Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
missile master
دستگاه توزیع اتش کامپیوتری پدافند هوایی
Other Matches
missile
موشک
missile
اسلحه پرتاب کردنی
missile
موشک باران کردن
missile
گلوله موشک
missile
پرتابه
missile stowage
انبارموشک
antimissile missile
پاد پرتابه
guded missile
موشک هدایت شوند
tactical missile
موشک رزمی
tactical missile
موشک جنگی
ballistic missile
موشک
ballistic missile
پرتابه
ballistic missile
موشک بالیستیکی
launch a missile
موشک پرتاب کردن
guided missile
موشک هدایت شونده
aerodynamic missile
موشک ایرودینامیکی
aerodynamic missile
موشکی که به طریقه ایرودینامیکی کار میکند
airbreathing missile
موشک مکنده هوا
antimissile missile
موشک ضد موشک
surface missile
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
missile monitor
نوعی سیستم توزیع اتش الکترونیکی متحرک پدافندهوایی که در سطح گروه وگردان و اتشبار مورد استفاده میباشد
ready missile
موشک حاضر به پرتاب روی سکوی اتش
missile man
موشک انداز
missile launcher
موشک انداز
missile destroyer
ناوشکن موشک انداز
missile crusier
رزم ناو موشک انداز
cruise missile
موشک کروز
production missile
موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
cruise missile
موشک هدایت شونده کروز
missile launch rail
ریل فراگیرنده موشک
principal types of missile
انواععمدهموشک
air to underwater missile
موشک هوا به زیر اب
surface-to-air missile
سطحموشکهوا
surface-to-subsurface missile
موشکسطحبهسطح
hard missile base
پایگاه مستحکم موشک
guided missile cruiser
زره شکن حامل موشک هدایت شونده
anti-tank missile
گلولهموشکضدتانک
anti-ship missile
گلولهموشکضدناو
anti-radar missile
گلولهموشکضدرادار
surface to air missile
موشک زمین به هوا موشکهای ضد هوایی
hard missile base
سکوی پرتاب مستحکم ضد ترکش اتمی
air to surface missile
موشک هوا به زمین
soft missile base
سکوی بی حفاظ
soft missile base
سکوی بدون حفاظ پرتاب موشک
guided missile destroyer
ناو شکن موشک انداز
anti-aircraft missile
گلولهموشکضدهوایی
rocket
[missile with thrust propulsion]
موشک
[پرتابه]
[پرتابه با پیشرانش عقب نشینی]
intermediate range ballistic missile
موشک بالستیک میان برد
medium range ballistic missile
موشک بالستیک میان برد
old master
هر یک از نقاشان بزرگ اروپایی قبل از قرن هیجده
master off
استاد شمشیربازی
master's
فوقلیسانسه-دارایمدرکMAیاMSc
the master
خداوند
master of
سرپرست گروه شکار روباه
to be a master of
دارا بودن
master
رئیس
to be a master of
در اختیار خودداشتن
the master
در
master
ماهر شدن در چیزی
master
رام کردن
master
اصلی
master
تسلط یافتن
master
کسب مهارت کردن
master
کاپیتان کشتی
master
استاد شطرنج
master
تسلط یافتن بر
master
استادشدن
old master
نقاشی هر یک از این هنرمندان
master
چیره دست شدن
master
دانشور
master
چیره دست
master
ارباب استاد
master
کارفرما
master
مدیر مرشد
master
پیر
master
صاحب
master
ماهرشدن
master
خوب یادگرفتن
master
مخدوم
master
ارباب صاحب
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master
داده مرجع که در فایل اصلی ذخیره شده است
master
رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
master
سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
master
نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
master
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
master
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
master
مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
master
آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
master
نرم افزاری که عملیات سیستم را کنترل میکند
master
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master
قطعه کار اصلی
master
جامع
master
ماهر شدن
master
مدل اصلی
master
1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
master
سیگنال زمانی که تمام قط عات سیستم با آن سنکرون می شوند
master
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
master station
ایستگاه اصلی
master station
پست اصلی مخابرات
master stroke
استادی
master stroke
هنر نمایی
master stroke
شاهکار
master tape
شاه نوار
master tournament
مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
scout master
در پیشاهنگی :سر رسد
master workman
سر کارگر
master workman
استاد کار
master station
شاه ایستگاه
master program
شاه برنامه
master plot
نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی
master rod
شاتون اصلی
master routine
شاه روال
master sergeant
استوار ارشد نیروی زمینی
master tooth
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master sergeant
سرگروهبان
master service
انشعاب اصلی
master slave
ارباب و برده
master race
نژاد برتر
master slice
شاه قاچ
master workman
سرکارگر
singing master
اموزگار سرایش
To be a master of ones craft.
درفن خود استاد بودن
question-master
فردپرسشگردریکمسابقهیاامتحان
Master of Science
فوقلیسانسMSc-
taxing master
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
truck master
مامور یا سرپرست چندکامیون
wagon master
مسئول واگن
wagon master
رئیس قطار
whore master
جنده باز
master of ceremonies
رئیس تشریفات
ship's master
افسرارشد کشتی
ship's master
کاپیتان کشتی تجاری
sailing master
افسری که موافب راندن کرجیهای تفرجی است
master's certificate
گواهینامه فرماندهی
mint master
رئیس ضرابخانه
master agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
master agreement
توافق اولیه
pilot master
سر راهنما
They all acknowledge him master .
همه او را به استادی قبول دارند
property master
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
ring master
رئیس سیرک
master cord
ریسماناصلی
master physician
سر پزشک
language master
زبان اموز
harbor master
راهنمای بندر
harbor master
مامور تنظیم حمل ونقل وامور بندرگاه
harbor master
رئیس بندر
globe master
نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
french master
فرانسه
french master
اموزگار
drop master
سرپرست پرش
drop master
مدیر پرش
drill master
مشق دهنده
harbour master
رئیس بندر
harbour master
متصدی بندر
language master
اموزگار زبان
iron master
رئیس کارخانه اهن سازی یا اهن ریزی
iron master
اهن ساز
international master
استاد بین المللی شطرنج
head master
مدیر اموزشگاه
head master
مدیر مدرسه
head master
رئیس
he is a past master in
او در استاد یا کهنه کار است
harbour master
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
dock master
راهنمای حوض
master of the court
مدیر دفتر دادگاه
chess master
استاد شطرنج
master of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
master plans
نقشه کلیات
master plan
نقشه مجموعه
master plan
نقشه کلیات
master keys
قاعده کلی شاه کلید
master keys
کلید چندین قفل
master key
قاعده کلی شاه کلید
master key
کلید چندین قفل
Master of Arts
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
master plans
نقشه مجموعه
past master
استاد پیشین
cargo master
نوعی هواپیمای باری
cargo master
هواپیمای کارگوماستر
candidate master
نامزد استادی شطرنج
beach master
رئیس بارانداز
beach master
افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
station master
رئیس ایستگاه
master switches
کلید اصلی
master switch
کلید اصلی
past master
استاد قدیمی
master of the time
صاحب الزمان
master data
شاه داده
master data
دادههای اصلی
master document
مدرک اصلی
master file
شاه پرونده
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
master data
شاه دادهها
master in lunacy
مامور رسیدگی به دیوانگی ها
master mariner
ناخدای کشتی بازرگانی
master menu
لیست مبنای جیره غذایی اصلی
master menu
برنامه غذایی اصلی یکان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com