English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
multi stage sampling نمونه گیری چند مرحلهای
Other Matches
two stage sampling نمونه گیری دو مرحلهای
multi stage چند مرحلهای
multi stage چند طبقه
multi stage amplifier تقویت کننده چند طبقه
multi stage amplifier امپلی فایر چند طبقه
multi stage experiment ازمایش چند مرحلهای
multi stage press پرس چند طبقه
multi stage production تولید چند مرحلهای
multi stage scaffolding داربست چند طبقه
sampling نمونه گیری برداشت نمونه
sampling نمونه
sampling نمونه برداری
sampling نمونه برداری مزه کردن
sampling نمونه گیری
sampling servo دستگاه نمونه گیری خودکار
area sampling نمونه گیری منطقه یی
sampling tests ازمایشهای نمونهای
acceptance sampling پذیرش کالاپس از نمونه برداری
acceptance sampling نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
accumulative sampling نمونه گیری پیاپی
sampling equipment دستگاه نمونه گیر
activity sampling نمونه گیری از فعالیت
sampling population جامعه نمونه گیری
sampling offer عرضه ازمایشی
sampling in motion نمونه برداری در حال انتقال
sampling rate نرخ نمونه برداری
sampling theory نظریه نمونه گیری
area sampling نمونه گیری منطقهای
cluster sampling نمونه گیری خوشهای
sampling error اشتباه نمونه گیری
controlled sampling نمونه گیری کنترل شده
sampling distribution توزیع نمونه گیری
sampling bias سوداری نمونه گیری
random sampling نمونه گیری تصادفی
domal sampling نمونه گیری خانواری
double sampling نمونه گیری چندگانه
quota sampling نمونه گیری سهمیهای
fractional sampling نمونه گیری مکانیکی
sampling error خطای نمونه گیری
biased sampling نمونه برداری غیرتصادفی
sampling unit واحد نمونه گیری
sampling variability تغییر پذیری نمونه گیری
stratified sampling نمونه گیری لایهای
time sampling نمونه گیری زمانی
behavior sampling نمونه گیری از رفتار
sampling test ازمون نمونهای
systematic random sampling نمونه گیری تصادفی منظم
stratified random sampling نمونه گیری لایهای تصادفی
bed load sampling نمونه برداری از بار کف
simple randon sampling نمونه گیری تصادفی ساده
multi- سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
multi- در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi- دستوری که حاوی بیش از یک آدرس باشد.
multi در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
multi دستوری که حاوی بیش از یک آدرس باشد.
multi mate مالتی میت
multi meter سنجه چند کاره
multi user چند کاربری
multi valued چند ارز
multi pass چند گذری
multi way machine دستگاه چند راهه
multi way switch کلید چند راهه
multi way switch کلید تبدیل
multi tasking توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
multi tasking همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multi tasking اجرای چندین کار
multi disk وسیلهای که از اندازههای مختلف و قالبهای دیسک می خواند
multi disk مربوط به چندین نوع دیسک
multi contact چند قطبی
multi disk سیستمی که دیسک درایوهای نصب شده با اندازههای مختلف دارد
multi channel چند کاناله
multi chamber نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند
multi level چند سطحی
multi address با چند نشانی
multi platform که روی سخت افزارهای مختلف اجرا میشود
multi ply چند لا
multi-millionaires بسیار پولدار
multi-millionaire بسیار پولدار
multi-millionaire بسیار ثروتمند
multi-coloured چندرنگه
multi-storey چندطبقه
multi purpose چند منظوره
multi-millionaires بسیار ثروتمند
multi programming سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
multi span bridge پل چند دهانه
multi layer coil سیم پیچی چند لایه
multi speed motor موتور چند سرعتی
multi jet blowpipe بوری چند شعله
multi-chain necklaces گردن بند چند زنجیره
multi flame burner اجاق چند شعله
multi-ply yarn نخ چند لا
multi electrode valve لامپ چند قطبی
multi layer weld جوشکاری چند لایه
multi level planning برنامه ریزی چند سطحی
multi prupose project طرح چند منظوره
multi part stationery کاغذ متمادی با چند ورق با هم یا همراه کاربن یا بدون کاربن
multi purpose machine ماشین چند کاره
multi purpose vehicle وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
