
maximum gradeability	حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
intensity maximum	پیشینه نور ماکسیمم نور
intensity maximum	حداکثر شدت
global maximum	حداکثر مطلق
maximum amplitude	دامنه حداکثر
maximum demand	بار حداکثر
maximum available powere	توان حداکثر
maximum gain	تقویت حداکثر
maximum frequency	فرکانس حداکثر
maximum capacity	فرفیت حداکثر
maximum allowable concentration	حداکثر غلظت مجاز
maximum demand meter	تقاضاسنج
maximum demand indicator	کنتور بار پیک
design maximum weight	حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
actual maximum flowline	ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
maximum reverse r.m.s. voltage	ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum surface temperature	درجه حرارت سطحی حداکثر
maximum undistorted output	بیشینه صدای غیر مغشوش
maximum circuit breaker	کلید جریان زیاد
maximum current rating	جریان نامی حداکثر
maximum water level	ترازطبیعی مخزن
maximum water level	تراز بیشینه طرح شده مخزن
maximum water level	بیشینه تراز
maximum asymmetric three phase	current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
maximum current relay	رله جریان زیاد
maximum powerpoint voltage	ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum security prison	زندان فوق امنیتی
maximum and minimum thermometer	گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum control current	جریان کنترل حداکثر
maximum sound pressure	فشار صوت حداکثر
maximum demand meter	حداکثر مقدار سنج
maximum output voltage	ولتاژ خروجی حداکثر
maximum flood discharge	بده بیشینه طغیان
maximum flood discharge	بده حداکثرطغیان
maximum operating voltage	ولتاژ کار حداکثر
maximum r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
maximum modulating frequency	فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum limited stress	تنش حداکثر
maximum liklihood method	روش حداکثر احتمال
maximum in power gain	تقویت قدرت حداکثر
maximum likelihood method	روش حداکثر درست نمایی
maximum light transmission	انتقال نور حداکثر
maximum landing weight	حداکثر وزن فرود
maximum permissible load	بار مجاز حداکثر
maximum input frequency	فرکانس ورودی حداکثر
maximum recording attachment	دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum direction finding	جهت یابی حداکثر
maximum safe temperature	درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum prr ermissible	مجاز حداکثر
maximum probility detection	تعیین احتمال حداکثر
maximum load rating	قابلیت بارگیری نامی حداکثر
maximum scattering angle	زاویه پراکندگی حداکثر
maximum power operation	کار با توان حداکثر
maximum power gain	تقویت توان حداکثر
maximum demand pointer	عقربه مصرف حداکثر
maximum power demand	مصرف حداکثر
maximum permissible voltage	ولتاژ مجاز حداکثر
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something	حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
maximum gate trigger voltage	ولتاژ احتراق حداکثر
maximum gate trigger current	جریان احتراق حداکثر
maximum forward r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
maximum power point current	جریان در نقطه توان حداکثر
maximum current circuit breaker	کلید قطع کننده جریان حداکثر
maximum permissible temperature rise	حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
maximum junction to case thermal impedan	مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com