English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 90 (7 milliseconds)
English Persian
muck rack کسی که عادتا" می خواهدکارمندان خدمات عمومی و یاجمیع مردم را به رشوه خواری و فساد و خلافکاری متهم کند
Other Matches
high muck a muck ادم مهم ومغرور
high muck a muck شخص متکبر
muck کود
to muck up something تباهی کردن
muck لجن
muck الوده کردن
muck کثافت پول
muck سرگین
muck کودتازه
to muck up something بهم زدن چیزی
muck خراب کردن زحمت کشیدن
to muck up something زیرورو کردن چیزی
Lady Muck زنمغروروازخودمتشکر
muck rake کودکش
to muck a bout ول گشتن
to muck a bout بیهوده وقت گذراندن
muck mill دستگاه نورد فولاد
muck-raking مچگیریوافشاگریازدولت
rack up بازی کردن- حساب کردن
rack دندانه دار کردن
rack آویز فرش [قالبی فلزی که در فروشگاه جهت آویزان کردن فرش و نمایش آن بکار می رود.]
on the rack درفشار
on the rack درشکنجه
rack میله رنده
rack چنگک جا لباسی
rack توری مشبک اشغال گیر
rack قفسه
rack طاقچه
rack روی چنگک گذاردن لباس و غیره
rack بشدت کشیدن
rack رنج بردن
rack عذاب دادن
rack چرخ دنده دار
rack شکنجه
rack نوعی الت شکنجه مرکب از چند سیخ یا میله نوک تیز
rack جاکلاهی
rack بار بند
rack ردیف
rack قفسه مهمات و وسایل
rack چارچوب
rack سیستم ای که حاوی تختههای مدار متحرک در یک فریم محافظ است
rack فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
rack خون مستاجررا در شیشه کردن
rack شکنجه کردن
rack چهارنعل کوتاه
rack به هم بستن
rack طاقچه مقر
rack میله دندانه دار
rack قطاع دندانه دار
rack اشغال گیر
pipe rack چنگکپیپ
shoe rack چنگککفش
spool rack جاقرقره
stamp rack مهرچرخدندهدار
roof-rack باربنداتومبیل
toast rack شیارهایجداکنندهتوستر
go to rack and ruin <idiom> نتیجه بد حاصل کردن
rack one's brains <idiom> سخت فکر کردن یاچیزی را بخاطر آوردن
rack one's brains <idiom> به مغز خود فشار آوردن
spice rack قفسه ادویه
luggage rack جایچمدان
equipment rack پایهوسایل
coat rack محلآویزکت
rack and pinion میله دندانه دار و چرخ دندانه کوچک
plate rack جایی که بشقاب هامی گذارندخشک شود
paper rack جاکاغذی
bottle rack جا بطری
loading rack سکوی بارگیری
hay rack جای یونجه
hay rack علف دان
cuvette rack جاکووتی
card rack جای کارت
card rack طاقچه کارت
burning rack قاب باتری
rack control نوعی کنترل پروازی غیر دستی
rack railway راه اهن چنگک دار مخصوص عبور از سراشیب
trash rack اشغالگیر
to rack rent حداکثر اجاره رابر ملکی بستن
to go to rack and ruin نابودشدن
shelving rack قفسه
ready rack قفسه مهمات حاضر برای تیراندازی
rack space محوطه کف چینی شده انباربرای استقرار پالتها یا جعبههای مهمات
rack rent اجازه گزاف بستن بر
rack rent اجازه تمام سال
rack type cutter شانه رنده
rack type cutter اسکنه نوع شانهای
test tube rack جای لوله ازمایش
pipet tray rack جا پی پتی
print drying rack میلهرنگیخشکشونده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com