English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (8 milliseconds)
English Persian
molding shop کارگاه قالب گیری
Search result with all words
hand molding shop قالبریزی دستی
loam molding shop قالب گیری ماسهای
plate molding shop مدلسازی
Other Matches
molding قالبگیری
molding operation فرم کاری
molding pressure فشار پرس
molding machine دستگاه قالب گیری
boxless molding تکنیک فرم دهی بدون جعبه
cast molding قالبگیری ریخته گری
loam molding قالب گیری ماسهای
loam molding قالبریزی شنی
belt molding زه روکوب اتومبیل
bed molding گچ بری و تزئینات نزدیک سقف
injection molding ریخته گری تزریقی
injection molding قالبگیری تزریقی
molding operation قالب کاری
molding pressure فشار قالب
hand molding قالبریزی دستی
transfer molding ریخته گری انتقالی
transfer molding قالب ریزی انتقالی
molding box جعبه قالب گیری
template molding قالب گیری شابلونی
compression molding قالبگیری فشاری
compression molding ریخته گری فشاری
sell molding قالب گیری پوستهای
molding sand ماسه قالب گیری
compression molding process فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
comppression molding compound قالب گیری تراکمی
core molding machine دستگاه ریخته گری هسته
dry sand molding قالبریزی ماسهای خشک
compression molding compound قالب گیری تراکمی
croning molding process فرایند قالب گیری کرونینگ
green sand molding قالب ریزی تر
shell molding process فرایند قالب گیری پوستهای
shell molding machine دستگاه قالب گیری پوستهای
hand operated molding machine دستگاه قالبریزی دستی
shell molding type foundry ریخته گری نوع قالب گیری پوستهای
molding sand preparation plant واحد تهیه ماسه قالب گیری
jar ram molding machine دستگاه قالبریزی حرفهای
shop محل ساخت
to keep shop دکان داری کردن
keep shop دکانداری کردن
to keep shop دکان داشتن
shop around <idiom> به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
shop مغازه گردی کردن دکه
shop کارخانه خرید کردن
shop مغازه
shop کارگاه تعمیرگاه
shop فروشگاه
shop خریدکردن
shop کارخانه
shop کارگاه
shop دکان
window shop به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
pawn shop مغازهی کارگشایی و گروبرداری
closed shop قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
smith's shop کارگاه اهنگری
smith's shop اهنگری
shop test ازمایش کارگاهی
shop supply وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
shop supply اماد تعمیرگاهی
shop lifting دزدی از مغازه ها
bucket shop جای شرط بندی وقمار روی سهام و مانند ان
closed shop موسسه کارشناسی
closed shop با کارکردانحصاری
tuck shop مغازه قنادی
tuck shop مغازه حلویات
union shop مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
closed shop سیستم بسته
tommy shop دکان خواربارفروشی یانانوایی
union shop یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
to talk shop در باره کار صحبت کردن
welding shop کارگاه جوشکاری
winding shop کارگاه سیم پیچی
shop lifter دزد مشتری نما
talk shop <idiom> درموردکار شخصی صحبت کردن
to shut up a shop مغازه ای را بستن
food shop خواربار فروشی
grocer's shop خواربار فروشی
food shop بقالی
grocer's shop بقالی
shop fronts ازاره نمای بنا
sweet shop مغازهشیرینیوسیگارفروشی
shop steward رئیس گروه
shop stewards رئیس گروه
chemist's shop داروخانه
antique shop فروشگاه اشیاء عتیقه
betting shop جائیکهرویاسبهاشرط بندی میکنند
chip shop مغازهایکهدر آنموادخوراکیفروختهمیشود
corner shop مغازهکوچک
sex shop فروشگاهمربوطبهلذاتجنسی
shop assistant دستیار مغازه دار
shop floor کارگرانکارخانهدرمقایسهبامدیران
shop-soiled آسیبدیدهوکثیف
shop lifter دکان بر
coffee shop رستوران
base shop تعمیرگاه پادگانی
base shop تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
milling shop کارگاه فرزکاری
assembly shop کارگاه مونتاژ
acre shop حق الارض
jumble shop دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
lathe shop تراشکاری
lathe shop کارگاه تراشکاری
machine shop کارگاه محاسبات ماشینی
beauty shop ارایشگاه
fitting shop کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
field shop تعمیرگاه صحرایی
coffee shop قهوه خانه
shop front ازاره نمای بنا
cartwright's shop دوچرخه سازی
break into a shop دکانی را زدن
die shop حدیده سازی
dram shop جایگاه نوشابه فروشی
beauty shop سالن ارایش وزیبایی
electroplating shop کارگاه عملیات گالوانیزهای
field shop کارگاه صحرایی
maintenance shop کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
repair shop workshop
shop girl شاگرد دکان
shop drawing نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
shop boy پادو
shop boy شاگرد
repair shop تعمیرگاه
tea shop نهارخوری قهوه خانه
tea shop رستوران
railway shop تعمیرگاه راه اهن
shop girl شاگرد پادو
pro shop فروشگاه باشگاه حرفهای
shop keeper صاحب دکان
nickel shop ساچمه نیکلی
shop keeper دکان دار
open shop بنگاه دارای سیستم استخدام ازاد
open shop سیستم باز
open shop با کارکرد ازاد
pattern shop کارگاه مدل سازی
print shop بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
shop boy شاگرد دکان
shop or work drawing نقشه در حین انجام کار
mobile repair shop تعمیرگاه سیار
The goods in this shop could not be flogged. اجناس این مغازه باد کرده
ingot dressing shop پرعیار کردن شمش
fish and chip shop جائیکهغذاهاییمثل"ماهیسرخشده" "سوسیس"وغیرهمیفروشد
machine shop tool ابزار ماشینی
automatic turning shop کارگاه تراشکاری
bull in a china shop <idiom> کسی که همه چیزرا به هم میریزد
This shop deals in goods of all sorts . دراین مغازه همه چیز معامله می شود
I walked past the shop ( store ) . از جلوی فروشگاه گذشتم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com