English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 183 (9 milliseconds)
English Persian
minor of matrix کهاد ماتریس
Other Matches
minor کوچک
minor کهاد
minor صغیر کم
minor پایین رتبه
minor کمتر
minor کوچکتر
minor پایین رتبه خرد
minor صغیر
minor اصغر
minor شخص نابالغ
minor محزون
minor رشته فرعی کهاد
minor صغری
minor در رشته ثانوی یا فرعی تحصیل کردن کماد
minor خردسال
minor فرعی
minor کهاد [ریاضی]
minor جزیی
minor planet asteroid
minor pieces سوارهای سبک شطرنج
minor penalty خطای کوچک و 2 دقیقه اخراج
minor offence جرم خلافی
minor offence خلاف
discerning minor صغیر ممیز
minor order صفوف روحانی پایین درجه
minor party حزب اقلیت
minor elements عناصر جزئی
indiscerning minor صغیر غیر ممیز
minor constituent عنصر فرعی
minor change خرد تغییر
minor axis قطر اقصر
leo minor اسدالاصغر
leo minor شیر کوچک
minor arts هنرهای فرعی
minor epilepsy صرع کوچک
minor constituent عنصر جزئی
minor control کنترل ضعیف
minor control کنترل کم
minor occultation غیبت صغری
minor league لیگ فرعی
minor league دسته یا گروه فرعی ورزشی تیمهای کودکان یا تازه کارها
minor exchange تفاوت کوچک
minor diameter قطر کوچکتر قطر اقصر
minor diameter قطر کوچک
minor cycle چرخه خرد
minor cycle خرد چرخه
minor elements عناصر فرعی
minor planet سیارک
minor planet اخترواره
minor suit خال خشتی
minor suit یا خال گشنیزی
minor term صغرای قیاس منطقی
minor vote رای اقلیت
ursa minor دب اصغر
ursa minor خرس کوچک
ursa minor خرس کوچک هفت اورنگ کهین
teres minor ماهیچهحداقلترس
a minor incident یک حادثه جزئی
asia minor اسیای صغیر
minor planet سیاره خرد
minor port بندر کوچک
minor premise مقدمه صغری
canis minor کلب اصغر
canis minor سگ کوچک
minor border حاشیه فرعی [حاشیه کناری] [این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
minor premiss صغری
the minor premise صغری
minor repair تعمیرات کوچک
minor sort مرتب سازی جزیی جورسازی فرعی
brown minor براون کهتر یا ان براون که زودتر به اموزشگاه امده است
minor sciatic nerve عصبسیاتیککوچک
commit a minor offence مرتکب جرم خلافی شدن
punishment of a minor offence مجازات تکدیری
minor sort key یک فیلد داده که منبع دومی ازتمایزات را که به وسیله انهارکوردها مرتب می شوندفراهم میکند
commit a minor offence خلاف کردن
guilty of a minor offence خلاف کار
guilty of a minor offence مرتکب جرم خلافی
court of minor offence محکمه خلاف
minor ablutions as prescribed by shariah وضو
matrix چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix قالب
matrix زمینه ملاط
matrix جابجایی سط ر و ستون در آرایه
matrix آرایه داده ها یا اعداد به صورت سط ر و ستون
matrix آرایه اتصالات بین دروازههای منط قی که تولید تعدادی تابع منط قی ممکن میکند
matrix الگوی نقاط که یک حرف را روی صفحه نمایش یا matrix-dot یا چاپگر لیزری نشان میدهد
matrix زهدان
matrix شبکه
z matrix ماتریس "زد"
y matrix ماتریس ایگرگ
matrix روشی که کلیدهای صفحه کلید به صورت آرایه اتصالات قرار گرفته اند
matrix ماترس
matrix جدول اعداد
matrix الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
matrix ماتریس
matrix جای پیدایش ماتریس
matrix بچه دان موطن
matrix ماتریس [ریاضی]
matrix رحم
nail matrix جایگاهناخن
singular matrix ماتریس ویژه
singular matrix ماتریس غیر عادی
unit matrix ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
unit matrix ماتریس واحد
transpose matrix ماتریس که جای سطر و ستون ان عوض شده باشد
transpose matrix ماتریس برگردان
triangular matrix ماتریس مثلثی
symmetric matrix ماتریس متقارن
square matrix ماتریس مربعی
square matrix ماتریس مربع
singular matrix ماتریس تکین
singular matrix ماتریس منفرد
matrix multiplication ضرب ماتریس [ریاضی]
adjunct matrix ماتریس الحاقی [ریاضی]
triangular matrix ماتریس مثلثی [ریاضی]
square matrix ماتریس مربعی [ریاضی]
Jacobi matrix ماتریس ژاکوبی [ریاضی]
nonsingular matrix ماتریس غیر منفرد
unit matrix ماتریس همانی [ریاضی]
invertible matrix ماتریس وارون [ریاضی]
identity matrix ماتریس همانی [ریاضی]
the transpose of a matrix ترانهاده یک ماتریس [ریاضی]
adjoint matrix ماتریس الحاقی [ریاضی]
leontief matrix اجزاء ماتریس لئونتیف در قطراصلی اعداد مثبت و سایراجزاء ان اعداد منفی یا صفرهستند .
