Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (10 milliseconds)
English	Persian
maximum take off weight	حداکثر وزن برخاستن
Search result with all words
design maximum weight	حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
maximum landing weight	حداکثر وزن فرود
Other Matches
weight average molecular weight	میانگین وزنی وزن مولکولی
maximum	ماکزیمم
maximum	بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
maximum	بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
maximum	بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
maximum	بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
maximum value	مقدار بهره برداری
maximum value	مقدار حداکثر
maximum value	جریان بیشینه
maximum	بالاترین مقدار ماکسیمم
maximum	بالاترین ماکسیمم
maximum	منتهی درجه بزرگترین
maximum	بزرگترین وبالاترین رقم
maximum	بیشین
maximum	بیشینه
maximum	بیشترین
maximum	حداکثر
maximum gradeability	حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
maximum gain	تقویت حداکثر
maximum flood	سیل بیشینه
maximum flood	طغیان بیشینه
intensity maximum	حداکثر شدت
maximum liklihood	درست نمایی بیشینه
maximum load	بار حداکثر
maximum load	بار گذاری حداکثر
maximum performance	کارایی حداکثر
maximum performance	عملکرد حداکثر
maximum output	خروجی حداکثر
maximum ordinate	حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
global maximum	حداکثر مطلق
maximum of intensity	حداکثر شدت
maximum natality	بیشینه زادو ولد
maximum natality	حداکثر زاد و ولد
maximum moment	لنگر بیشینه
maximum moment	حداکثر لنگر
intensity maximum	پیشینه نور ماکسیمم نور
maximum flexibility	خمش پذیری حداکثر
maximum capacity	فرفیت حداکثر
maximum current	جریان پیک
maximum current	جریان حداکثر
maximum deflection	انحراف حداکثر
maximum deviation	انحراف حداکثر
maximum demand	تقاضای بیشینه
maximum demand	پیک بار
maximum demand	بار پیک
maximum available powere	توان حداکثر
maximum amplitude	دامنه حداکثر
maximum range	حداکثر برد جنگ افزار
maximum energy	انرژی حداکثر
maximum energy	انرژی بیشینه
maximum efficiency	راندمان بیشینه
maximum efficiency	راندمان حداکثر
maximum efficiency	حداکثر کارائی
maximum duration	زمان حداکثر
maximum detector	اشکارساز حداکثر
maximum density	حداکثر تراکم
maximum demand	بار حداکثر
maximum price	حداکثر بها
maximum ratings	مقدار حداکثر
maximum ratings	مقدار نامی حداکثر
maximum wavelength	طول موج حداکثر
maximum slope	بیشترین شیب
maximum frequency	فرکانس حداکثر
maximum thermometer	گرماسنج حداکثر
maximum scale value	مقدار درجه بندی حداکثر
maximum temperature	دمای ماکزیمم
maximum temperature	درجه حرارت حداکثر
maximum stock	حداکثر موجودی انبار
maximum speed	حداکثر سرعت
maximum slope	حداکثر شیب
maximum range	بردنهایی اسلحه
maximum price	بیشینه بها
maximum profit	حداکثر سود
maximum work	کار حداکثر
to have a maximum limit [of something]	[به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
relative maximum	ماکزیمم نسبی
relative maximum	حداکثر نسبی
maximum control current	جریان کنترل حداکثر
maximum in power gain	تقویت قدرت حداکثر
maximum demand indicator	کنتور بار پیک
maximum surface temperature	درجه حرارت سطحی حداکثر
maximum current rating	جریان نامی حداکثر
maximum current relay	رله جریان زیاد
maximum sound pressure	فشار صوت حداکثر
maximum undistorted output	بیشینه صدای غیر مغشوش
maximum asymmetric three phase	current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
maximum and minimum thermometer	گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum security prison	زندان فوق امنیتی
maximum allowable concentration	حداکثر غلظت مجاز
maximum circuit breaker	کلید جریان زیاد
maximum demand meter	حداکثر مقدار سنج
maximum water level	ترازطبیعی مخزن
maximum demand pointer	عقربه مصرف حداکثر
maximum water level	تراز بیشینه طرح شده مخزن
maximum water level	بیشینه تراز
maximum direction finding	جهت یابی حداکثر
maximum demand meter	تقاضاسنج
maximum flood discharge	بده بیشینه طغیان
maximum permissible voltage	ولتاژ مجاز حداکثر
