Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
maximum modulating frequency	فرکانس حداکثر مدولاسیون
Other Matches
maximum frequency	فرکانس حداکثر
maximum input frequency	فرکانس ورودی حداکثر
modulating	قیق کردن
modulating	تغییر موج ارسالی برای حمل داده
modulating	فرکانس ثابت و سیگنال نوسان که در یک حالت بخش شده برای ارسال داده به کار می رود
modulating	سیگنال ارسالی برای توابع منتقل شونده
modulating	میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulating	تعدیل کردن
modulating	سوار کردن
modulating	مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulating	سوار کردن موج
maximum	ماکزیمم
maximum	بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
maximum	بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
maximum	بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
maximum	بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
maximum value	مقدار بهره برداری
maximum value	جریان بیشینه
maximum value	مقدار حداکثر
maximum	بالاترین مقدار ماکسیمم
maximum	بالاترین ماکسیمم
maximum	منتهی درجه بزرگترین
maximum	بیشینه
maximum	بزرگترین وبالاترین رقم
maximum	بیشین
maximum	بیشترین
maximum	حداکثر
maximum temperature	دمای ماکزیمم
maximum thermometer	گرماسنج حداکثر
maximum gradeability	حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
maximum take off weight	حداکثر وزن برخاستن
maximum gain	تقویت حداکثر
maximum stock	حداکثر موجودی انبار
maximum slope	بیشترین شیب
to have a maximum limit [of something]	[به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
maximum flood	طغیان بیشینه
maximum flexibility	خمش پذیری حداکثر
maximum energy	انرژی حداکثر
maximum flood	سیل بیشینه
maximum liklihood	درست نمایی بیشینه
maximum load	بار حداکثر
maximum performance	کارایی حداکثر
maximum performance	عملکرد حداکثر
maximum work	کار حداکثر
maximum output	خروجی حداکثر
maximum ordinate	حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
maximum wavelength	طول موج حداکثر
maximum of intensity	حداکثر شدت
maximum natality	بیشینه زادو ولد
maximum natality	حداکثر زاد و ولد
maximum moment	لنگر بیشینه
maximum moment	حداکثر لنگر
relative maximum	ماکزیمم نسبی
relative maximum	حداکثر نسبی
maximum load	بار گذاری حداکثر
maximum speed	حداکثر سرعت
maximum slope	حداکثر شیب
maximum current	جریان پیک
maximum current	جریان حداکثر
maximum range	حداکثر برد جنگ افزار
maximum range	بردنهایی اسلحه
maximum deflection	انحراف حداکثر
maximum deviation	انحراف حداکثر
maximum demand	تقاضای بیشینه
maximum demand	پیک بار
maximum profit	حداکثر سود
maximum scale value	مقدار درجه بندی حداکثر
global maximum	حداکثر مطلق
intensity maximum	حداکثر شدت
intensity maximum	پیشینه نور ماکسیمم نور
maximum amplitude	دامنه حداکثر
maximum price	بیشینه بها
maximum price	حداکثر بها
maximum available powere	توان حداکثر
maximum capacity	فرفیت حداکثر
maximum demand	بار پیک
maximum demand	بار حداکثر
maximum ratings	مقدار حداکثر
maximum duration	زمان حداکثر
maximum detector	اشکارساز حداکثر
maximum efficiency	حداکثر کارائی
maximum efficiency	راندمان حداکثر
maximum density	حداکثر تراکم
maximum efficiency	راندمان بیشینه
maximum ratings	مقدار نامی حداکثر
maximum energy	انرژی بیشینه
maximum temperature	درجه حرارت حداکثر
maximum powerpoint voltage	ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum probility detection	تعیین احتمال حداکثر
maximum safe temperature	درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum water level	ترازطبیعی مخزن
maximum power operation	کار با توان حداکثر
maximum sound pressure	فشار صوت حداکثر
maximum undistorted output	بیشینه صدای غیر مغشوش
maximum power gain	تقویت توان حداکثر
maximum recording attachment	دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage	ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum water level	بیشینه تراز
maximum surface temperature	درجه حرارت سطحی حداکثر
maximum prr ermissible	مجاز حداکثر
maximum scattering angle	زاویه پراکندگی حداکثر
maximum water level	تراز بیشینه طرح شده مخزن
maximum permissible load	بار مجاز حداکثر
maximum power demand	مصرف حداکثر
maximum permissible voltage	ولتاژ مجاز حداکثر
maximum limited stress	تنش حداکثر
