English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
needle book سوزن دان کتابی
Other Matches
needle سوزن پیکاپ
the needle حالت عصبانی
needle سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needle ستون هرمی شکل
needle اذیت کردن عقربه
needle طعنه زدن
needle با سوزن تزریق کردن
needle سوزن دوزی کردن
needle سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needle سوزن
latch needle فنری
dipping needle عقربه میل نما
needle hub مرکزسوزن
darning needle سنجاقک
needle clamp گیرهسوزن
needle fish نیزه ماهی
needle bed بسترسوزن
needle bar محورسوزن
needle assembly مجمعسوزنی
darning needle سوزن رفوگری
damped needle عقربه خفیده
needle plate صفحهسوزنی
pine needle کاج
pine needle برگ
touch needle سوزن محک
needle point سر سوزن سوزن دوزی
sea needle نیزه ماهی
palm and needle کفه چرمی ملوانی و سوزن
packing needle سوزن جوالدوزی
packing needle جوالدوز
needle tool ابزارسوزنی
needle threader سوزننخکن
latch needle سوزنچفتی
indicator needle عقربهسوزنی
circular needle میلگرد
needle lace کار سوزن دوزی
needle gun تفنگ سوزنی
needle galvanometer گالوانومتر سوزنی
needle file سوهان سوزنی
needle electrode الکترد سوزنی
needle case جاسوزنی
needle bath شستشو در زیر ابی که با دانههای خیلی ریز بر تن میریزد
needle bath دوش سوزنی
needle bearing یاطاقان سوزنی
needle cage قفس سوزنی
needle point نوک سوزن
hyodermic needle سوزن امپول یا تزریق زیر جلدی
needle valve شیر سوزنی
needle valve شیر محفظههای پرفشار
needle valve شیرفلکه سوزنی
needle scale حرکت تعادلی روی یک پا
needle points نوکهای سوزنی
needle point to say لازم نیست بشمابگویم که
needle point to say احتیاج بگفتن نیست
needle point کانوا دوزی
magnetic needle عقربه مغناطیسی
needle case سوزندان
astatic needle عقربه نامتوجه
needle work سوزن دوزی [برای تزئین حاشیه و یا طرح فرش]
the eye of the needle سوراخ سوزن
knitting needle میل جوراب بافی
knitting needle میل کش بافی
adams needle نخل
sailmaker's needle سوزن چادردوزی
pine-needle برگ کاج
thread the needle پاس دقیق از بین مدافعان
needle in a haystack <idiom> چیزی که خیلی سخت پیدا بشه
needle bed groove شیارجاسوزنی
needle bed and carriages جاسوزنیوحاملها
There is no room to throw a needle . <proverb> جاى سوزن انداختن نیست .
needle clamp screw پیچنگهدارندهسوزن
needle test of vicat ازمایش با سوزن ویکا
needle-nose pliers دم باریک
deflection of magnetic needle انحراف عقربه مغناطیسی
needle position selector انتخابگرموقعیتسوزن
gas inlet valve needle سوزن شیرورودی بنزین
gas inlet valve needle ژیگلور بنزین
A sharp knife (pin , needle) چاقو (سوزن ) تیر
book ثبت کردن
here is my book اینست کتاب من
book شماره بازیگرخطاکار
the book is out of p کتاب تمام شده است
this book is yours این کتاب مال شما ست
book درکتاب یادفترثبت کردن
that book ان کتاب
book کتاب
book مجلد دفتر
book رزرو کردن توقیف کردن
i had never seen such a book من هرگز چنین کتابی ندیده ام
book بداخلاق
that book این کتاب
that is my book این
your book کتابتان
you are welcome to my book بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
book دفتر
it was a p to another book مقدمه کتاب دیگربود
i will t. you for the book شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
that is my book کتاب من است
the a of a book خوانندگان کتابی
book اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book فصل یاقسمتی از کتاب
your book کتاب شما
with out book برون سند کتابی ازبر
very many book کتابهای خیلی زیاد
book value ارزش دفتری
book one کتاب نخست
book one جلد نخستین
to d. into a book نگاه مختصر بکتابی کردن
book value ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
by the book ازروی کتاب
book value بهای دفتری
book value ارزش ثبت شده در دفتر