multi rate meter کنتور با چند نرخ مختلف
multi scan monitor مشابه 6632
multi strand machine دستگاه چند رشتهای
multi line spectrum طیف چند خطی
multi statement line خط ی از برنامه کامپیوتری که حاوی بیشتر از یک دستور یا عبارت است
multi grid tube لامپ چند شبکه
multi contact plug دوشاخه با کنتاکتهای متعدد
multi tone horn بوق با اصوات مختلف
multi user system سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
multi variate analysis تحلیل چند متغیره
multi window editor برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
A multi-storey building. ساختمان چندین طبقه
multi segment magnetron ماگنترون با اند چند تیغهای
multi-purpose ladder نردبانچندمنظوره
multi-ply plywood تختهچندخط
multi terminal system سیستمی که چندین ترمینال به یک CPU وصل شده اند
multi circuit switch کلید سری
multi blade grap قلاب چند تیغه
multi board computer کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
multi bus system معماری کامپیوتر که باس سریع بین CPU و حافظه اصلی و یک باس کند تر بین CPU و سایر وسایل جانبی دارد
multi chamber klin کوره چند محفظهای
multi conductor cable کابل افشان
multi conductor cable کابل چند رشتهای
multi color recorder نگارنده چند رنگ
multi spindle drilling machine ماشین مته با چند هرزگرد
multi strike printer ribbon ریبون جوهری در چاپگر که بیشتر از یک بار قابل استفاده است
multi-storey car park پارکینگ چند طبقه
multi-storey car park پارکینگ طبقاتی
multi span deap beam تیر تیغه چند دهانه
perveance of a multi electrode valve(tub پروه انس لامپ چند قطبی
multi section type rotary switch سوئیچ گردان نوع چند مقطعی
behind the stage <adj.> <adv.> محرمانه [اصطلاح مجازی]
behind the stage <adj.> <adv.> خصوصی [اصطلاح مجازی]
to go on stage وارد صحنه [نمایش] شدن
at this stage <adv.> درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
to go on the stage بازیگرشدن
to go on the stage اکترشدن
zero stage طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
first stage مرحلهاول
second stage مرحلهدوم
not stage مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
third stage مرحلهسوم
stage نیمکت اویزان
stage در صحنه فاهرشدن
stage طبقه
stage اشکوب
stage قراردادن اتومبیل در خط اغاز
stage صحنه
stage مقام
stage صحنه نمایش
stage یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
stage پرده گاه مرحله
stage منزل
stage مرحله دار شدن اشکوب
stage مرحله
stage اسکان دادن
stage سکو
stage درجه مرحله
stage مراحل مختلف یک موشک
stage سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage پایه وهله
stage چوب بست
two stage experiment ازمایش دو مرحلهای
stage doors در عقب صحنه
stage whisper نجوای روی صحنه
turbine stage طبقه توربین
stage whispers نجوای روی صحنه
stage-struck عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
stage-struck شیفتهی بازیگری
to put on the stage بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
mechanical stage پایهمکانیکی
stage manage کارگردانی کردن
At that point [stage] , ... وقتی که موقعش رسید...
speed stage سطح سرعت
speed stage مرحله سرعت
at the rear of the stage <adj.> <adv.> پشت پرده نمایش [مخصوص اطاق رخت کن]
at the rear of the stage <adj.> <adv.> در پس پرده
stage manage اداره کردن
stage managers کارگردان نمایش
stage managers مدیر نمایش
stage manager کارگردان نمایش
stage-manage اداره کردن
stage-manage کارگردانی کردن
landing stage حملباقایق
regulator first stage صفحهنمایشنخستینرگلاتور
stage clip سطحنمایش
stage curtain پردهنمایش
centre-stage شرائطبسیار حساسو مهم
stage-managing کارگردانی کردن
stage-managing اداره کردن
To appear on the scene (stage). روی صحنه ظاهر شدن
stage-manages کارگردانی کردن
stage-manages اداره کردن
stage-managed کارگردانی کردن
stage-managed اداره کردن
stage race مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
stage door در عقب صحنه
oedipal stage مرحله ادیپی
energy stage لایه انرژی
differential stage مرحله تفاضلی
developmental stage مرحله پیشرفت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com