inverse matrix ماتریس عکس
incidence matrix ماتریس تلاقی
impedance matrix ماتریس مقاومت فاهری
impedance matrix ماتریس امپدانس
identity matrix ماتریسی مربع که در ان کلیه عناصرقطر اصلی یک و سایر عناصرصفر باشند
matrix or matrices تخمدان
identity matrix ماتریس واحد
factor matrix ماتریس عاملی
dot matrix روش شکل دادن به حروف با استفاده ازنقاط درون ماتریسهای مستط یلی
invert matrix ماتریس معکوس
leontief matrix ماتریس لئونتیف
matrix storage انباره ماتریسی
matrix algebra جبر ماتریس
matrix mechnics مکانیک ماتریسی
matrix notation نمایش ماتریسی
matrix or matrices زهدان
matrix or matrices رحم
matrix or matrices شکم
matrix or matrices بچه دان
matrix or matrices قالب
matrix or matrices قرارگاه گوهر
matrix or matrices کالبد
matrix printer چاپگر ماتریسی
dot matrix ماتریس نقطهای
lattice matrix ماتریس
nonsingular matrix ماتریس ناویژه
nonsingular matrix ماتریس ناتکین
null matrix ماتریس تهی
null matrix ماتریس صفر
order of matrix مرتبه ماتریس
payoff matrix ماتریس بازدهی در تئوری بازیها
residual matrix ماتریس مازاد
semidefinite matrix ماتریس نیمه معین
singular matrix ماتریش ویژه
nonsingular matrix ماتریس عادی
core matrix ماتریس چنبرهای
diagonal matrix ماتریسی که همه اجزای ان به جز اجزای قطر اصلی صفر باشد
diagonal matrix ماتریس قطری
correlation matrix ماتریس همبستگی
belief value matrix شبکه باورها و ارزشها
black matrix صفحه تصویر CRT که نقاط فسفری اطراف رنگ سیاه هستند تا شدت را بیشتر کنند
boolean matrix ماتریس بولی
dot matrix printers چاپگر با ماتریس نقطهای
multivariable multimethod matrix ماتریس چند متغیری- چندروشی
positive definite matrix ماتریس همیشه مثبت
dot matrix character کاراکتر ماتریس نقطهای
matrix isolation spectroscopy طیف بینی مجزا شده درماتریس
dot matrix printers چاپگر یا ماتریس نقطهای
dot matrix printer چاپگر با ماتریس نقطهای
primary diagonal [matrix] قطر اصلی [ریاضی]
dot matrix printer چاپگر یا ماتریس نقطهای
the main diagonal of a matrix قطر اصلی یک ماتریس [ریاضی]
magnetic matrix memory حافظه ماتریس مغناطیسی
impluse response matrix ماتریس انتقال ضربه
upper triangular matrix ماتریس بالا مثلثی [ریاضی]
wire matrix printer یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
lower triangular matrix ماتریس پایین مثلثی [ریاضی]
principal diagonal [matrix] قطر اصلی [ریاضی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com