by the book کتابی
to book something چیزی را رزرو کردن
here is my book کتاب من اینها
to book something چیزی را سفارش دادن
thank tou for that book متشکرم
woman of the book کتابیه
waste book دفتر باطله
to subscribe for a book پیش ازانتشارکتاب تعهدخریدیک یاچندجلدانراکردن
to put any one through a book کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
to gut a book جوهرمطالب کتابیراکشیدن
to read a book کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to wade through a book بکندی وزحمت کتابی راخواندن
tou book لباس تکواندو
white book ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
that book will immortalize him ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
to bind a book صحافی کردن یک کتاب
time book دفتر ثبت ساعات کار
to gut a book مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
to bring to book بازخواست کردن از
the book is my property کتاب مال من است
to bring to book حساب پس گرفتن
winter book تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
white book کتاب سفید
to consult a book سرکتاب باز کردن
to consult a book از کتاب فال گرفتن
to license a book اجازه چاپ کتابی را دادن
the book is print کتاب زیر چاپ است
to e. upon acovnt book همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
what is this book worth? این کتاب چقدر ارزش دارد
the book is print کتاب برای فروش موجودایت
book of matches جعبهکبریت
book keeping حسابداری [حسابداری]
the forthcoming book کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
when reading a book در حال خواندن کتابی
People of the Book پیروان کتاب مقدس [ دین]
throw the book at <idiom> شدیدا مواخذه کردنبخاطر شکستن قانون
To talk like a book . لفظ قلم صحبت کردن
She laid the book aside . کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
What is the title of the book ? عنوان این کتاب چیست ؟
You wI'll benefit by this book . از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
word book واژه نامه
edition [ed.] [of a book] چاپ [کتابی]
edition [ed.] [of a book] ویرایش [کتابی]
book a seat جا رزرو کردن
have one's nose in a book <idiom> کرم کتاب خوانی داشتن
have one's nose in a book <idiom> دائم سر توی کتاب داشتن
word book دیکشنری
word book لغت نامه
word book فرهنگ لغات
word book قاموس
word book کتاب لغت
She was reading the book to herself. کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
To bind a book. کتابی را جلد کردن
telephone book راهنمای تلفن
telephone book دفتر تلفن
phone book دفتر حاوی شمارههای تلفن
phone book کتاب راهنمای تلفن
log book رخداد نامه
log book رخداد نگاشت
log book دفتر رخدادهای روزانه
comic book کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
comic book کتاب کاریکاتور
book plates برچسب کتاب
book plate برچسب کتاب
Yellow Book مشخصات -CD ROM منتشر شده توسط Philips که حاوی قالب ذخیره سازی داده است و استاندارد ROM-CD XA را می پوشاند
year book سالنامه
appointment book دفترچهقرارملاقاتها
book ends کتابنگهدار
bound book کتابپربرگ
Please fetch the book. لطفا"بروکتاب رابیاور
rule book کتابقانون
rent book کتابچهایکهدرآنمبلغکرایهذکرشدهباشد
reference book کتابمرجع
phrase book لغتنامهمسافرت
guest book دفترچهمیهمانها
exercise book کتابتمرین
cookery book کتابآشپزی
code book کتابرمزگشا
book token کارتخریدکتاب
address book دفترچه تلفن
spine of the book تیرهپشتیکتاب
pension book برگهایکهوجهیکهبایستپرداختشوددرآندرجشدهاست
word book کتاب لغت
herd book نسب نامه حیوانی
cheque book دفترچه چک
check book کتابچه ثبت ارقام یاموادرسیدگی شده
chap book کتابچه اشعاروادبیات عوام پسند که دوره گردان می فروشند
call book دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com