English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
mirror backed screen صفحه تصویر الومینیمی
Other Matches
metal backed screen صفحه تصویر الومینیمی
backed دارای پشت
backed پشت گرم
backed پشتی دار
hvnch backed قوز پشت
backed bow کمان نوار پیچی شده برای ازدیاد مقاومت
crook backed گوژپشت یا قوزپشت
saddle backed خرپشته
sway backed دارای پشت تورفته
fish backed گرده ماهی
razor backed دارای پشت نوک تیز
hunch backed قوزپشت
mirror ایینه
mirror دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirror اینه
mirror کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirror ایجاد کپی دقیق
outside mirror آینهبغل
mirror drawing نقاشی از ایینه
dichroic mirror اینه دو رنگ نما
mirror glass شیشه اینه
mirror instrument دستگاه اینه دار
mirror reading وارونه خوانی
mirror symmerty تقارن ایینهای
mirror tracing ترسیم از ایینه
mirror writing وارونه نویسی
deflection mirror اینه انحراف
parabolic mirror اینه سهمی وار
convex mirror اینه محدب
mirror frame جعبه اینه
mirror finish براق
mirror effect اثر اینهای
magic mirror اینه غیب نما اینه شعبده
outside mirror control کنترلکنندهآینهبیرونی
electron mirror اینه الکترونی
convex mirror اینه کوژ
driving mirror اینه عقب اتومبیل
magic mirror ایینه دور نما
mirror effect اثر انعکاسی
driving mirror اینه اتومبیل
mirror effect اثرتقارن
mirror galvanometer گالوانومتر ائینه دار
sconce mirror ایینه دیواری
sconce mirror اینه دیوار کوب
mirror finish درخشان
main mirror آینهاصلی
mirror image تصویر قرینه
primary mirror آئینهابتدائی
rearview mirror آینهدیدپشت
secondary mirror دومینآینه
side mirror آینهجانبی
sighting mirror آینهکناری
vanity mirror آینهآرایش
This mirror is very dull . این آینه خیلی مات است
mirror carpet طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
mirror images تصویر ایینهای
mirror images تصویر قرینه
mirror image تصویر آیینه ای
index mirror آینهنما
flat mirror آئینهپهن
illumination mirror آینهروشنساز
illuminated mirror چراغآینه
horizon mirror آینهافقی
spherical mirror اینه کروی
reading mirror آینهمخصوصخواندن
rear-view mirror آیینهی جلو
concave spherical mirror اینه کروی کاو
concave spherical mirror اینه کروی مقعر
main reflex mirror آینهانعکاساصلی
rear-view mirror آیینهی عقبنما
trail-view mirror آینهبغلتریلی
rear-view mirror آیینهی پسنما
mirror plane of symmetry صفحه تقارن اینهای
plane of mirror symmetry صفحه تقارن اینهای
dual swivel mirror آینهبازشو
mirror writing shadow reading کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
to screen [from] [با پرده] محافظت کردن [از]
one way screen اینه یکسویه
screen غربال
screen دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen دیوار تخته حفاظ
screen پاسیوری کردن
screen escort :syn
screen سد کردن
screen ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screen جدا کردن
screen وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screen صفحه تلویزیون
screen انتخاب کردن
screen محافظ
screen تور سیمی پنجره توری دار
screen الک کردن غربال کردن
screen پرده پوشش
screen اشغالگیر
screen تیغه
screen جدار
screen الک پرده چتر
screen تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screen صفحه تصویر
screen صفحه
screen نقاب
screen روی پرده افکندن
screen روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screen تور سیمی نصب کردن
screen پرده سینما
screen پرده
screen محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
on-screen که روی صحفه نمایش نشان داده میشود و نه به صورت چاپی
screen پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
on screen که روی صحفه نمایش نشان داده میشود و نه به صورت چاپی
tilting screen صفحه نوسان کننده
to screen a scene در روی پرده نشان دادن
touch screen صفحه نمایش لمسی
vieming screen صفحه تلویزیون
viewing screen صفحه تصویر
split screen نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
wind screen شیشه جلوی اتومبیل
TFT screen روش ایجاد صفحه نمایش LCD با کیفیت بالا در کامپیوترهای Laptop
silver screen سینما
silver screen پرده سینما
smoke screen پرده دود
smoke screen موجب تاریکی وابهام
smoke screen پرده پوشش دودبرای استتار یکانهای خودی
TFT screen SCREEN TRANSISTOR FILM THIN
splash screen صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود
splinter screen پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
start up screen صفحه اغازگر
genetic screen بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
split screen صفحه شکسته
choir-screen [دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
chancel-screen [پرده ای که محراب را از کلیسا جدا می کند.]
