English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
multi way machine دستگاه چند راهه
Search result with all words
multi purpose machine ماشین چند کاره
multi spindle drilling machine ماشین مته با چند هرزگرد
multi strand machine دستگاه چند رشتهای
Other Matches
multi دستوری که حاوی بیش از یک آدرس باشد.
multi- سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
multi- در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
multi- دستوری که حاوی بیش از یک آدرس باشد.
multi در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi stage چند مرحلهای
multi mate مالتی میت
multi meter سنجه چند کاره
multi pass چند گذری
multi platform که روی سخت افزارهای مختلف اجرا میشود
multi ply چند لا
multi user چند کاربری
multi programming سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
multi purpose چند منظوره
multi tasking توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
multi tasking همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multi tasking اجرای چندین کار
multi stage چند طبقه
multi way switch کلید چند راهه
multi valued چند ارز
multi-millionaire بسیار پولدار
multi channel چند کاناله
multi-millionaires بسیار پولدار
multi contact چند قطبی
multi chamber نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند
multi disk وسیلهای که از اندازههای مختلف و قالبهای دیسک می خواند
multi disk سیستمی که دیسک درایوهای نصب شده با اندازههای مختلف دارد
multi-millionaire بسیار ثروتمند
multi-millionaires بسیار ثروتمند
multi disk مربوط به چندین نوع دیسک
multi way switch کلید تبدیل
multi-coloured چندرنگه
multi-storey چندطبقه
multi address با چند نشانی
multi level چند سطحی
multi user system سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
multi purpose vehicle وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
multi statement line خط ی از برنامه کامپیوتری که حاوی بیشتر از یک دستور یا عبارت است
multi-ply yarn نخ چند لا
multi variate analysis تحلیل چند متغیره
multi-chain necklaces گردن بند چند زنجیره
A multi-storey building. ساختمان چندین طبقه
multi tone horn بوق با اصوات مختلف
multi terminal system سیستمی که چندین ترمینال به یک CPU وصل شده اند
multi window editor برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
multi-purpose ladder نردبانچندمنظوره
multi-ply plywood تختهچندخط
multi stage scaffolding داربست چند طبقه
multi bus system معماری کامپیوتر که باس سریع بین CPU و حافظه اصلی و یک باس کند تر بین CPU و سایر وسایل جانبی دارد
multi line spectrum طیف چند خطی
multi level planning برنامه ریزی چند سطحی
multi jet blowpipe بوری چند شعله
multi layer weld جوشکاری چند لایه
multi layer coil سیم پیچی چند لایه
multi grid tube لامپ چند شبکه
multi flame burner اجاق چند شعله
multi electrode valve لامپ چند قطبی
multi contact plug دوشاخه با کنتاکتهای متعدد
multi conductor cable کابل افشان
multi conductor cable کابل چند رشتهای
multi board computer کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
multi color recorder نگارنده چند رنگ
multi circuit switch کلید سری
multi chamber klin کوره چند محفظهای
multi part stationery کاغذ متمادی با چند ورق با هم یا همراه کاربن یا بدون کاربن
multi blade grap قلاب چند تیغه
multi prupose project طرح چند منظوره
multi stage amplifier تقویت کننده چند طبقه
multi span bridge پل چند دهانه
multi stage amplifier امپلی فایر چند طبقه
multi segment magnetron ماگنترون با اند چند تیغهای
multi stage experiment ازمایش چند مرحلهای
multi stage press پرس چند طبقه
multi stage production تولید چند مرحلهای
multi stage sampling نمونه گیری چند مرحلهای
multi scan monitor مشابه 6632
multi rate meter کنتور با چند نرخ مختلف
multi speed motor موتور چند سرعتی
multi span deap beam تیر تیغه چند دهانه
multi strike printer ribbon ریبون جوهری در چاپگر که بیشتر از یک بار قابل استفاده است
multi-storey car park پارکینگ چند طبقه
multi-storey car park پارکینگ طبقاتی
perveance of a multi electrode valve(tub پروه انس لامپ چند قطبی
multi section type rotary switch سوئیچ گردان نوع چند مقطعی
Unimog [a range of multi-purpose auto four-wheel drive medium trucks] یونیماک [حمل و نقل]
