Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 106 (7 milliseconds)
English
Persian
mirror images
تصویر قرینه
mirror images
تصویر ایینهای
Other Matches
images
وسیله ورودی که متن ها یا رسم ها یا عکس ها را به حالت دیجیتال و قابل خواندن ماشین تبدیل میکند
images
وسیله عکاسی الکترونیکی که سیگنالی تولید میکند به مجموعهای از نورها.
images
وسیله تنظیم تایپ که میتواند کاغذ Postscript را پردازش کند و خروجی با ruolution بالا تولید کند
images
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
images
ناحیهای در حافظه که تصاویر دیجیتالی ذخیره شده اند
images
دو جدول تصویر که وسایل و فرآیندهای ورودی و خروجی را کنترل میکند
images
تصور سیما
images
نقش
images
مجسمه شکل
images
سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
images
تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود
images
کپی از طرح یا تصویر اصلی
images
کپی دقیق از فضایی از حافظه
images
ناحیهای ز میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند
images
فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود
images
فشرده سایز داده یک تصویر
images
تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
images
برای تغییر شدت روشنایی یا میزان جذابیت تصویر
images
[تنظیم قطعات تصویر با برنامه ویرایش تصاویر خاص]
images
عکس
images
نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر
images
تصویر الکتریکی
images
مجسم کردن خوب شرح دادن مجسم ساختن
images
منظر
images
تصور خیالی
images
پندار
images
تصویر
images
پنداره شمایل
images
شکل
images
تمثال
images
مجسمه
images
تصویر ذهنی
images
منعکس کردن
images
تندیس
images
پیکر
images
شبیه سازی
images
صورت
images
عکس هوایی
images
نگار
incidental images
تصویرهایی که مشاهده انهانتیجه تاثیراتی است که ازچشم ناپدیدگشته اند
multiple images
تصاویر چندگانه
outside mirror
آینهبغل
mirror
ایجاد کپی دقیق
mirror
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirror
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirror
اینه
mirror
ایینه
mirror symmerty
تقارن ایینهای
horizon mirror
آینهافقی
mirror reading
وارونه خوانی
flat mirror
آئینهپهن
spherical mirror
اینه کروی
sconce mirror
اینه دیوار کوب
sconce mirror
ایینه دیواری
parabolic mirror
اینه سهمی وار
mirror writing
وارونه نویسی
mirror tracing
ترسیم از ایینه
illuminated mirror
چراغآینه
illumination mirror
آینهروشنساز
index mirror
آینهنما
mirror carpet
طرح آینه
[در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
vanity mirror
آینهآرایش
sighting mirror
آینهکناری
side mirror
آینهجانبی
secondary mirror
دومینآینه
rearview mirror
آینهدیدپشت
reading mirror
آینهمخصوصخواندن
primary mirror
آئینهابتدائی
outside mirror control
کنترلکنندهآینهبیرونی
main mirror
آینهاصلی
This mirror is very dull .
این آینه خیلی مات است
mirror image
تصویر قرینه
mirror drawing
نقاشی از ایینه
magic mirror
اینه غیب نما اینه شعبده
magic mirror
ایینه دور نما
electron mirror
اینه الکترونی
driving mirror
اینه عقب اتومبیل
driving mirror
اینه اتومبیل
dichroic mirror
اینه دو رنگ نما
deflection mirror
اینه انحراف
convex mirror
اینه محدب
convex mirror
اینه کوژ
mirror effect
اثر انعکاسی
mirror image
تصویر آیینه ای
mirror effect
اثر اینهای
mirror frame
جعبه اینه
mirror glass
شیشه اینه
mirror finish
درخشان
mirror finish
براق
mirror instrument
دستگاه اینه دار
mirror effect
اثرتقارن
mirror galvanometer
گالوانومتر ائینه دار
concave spherical mirror
اینه کروی کاو
trail-view mirror
آینهبغلتریلی
mirror backed screen
صفحه تصویر الومینیمی
mirror plane of symmetry
صفحه تقارن اینهای
concave spherical mirror
اینه کروی مقعر
main reflex mirror
آینهانعکاساصلی
rear-view mirror
آیینهی جلو
rear-view mirror
آیینهی عقبنما
rear-view mirror
آیینهی پسنما
dual swivel mirror
آینهبازشو
plane of mirror symmetry
صفحه تقارن اینهای
mirror writing shadow reading
کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com