Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
medical service
خدمات پزشکی
medical service
قسمت بهداری
Other Matches
medical
بهداشتی
medical
پزشکی
medical
معالجه
take medical a
به پزشک مراجعه کنید باطبیب مشورت نمایید
medical
دانشکده پزشکی سرپزشک
medical
طبی
medical
بهداری
medical
پزشکی طبی
medical assemblage
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
medical evacuation
تخلیه بهداری
medical evacuation
تخلیه پزشکی
medical department
قسمت بهداری
medical evacuation
تخلیه بیماران
medical department
اداره بهداری
medical college
دانشکده پزشکی
medical college
دانشکده طبی
to take medical advice
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
to take medical advice
با پزشک مشورت کردن
medical treatment
معالجه
medical terminology
اصطلاحات پزشکی یا طبی
medical monitor
دستگاه پایش
[پزشکی]
medical badge
علامت رسته پزشکی
medical badge
علامت بهداری
medical examiner
طبیب قانونی
medical examiner
پزشک قانونی
medical fitness
امادگی پزشکی
because of
[for]
medical reasons
بخاطر دلایل پزشکی
medical services
خدمات پزشکی
medical regulator
تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
medical recovery
تخلیه پزشکی
medical recovery
اخراجات پزشکی
medical records
پرونده پزشکی مدارک بهداشتی
medical records
پروندههای بهداری
medical psychology
روانشناسی پزشکی
medical programs
برنامههای پزشکی
medical profession
طبابت
medical jurisprudence
طب قانونی
medical jurisprudence
پزشکی قانونی
medical man
پزشک
medical man
جراح
medical officer
پزشک
medical profession
پزشکی
medical officer
سر پزشک
emergency medical tag
کارت معالجه اورژانس کارت مراجعه به اورژانس
medical response dog
سگ دستیار
He is an authority on medical science .
درعلم پزشکی صاحب نظر است
medical response dog
سگ سرویس
medical fitness for marriage
قابلیت صحی برای ازدواج
emergency medical treatment room
اتاق عمل اورژانس
The regulations prescribe that all employees must undergo a medical examination.
آیین نامه تجویز می کند که همه کارکنان باید آزمایش پزشکی بدهند.
on service
سر خدمت
on service
سر کار
one's service
خدمت یکسره
service over
خطای سرویس
please do me a service
خواهشمندم یک همراهی بامن بکنید
in service
درخدمت ارتش در ارتش
service
جنگی
to see service
کردن
take into service
استخدام کردن
f.service
نمازمعمولی هفته
d. service
عبادت خدا
d. service
نماز
he is of no service to us
بکار ما نمیخورد
he is of no service to us
بدرد مانمیخورد
i am at your service
در خدمت شما هستم
in service
خدمتی
in service
به خاطر خدمت
to see service
در ارتش یانیروی دریایی خدمت
self-service
تهیه وانتخاب غذاتوسط خود شخص
service
وفیفه
service
عبادت تشریفات
service
کمک
service
بنگاه سرویس
service
یکدست فروف اثاثه
service
لوازم
service
نظام وفیفه
service
سنجد
service
درخت سنجد وابسته بخدمت
service
کار
self service
خود یاوری
self service
تهیه وانتخاب غذاتوسط خود شخص
self-service
کمک بوسیله خود شخص
self-service
خود یاوری
service
استخدام
service
ابلاغ
self-service
خود زاوری
self service
بدون مسئول توزیع سلف سرویس
service
نوکری یاری
self service
با انتخاب ازاد
self service
ازاد
service
سرویس کردن
service
ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
service
اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
service
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
service
رسیدگی به
service
اداره
service
سرویس
service
قسمت یکان
service
شعائر
service
نظامی
service
تعمیر
service
روبراه ساختن
self service
خود زاوری
service
تعمیر کردن
service
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
service
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service
بیت ارسالی برای کنترل ونه داده
service
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
service
توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
self-service
بدون مسئول توزیع سلف سرویس
out of service
<adj.>
خراب
[ازکارافتاده]
self service
کمک بوسیله خود شخص
out of service
<adj.>
ازکارافتاده
self-service
ازاد
self-service
با انتخاب ازاد
service
خدمت
service echelon
ردههای سرویس
service practice
مشق پای قبضه جنگ افزار تمرین عملی
service echelon
رده اداری و خدماتی
service department
بخش خدمات
service element
عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
service department
قسمت خدمات
service element
عنصرشرکت کننده در عملیات عنصرخدماتی
service craft
ناوهای خدماتی دریایی
service obligation
تضمین خدمت
service component
نیروی مسلح
service component
نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
service connections
انشعاب
service contract
قرارداد خدمت
service contract
قرارداد انجام خدمت
service contract
قرارداد خدماتی
service occupations
مشاغل خدماتی
service court
محل فرود سرویس
service court
محل فرود سرویس اسکواش
service craft
قایق گشتی
service element
عنصر اداری
service entrance
پست انشعاب
service force
یکان خدمات
service man
تلگرافچی
service passport
پاسپورت خدمات
service marking
علایم و مشخصات تجارتی که روی کالاها یا مهمات حک میشود
service officer
افسر ارشد نگهبان
service of the piece
مشق پای قبضه توپخانه مشق پای توپ
service message
پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
service mine
مین جنگی
service number
کدپرسنلی
service number
شماره خدمتی پرسنل
service peculiar
امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
service man
تلفن چی
service load
بار مفید
service force
یکان خدماتی دریایی
service industries
فعالیتهای خدماتی اشتغالهای خدماتی
service industry
صنعت خدمات
service practice
مشق پای توپ
service line
ستون ناوها لجستیکی دریایی
service line
خط سرویس
service line
حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
service practice
تمرین اموزشی
service line
خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
service medal
نشان خدمت
service mine
مین قابل انفجار
community service
تعاونویاریعمومی
community service
کمک
service zone
بخشسرویسزدن
service room
اتاقسرویسدهی
service module
میزانکروسن
service judge
داورسرویس
service building
ساختمانسرویس
service box
جایگاهسرویسزدن
service bay
خدماتخلیجی
right service court
داورسرویسراست
yeoman's service
خدمت صادقانه و از روی وفاداری و صمیمیت
windmill service
سرویس چکشی
veteran service
خدمت سربازی
dinner service
فروفغذاخوری
Diplomatic Service
سرویسسیاسی-سرویسدیپلماتیک
Health Service
سرویسسلامتی
security service
اداره امنیت
on-call service
آماده برای ترک در خدمت
[اصطلاح رسمی]
service dog
سگ سرویس
service dog
سگ دستیار
national service
خدمت نظام وظیفه
Is service included?
آیا سرویس حساب شده است؟
Service Included
سرویس حساب شده است.
lip service
<idiom>
تنها زبونی موافقت کردن
service woman
زنارتشی
room service
سرویسداخلاتاق
underhand service
سرویس ساده
replacement service
سرویس جایگزین رفت و آمد
[حمل و نقل]
security service
خدمتکاران گروه امنیتی
service squadron
گروه خدمات
service squadron
قسمت خدمات دریای
service sector
بخش خدمات
service road
جاده کناری جاده سرویس
service road
شوسه کناری
service ribbon
لنت نشان خدمت
service records
سوابق خدمتی پرسنل خلاصه وضعیت خدمتی
service records
پروندههای خدمتی
service rating
تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی
service rating
طبقه بندی پرسنلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com