machine sensible قابل درک توسط کامپیوتر
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
machine کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
two way machine ماشین دو راهه
machine عمل پردازش دستورات در برنامه توسط کامپیوتر
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
machine سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machine دستگاه
machine بیت اجرا میشود
machine کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
machine خطای ناشی از خرابی قطعه
machine شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
machine تراشکاری کردن صیقل کردن
machine شیارانداختن روی فلز
machine براده برداشتن
machine غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machine دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
machine فرمولی که کامپیوتر آنالوگ نوشته است تا حل کند
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine تراشیدن ماشین
machine کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machine ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
machine ماشین
machine خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machine بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machine دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
facsimile (machine) دستگاه فکس
drilling machine دریل [ابزار]
boring machine دریل [ابزار]
drilling machine مته برقی [ابزار]
boring machine مته برقی [ابزار]
fax (machine) دستگاه فکس
freezing machine فریزر [غذا و آشپزخانه]
drilling machine دستگاه مته [ابزار]
machine recognization بازشناختی توسط ماشین
machine run اجرای ماشین
machine run رانش ماشین
machine ringing زنگ ماشینی
machine representation نمایش ماشیی
machine readable قابل خواندن توسط ماشین
machine readable خواندنی توسط ماشین
machine oriented ماشین گرا
machine operator متصدی ماشین
machine operator اپراتور ماشین
machine operator اپراتوردستگاه
machine operator کارگردان ماشین
machine operating عملکرد ماشین
machine shop کارگاه محاسبات ماشینی
machine time وقت ماشین
machine time زمان ماشین کاری
swaging machine حلبی خمکن
mowing machine علف چین
mowing machine ماشین علف چینی
mortising machine دستگاه کام کنی
molding machine دستگاه قالب گیری
milling machine دستگاه فرز
milling machine ماشین فرز
milling machine ماشین تراش
milking machine ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
machine word کلمه ماشین
machine welding جوشکاری ماشینی
machine translation ترجمه ماشینی
machine oil روغن ماشین
sub-machine gun مسلسل دستی
talking machine گرامافون
talking machine دستگاه ضبط صوت
teaching machine ماشین اموزش
teaching machine ماشین تدریس
the machine is in operation ماشین در گردش است ماشین دایر است
three phase machine ماشین سه فازه
threshing machine ماشین غله پوست کنی
tabulating machine جدول نویس
tabulating machine جدول بند
sowing machine بذر افشان
spininning machine ماشین یا دستگاه ریسندگی
spreading machine مقسم بتن
sunchronous machine ماشین سنکرون
fuelling machine ماشینسوخت
synchronous machine ماشین همگام
synchronous machine ماشین همزمان
fax machine فاکس
threshing machine ماشین خرمن کوبی
transfer machine دستگاه انتقال
winnowing machine ماشین باد افشانی
fruit machine جک پات
sub-machine guns تیربار خودکار
sub-machine guns تیربار دستی
sub-machine guns مسلسل دستی
sub-machine gun تیربار خودکار
sub-machine gun تیربار دستی
pinball machine ماشین ساچمه پران
winding machine دستگاه سیم پیچی
weighing machine ترازوی ماشینی ماشین سنجش قنطارکش
turing machine ماشین تورینگ
turing machine مدل ریاضی یک وسیله که میتواند داده را بخواند و بنویسد بر یک نوار ذخیره سازی قابل کنترل با تغییر وضعیتهای داخلی آن
turning machine ماشین تراش
accept machine دستگاه پذیرنده
two phase machine ماشین دو فازه
virtual machine ماشین مجازی
virtual machine دستگاه مجازی
sowing machine ماشین تخم کاری
snow machine ماشین ایجاد کننده برف مصنوعی
smart machine ماشین هوشیار
pleating machine دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
plaiting machine دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com