maximum recording attachment	دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum load rating	قابلیت بارگیری نامی حداکثر
maximum modulating frequency	فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum prr ermissible	مجاز حداکثر
maximum probility detection	تعیین احتمال حداکثر
maximum operating voltage	ولتاژ کار حداکثر
maximum power gain	تقویت توان حداکثر
maximum output voltage	ولتاژ خروجی حداکثر
maximum powerpoint voltage	ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum permissible load	بار مجاز حداکثر
maximum power operation	کار با توان حداکثر
maximum power demand	مصرف حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage	ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum limited stress	تنش حداکثر
maximum scattering angle	زاویه پراکندگی حداکثر
maximum flood discharge	بده حداکثرطغیان
maximum input frequency	فرکانس ورودی حداکثر
actual maximum flowline	ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
maximum light transmission	انتقال نور حداکثر
maximum likelihood method	روش حداکثر درست نمایی
maximum safe temperature	درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum liklihood method	روش حداکثر احتمال
maximum r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something	حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
maximum forward r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
maximum permissible temperature rise	حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
maximum power point current	جریان در نقطه توان حداکثر
maximum gate trigger current	جریان احتراق حداکثر
maximum gate trigger voltage	ولتاژ احتراق حداکثر
maximum current circuit breaker	کلید قطع کننده جریان حداکثر
self weight	ویژه وزن
self weight	خود وزن
weight in	وزن کشی
weight	وزن دادن
weight	میزان
weight	لنگر
weight	فشار
weight	قطعه سرب درکیف زین برای جبران کمبودوزن اسب
weight	بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
weight	گرانی
weight	وزن
it is of no weight	قدرواهمیتی ندارد
weight	نزن
weight	سنگینی
weight	سنگ وزنه
weight	چیزسنگین
weight	سنگین کردن
weight	بارکردن
maximum junction to case thermal impedan	مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
short weight	سنگ کم
short weight	وزنه کم
specific weight	وزن مخصوص
specific weight	سنگینی ویژه
weight trainer	آموزندهوزنه
specific weight	وزن ویژه
statistical weight	احتمال ترمودینامیکی
statistical weight	وزن اماری
dead weight	وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
make weight	سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
net weight	وزن کلی
operating weight	وزن عملیاتی
make-weight	سر وزن رسیدن وزنه بردار
net weight	وزن خالص
paper weight	کاغذ نگهدار
paper weight	وزنه
ramp weight	حداکثر وزن ممکن هواپیما
make-weight	سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
make weight	سر وزن رسیدن وزنه بردار
the weight is kilogrammes	وزن
light-weight	سر خالی
where is the kilogramme weight ?	وزنه ....
where is the kilogramme weight ?	سنگ کیلوگرم کجاست
wet weight	وزن خالص مایعاتی که معمولا هنگام کارکردن وجوددارند
weight zone	مربع وزن گلوله
weight training	بدن سازی
weight ton	تن سنگین
weight throw	پرتاب وزنه
weight the sugar	قند را بکشید
weight ratio	نسبت وزن
sliding weight	وزنمتحرک
weight trainer	مربیوزنه
You are going to gain weight. if you let yourself go.	اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
carpet weight	وزن فرش
dead weight	وزن خشکه
dead weight	وزن بی اوار
dead weight	ویژه وزن
to lose weight	لاغر شدن
throw one's weight around <idiom>	ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
put on weight <idiom>	افزایش وزن
pull one's weight <idiom>	کارها را تقسیم کردن
weight program	تمرین وزنه برداری
weight percent	درصد وزنی
weight and measures	سنگ و اندازه
unladen weight	وزن کامل خودرو
unladen weight	وزن ناخالص خودرو
unit weight	وزن واحد
unit weight	وزن مخصوص
total weight	وزن کل
toe weight	وزنه فلزی وصل به سم جلویی اسب در ارابه رانی برای تنظیم گامهای اسب
to carry weight	نفوذ یا اهمیت داشتن
dead weight	کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com