split-screen صفحه شکسته
split-screen صفحه شکافته
screen window پوششپنجره
screen print چاپتصویر
screen case صفحهنمایش
split-screen صفحه تقسیم بندی شده
startup screen متن یا گرافیک نمایش داده شده در حین اجرای برنامه کاربردی یا کتاب چند رسانهای
projection screen صفحهنورافکن
split-screen صفحه نمایش تقسیم شده
split-screen صفحه نمایش دوبخشی
split-screen نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
split screen صفحه نمایش دوبخشی
altar-screen [پرده محراب که رواق خدمتگاه کشیشان را از بقیه جدا می کند که بسیار پر نقش و نگار از جنس سنگ، چوب یا فلز است.]
split screen صفحه شکافته
acoustic screen تور سیمی قابل نفوذ صدا در میکروفن
genetic screen بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
split screen صفحه تقسیم بندی شده
On the movie screen. روی پرده سینما
small screen صفحهتلویزیون
flat-screen تخت
split screen صفحه نمایش تقسیم شده
monitor screen صفحهنمایشگر
brass screen توری برنجی
luminescent screen صفحه تصویر روشن
antisubmarine screen پرده پوشش ضد زیردریایی پوشش ضد زیردریایی
magnetic screen سپر مغناطیسی
magnetic screen حفاظ مغناطیسی
metallized screen صفحه تصویر الومینیمی
aluminized screen صفحه تصویر الومینیمی
moving screen گشتی ممانعتی
moving screen پوشش ممانعتی
off screen buffer فضای RAM برای نگهداری تصویر پیش از نمایش آن روی صفحه
off screen formatting قالب بندی نامریی
off screen image تصویری که در ابتدا در حافظه رسم میشود و پس به حافظه صفحه نمایش منتقل میشود تا باعث عمل نمایش سریع شود
light screen صفحه نور
light screen پرده نور
bar screen دریچه مشبک
bar screen ریچه مشبک
bar screen غربال
flashback screen توری مانع شعله
fluorescent screen صفحه فلوئورسان
fluorescent screen صفحه فلورسنت
focusing screen شیشه مات
full screen تمام صفحه
graphics screen صفحه گرافیکی
bar screen سرند
band screen صافی مخازن
on screen formating قالب بندی مرئی
side screen چادر افتاب گیر
fire screen پنجره بخاری
screen factor ضریب شبکه
screen font فونت یا قلم صفحه نمایش
screen generator مولد صفحه
screen generator مولد صفحه نمایش
screen grid شبکه پردهای
screen grid توری غربال
screen memory خاطره پوشان
screen pass پاس کوتاه به جلو پشت سددفاعی
screen pipe لوله مشبک که در قسمت ابزای چاه نصب میشود
screen position مکان صفحه
screen size اندازه صفحه
screen update بروز دراوردن صفحه
screen dump رونوشت صفحه نمایش
panel screen صفحه
radar screen indicator position plain :syn display radar
radar screen صفحه تصویر رادار
picture screen صفحه تصویر
screen capture جذب صفحه نمایش
screen coordinator هماهنگ کنند پوشش دریایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com