maximum control current	جریان کنترل حداکثر
maximum flood discharge	بده حداکثرطغیان
maximum flood discharge	بده بیشینه طغیان
maximum current rating	جریان نامی حداکثر
actual maximum flowline	ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
maximum direction finding	جهت یابی حداکثر
maximum security prison	زندان فوق امنیتی
maximum demand pointer	عقربه مصرف حداکثر
maximum demand meter	حداکثر مقدار سنج
maximum demand meter	تقاضاسنج
maximum demand indicator	کنتور بار پیک
maximum r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
maximum circuit breaker	کلید جریان زیاد
maximum asymmetric three phase	current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
maximum output voltage	ولتاژ خروجی حداکثر
maximum operating voltage	ولتاژ کار حداکثر
design maximum weight	حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
maximum load rating	قابلیت بارگیری نامی حداکثر
maximum allowable concentration	حداکثر غلظت مجاز
maximum liklihood method	روش حداکثر احتمال
maximum likelihood method	روش حداکثر درست نمایی
maximum light transmission	انتقال نور حداکثر
maximum landing weight	حداکثر وزن فرود
maximum and minimum thermometer	گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum in power gain	تقویت قدرت حداکثر
maximum current relay	رله جریان زیاد
maximum current circuit breaker	کلید قطع کننده جریان حداکثر
maximum permissible temperature rise	حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
maximum forward r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
maximum gate trigger current	جریان احتراق حداکثر
maximum gate trigger voltage	ولتاژ احتراق حداکثر
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something	حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
maximum power point current	جریان در نقطه توان حداکثر
maximum junction to case thermal impedan	مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
frequency	تعداد دفعاتی که اشعه تصویر ردیف افقی پیکس ها را اسکن میکند
frequency	فرکانس ساعت اصلی که سیستم را یکسان میکند
frequency	تعداد سیکل ها یا دوره زمانی از حالت موج با قاعده که در هر ثانیه تکرار می شوند
frequency	کثرت وقوع
frequency	فرکانس
frequency	تواتر
frequency	فراوانی تردد
frequency	انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequency	فراوانی
frequency	زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency	تعداد پریودها پریودیسیته وفور
frequency	فرکانس تناوب
frequency	تکرار
frequency	بسامد
intermediate frequency	فرکانس میانی
input frequency	فرکانس اولیه
hum frequency	فرکانس اغتشاشات صوتی
idle frequency	فرکانس بی باری
high frequency	فرکانس بالا
high frequency	فرکانس رادیویی بین 3 تا 03مگاهرتز مورد استفاده درمخابرات هوا به دریا
frequency triplication	تریپلاژ فرکانس
frequency tuning	تنظیم فرکانس
frequency variation	تغییر یا نوسان فرکانس
fundamental frequency	بسامد اصلی
group frequency	بسامد گروهی
high frequency	دارای فرکانس با تکرار زیاد امواج پر فرکانس
high frequency	بسامد بالا
high frequency	پربسامد
image frequency	فرکانس تصویر
impluse frequency	فرکانس پالس
intermediate frequency	فرکانس میانه
low frequency	بسامد کم
line frequency	فرکانس خط
line frequency	فرکانس شبکه
limiting frequency	بسامد حدی
lift frequency	تعداددفعات حمل بار
lift frequency	تناوب حمل و نقل
low frequency	کم بسامد
low frequency	فرکانس کم
low frequency	فرکانس پایین
impluse frequency	فرکانس پولز
impluse frequency	فرکانس ضربان
industrial frequency	فرکانس صنعتی
inermediate frequency	بسامد واسطه
infrasonic frequency	فرکانس مادون صوت
low frequency	امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
input frequency	فرکانس ورودی
instantaneous frequency	مقدار لحظهای فرکانس فرکانس لحظهای
law of frequency	قانون بسامد
mains frequency	فرکانس شبکه
picture frequency	فرکانس تصویر
radio frequency	فرکانس بالا
radian frequency	فرکانس زاویهای
radio frequency	قطعه الکترومغناطیسی با محدوده فرکانس بین کیلوهرتز و گیگا هرتز
relative frequency	بسامد نسبی
resonant frequency	بسامد همنوا
resting frequency	بسامد سکوت
sonic frequency	بسامد صوتی
picture frequency	بسامد تصویر
observed frequency	بسامد مشاهده شده

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com