English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
motor function کارکرد حرکتی
Other Matches
motor اتومبیل راندن
motor اتومبیل حرکت دهنده
motor محرک
motor ماشین
motor موتور
motor- موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
motor- حرکتی
motor حرکتی
motor- اتومبیل راندن
motor- اتومبیل حرکت دهنده
motor- محرک
motor- منبع نیروی مکانیکی
motor- ماشین
motor- موتور
motor موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
motor- رانشگر
motor رانشگر
d.c. motor موتورجریان دائم موتور C.D
d.c. motor موتور جریان مستقیم
d.c c. motor موتورجریان دائم
d.c c. motor موتور جریان مستقیم
motor منبع نیروی مکانیکی
motor speed سرعت موتور
motor sprit بنزین
motor pool خودروگاه
motor starter موتور راه انداز
motor tool ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
motor converter تبدیلگر زنجیری
motor unit یکان موتوری
motor transport حمل ونقل به وسیله خودرو
motor transport حمل و نقل موتوری
motor transformer تبدیلگر وارون
motor transformer مبدل موتور
motor traffic رفت و امداتومبیلها
motor traffic رفت و امد وسایل نقلیه موتوری
motor skill مهارت حرکتی
motor scooter روروک موتوری
motor sailer قایق موتوردار
motor pool گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت
motor path گذرگاه حرکتی
motor paced حرکت اتومبیل جلو دوچرخه
motor output توان موتور
motor output قدرت خروجی موتور
motor oriented حرکت گرا
motor onspeed سرعت بار موتور
differential motor موتور تفاضلی
motor nerve عصب حرکتی
motor movement عمل حرکتی
motor march راهپیمایی موتوری راهپیمایی با خودرو
double motor دوموتوره
motor pool پارک موتوری
motor rating توان نامی موتور
motor road جاده موتور سواری
motor pool گاراژ
driving motor موتور محرک
hydraulic motor موتور هیدرولیکی
motor ambulance امبولانس
motor aphasia زبان پریشی حرکتی
motor area ناحیه حرکتی
motor bracket پایه موتور
motor casing بدنه موتور
motor coach مینی بوس سفری
motor control کنترل حرکتی
motor adapter پایههای اتصال موتور
motor ability قابلیت حرکت
motor neuron نورون حرکتی
ideo motor فکری- حرکتی
series motor موتور سری
induction motor موتور القایی
induction motor موتور القائی
induction motor موتوراندوکسیونی
interpole motor موتور با قطب کمکی
radial motor موتور ستارهای
main motor موتور اصلی
motor court متل
motor cycle دوچرخه موتوردار موتورسیکلت
motor oil روغن موتور
elevating motor موتور بالابر
motor launch قایق موتوری کرجی
motor learning یادگیری حرکتی
drive motor موتور محرک
drilling motor موتور مته
motor man راننده
motor man راننده واگون یالوکوموتیوبرقی
motor launch موتور لنج
motor generator موتور ژنراتور
motor generator مبدل
motor development رشد حرکتی
fractional h.p. motor موتور چنداسب
fractional h.p. motor موتور کوچک
motor drive محرکه موتوری
motor education تعلیم و تربیت حرکتی
fan motor موتور بادبزن
motor efficiency بازده موتور
motor fule سوخت موتوری
motor adapter مقراتصال موتور
traction motor موتور وسیله نقلیه
three speed motor موتور سه سرعته
three phase motor موتور سه فاز
synchronous motor موتور سنکرون
synchronous motor موتور همزمان
stepping motor موتوری که طبق دستوری کامپیوتر به آرامی می چرخد.
stepper motor موتوری که طبق دستوری کامپیوتر به آرامی می چرخد.
stepped motor دستگاه مکانیکی که بهنگام پالس دادن به ان مقدار ثابتی می چرخد
starting motor موتور راه اندازی
starting motor موتور استارت
standard motor موتوراستاندارد
standard motor موتور معمولی
servo motor سروو- موتور
rocket motor موتور راکت
repulsion motor موتور پولزیون
railway motor موتور راه اهن
starting motor راه انداز [استارتر] [اتومبیل رانی ]
trolling motor موتور کوچک سوارشده روی قایق پاروزنی
starter motor راه انداز [استارتر] [اتومبیل رانی ]
to start a motor موتوری را بکار انداختن
pump motor موتورپمپ
points motor موتورپلاتینی
motor root ریشهمتحرک
motor bogie موتوربوجی
disc motor موتورصفحه
blower motor موتورخنککننده
visuo motor دیداری- حرکتی
universal motor موتوراونیورسال
universal motor موتور یونیورسال
universal motor موتور اونیورسال
two phase motor موتور دو فاز
universal motor موتور الکتریکی که با دی سی و هم ا سی کار میکند
motor tube استوانه موتور موشک
motor unit قسمت موتوروسیله دستگاه موتور
asynchronous motor موتور ناهمزمان
attitude motor موتورهای راکت کوچک برای کنترل وضعیت رسانگر فضایی در حال حرکت
balancing motor موتور تراز کننده
multiphase motor موتور چند فازه
motor vessel کشتی موتوری
motor vehicle خودرو
motor vehicle خودرو موتوری
motor vehicle وسیله نقلیه موتوری
capacitor motor موتور خازنی
motor unit واحد حرکتی
petrol motor موتور بنزینی
outboard motor موتوری که روی قایق سوارشده
motor cars گردونه خودرو
outboard motor موتور کوچک قایق
railway motor موتوربان
motor car اتوموبیل
radial motor موتور شعاعی
racing of motor دور برداشتن موتور
motor car گردونه خودرو
motor cars اتوموبیل
prony motor موتور کمکی
pilot motor موتور کوچک
polyphase motor موتور چندفاز
prony motor موتور پرونی
function تابع
zero of a function ریشه تابع [ریاضی]
to function as something به کار رفتن به عنوان چیزی
OR function پیاده سازی الکترونیکی تابع OR
NOT function تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
NOT function مدار الکترونیکی یا قطعه که تابع NOT را انجام میدهد
NOR function = تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند
NOR function = مدار الکترونیکی یا قطعهای که تابع NOR را انجام میدهد
neither nor function تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگر ورودی درست باشد
NOT function معادل تابع NAND
OR function تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
function تابع [ریاضی]
zero of a function صفر یک تابع [ریاضی]
function وفیفه داشتن
function عمل کردن کارکردن
function ایفاء
function ماموریت عمل
function مقام
function کارویژه
function کار کردن
function طرزکار تابع
function چاپ کدهایی که یک عمل را کنترل می کنند و نه صرفا نمایش یک حرف
function کار
function وفیفه
function ایین رسمی
function نقش
function عمل
function دستورالعمل
even function تابع زوج
function فعالیت
function وفیفه عمل کردن
function کارایی
function خاصیت وجودی
function کارکرد
function کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
function مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
function لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
function سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
function مجموعه توابع که توسط یک برنامه قابل استفاده اند
function مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند
function دستور برنامه که اجرا را به یک تابع از پیش تعیین شده می برد یا به یک مجموعه دسورات مرتب نامدار
function فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
function انجام عمل به درستی
function پیشه
motor vehicle industry صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
motor coach jack جک اتومبیل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com