English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 177 (9 milliseconds)
English Persian
mixer stage طبقه مخلوط کننده
Other Matches
mixer مخلوط کن
mixer ترکیب کننده
mixer اشکارساز
mixer مخلوط کننده
mixer همزن
mixer نوعی خط دفاعی
mixer انداختن میلههای بولینگ با میلههای دیگر
mixer همزن امیزنده
mixer امیزنده
mixer نخستین
powder mixer گرد مخلوط کن
frequency mixer مخلوط کننده یا میکسرفرکانس
tilting mixer نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
truck mixer بتن سازی که روی کامیون نصب شده است
cartridge mixer اجزایشیرآب
disc mixer نمایشاجزا
hand mixer مخلوطکندستی
table mixer توپتنیسرویمیز
cement mixer ماشینمخلوطکنندهسیمان
food mixer ماشینهمزنبرقی
audio mixer میکسر صوتی تلویزیونی مخلوط کننده صوتی
hot mixer مخلوط کننده
pencil mixer ترکیب کننده مدادی
color mixer رنگ امیز
concrete mixer ماشین بتن ساز
batch mixer مخلوط کن ضربهای
continous mixer مخلوط کننده دائمی
non tilting mixer بتن ساز دواری که مخزن ان دارای دو سوراخ میباشد وحول محور افقی می چرخد
crystal mixer ترکیب کننده دیودی
mixer tube لامپ مخلوط کننده
jet mixer مخلوط کننده با فشار اب
To be a good mixer. با مردم خوب جوشیدن ( معاشرت کردن )
concrete mixer بتونیر
concrete mixer بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان]
cement mixer بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان]
transit-truck mixer تراک میکسر [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
transit-truck mixer کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
rotary drum mixer مخلوط کننده طبلکی
transit-truck mixer کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
rotary drum mixer میکسراستوانهای بتن
bath and shower mixer اختلاطدوشووان
ball-type mixer tap اجزاشیرآب
zero stage طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
to go on stage وارد صحنه [نمایش] شدن
behind the stage <adj.> <adv.> خصوصی [اصطلاح مجازی]
behind the stage <adj.> <adv.> محرمانه [اصطلاح مجازی]
third stage مرحلهسوم
second stage مرحلهدوم
to go on the stage بازیگرشدن
at this stage <adv.> درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
to go on the stage اکترشدن
not stage مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
first stage مرحلهاول
stage اسکان دادن
stage مرحله
stage مراحل مختلف یک موشک
stage مرحله دار شدن اشکوب
stage در صحنه فاهرشدن
stage یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
stage صحنه نمایش
stage پرده گاه مرحله
stage صحنه
stage منزل
stage پایه وهله
stage اشکوب
stage مقام
stage سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage چوب بست
stage سکو
stage درجه مرحله
stage قراردادن اتومبیل در خط اغاز
stage نیمکت اویزان
stage طبقه
centre-stage شرائطبسیار حساسو مهم
stage curtain پردهنمایش
two stage sampling نمونه گیری دو مرحلهای
stage door در عقب صحنه
stage doors در عقب صحنه
stage whisper نجوای روی صحنه
stage whispers نجوای روی صحنه
stage-struck عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
stage-struck شیفتهی بازیگری
regulator first stage صفحهنمایشنخستینرگلاتور
stage clip سطحنمایش
two stage experiment ازمایش دو مرحلهای
landing stage حملباقایق
speed stage سطح سرعت
speed stage مرحله سرعت
at the rear of the stage <adj.> <adv.> پشت پرده نمایش [مخصوص اطاق رخت کن]
at the rear of the stage <adj.> <adv.> در پس پرده
stage manage اداره کردن
stage managers کارگردان نمایش
stage managers مدیر نمایش
stage manager کارگردان نمایش
stage manage کارگردانی کردن
stage-manage اداره کردن
To appear on the scene (stage). روی صحنه ظاهر شدن
At that point [stage] , ... وقتی که موقعش رسید...
stage-managing کارگردانی کردن
stage-managing اداره کردن
stage-manages کارگردانی کردن
stage-manages اداره کردن
stage-managed کارگردانی کردن
stage-managed اداره کردن
stage-manage کارگردانی کردن
mechanical stage پایهمکانیکی
turbine stage طبقه توربین
flood stage تراز بحرانی طغیان
modulator stage طبقه مدولاسیون
multi stage چند مرحلهای
multi stage چند طبقه
converter stage طبقه مبدل
killer stage صافی رنگ
oedipal stage مرحله ادیپی
oral stage مرحله دهانی
output stage مرحله خروجی
buffer stage مرحله میانگیر
phallic stage مرحله التی
developmental stage مرحله تکوینی
developmental stage مرحله پیشرفت
main stage عرشه اصلی
first audio stage مرحله صوتی نخست
impluse stage طبقه فشار مستقیم
initial stage طبقه نخستین
input stage طبقه ورودی
input stage طبقه اولیه
energy stage لایه انرژی
differential stage مرحله تفاضلی
larval stage مرحله کرمی
macro stage مرحله کلان
main stage طبقه اصلی
quick stage ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
stage manager مدیر نمایش
stage set تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
stage direction کاگردانی
stage director مدیر نمایش
stage fever کرم بازیگری یا اکتری
stage payments پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد
stage race مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
stage set تعویض سن
termination stage مرحله پایانی
this play does not stage well این داستان خوب در نمایش در نمیاید
to put on the stage بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
stage fright صحنه هراسی
stage fright وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
stage direction مدیریت
single stage یک طبقه
single stage یک طبقهای
stage coach دلیجان
stage craft فن درست کردن نمایش
anal stage مرحله مقعدی
To stage political demonstrations. تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
power amplifier stage مرحله فزون ساز توان
anal expulsive stage مرحله مقعدی دفعی
frequency divider stage طبقه مقسم فرکانس
two stage least squares method روش حداقل مربعات دومرحلهای
power output stage طبقه خروجی
high pressure stage طبقه فشار قوی
push pull stage طبقه پوش- پول
three stage least squares method روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
two stage least squares method برای تخمین پارامترها در اقتصادسنجی
low power stage طبقه کم قدرت
mechanical stage control کنترلپایهمکانیکی
multi stage scaffolding داربست چند طبقه
multi stage sampling نمونه گیری چند مرحلهای
multi stage press پرس چند طبقه
multi stage experiment ازمایش چند مرحلهای
multi stage amplifier امپلی فایر چند طبقه
multi stage amplifier تقویت کننده چند طبقه
intermediate frequency stage طبقه ی فرکانس میانی
It was stage –managed . It was trumped up. صحنه سازی بود
multi stage production تولید چند مرحلهای
anal retentive stage مرحله مقعدی ضبطی
Stage party ( films , movies ) . میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
bed building stage of river تراز سطح متوسط اب رودخانه
The stage was bare but for [save for] a couple of chairs. صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com