Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
night dress
جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
Other Matches
Full dress. Formal dress.
لباس رسمی
dress down
سخت ملامت کردن
dress
لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dress
پیراستن
dress
درست کردن لباس
dress
لباس مخصوص فرمان بایست در مشق صف جمع
dress
پوشاندن
dress
بستن
dress
اهار زدن مستقیم کردن
to dress up
لباس پوشیدن
in the f. of her dress
لای لباسش
dress up
<idiom>
بهترین لباس خود را پوشیدن
to
[get]
dress
[ed]
جامه پوشیدن
dress down
ملامت سخت
dress
مزین کردن
dress
جامه بتن کردن
dress
لباس پوشیدن
to dress down
سرزنش کردن
dress
ترتیب دادن
to dress down
تادیب کردن
to dress out or up
بالباس اراستن
to dress up
خودرا اراستن
she is too p about her dress
زیاد درلباس دقت می گیرد
head dress
روسری
head dress
پوشاک سر
head dress
لچک ارایش سر یا مو
monkhood dress
راهبان
This dress suits me .
این لباس به من میاید.
monkhood dress
جامه
proper dress
جامه زیبا
proper dress
جامه شایسته
hog dress
بریدن گلوی شکار
print dress
لباس چیتی
print dress
جامه چیت
dress ship
پرچم جشن را افراشتن
dress suit
لباس رسمی شب
dress uniform
لباس رسمی نظامی
dress uniform
انیفرم رسمی
evining dress
لباس شب
plain dress
لباس غیر نظامی
fatigue dress
جامه بیگاری
She looks pathetic in that dress .
این لباس به تنش گریه می کند
This dress is quite the thing.
این لباس چیز حسابی است
wrapover dress
راست
dress with panniers
لباستوری
dress with crinoline
لباسپفی
coat dress
روپوش
morning dress
جامهی رسمی صبحگاهی
dress with bustle
لباسپرچین
to panel a dress
جامه زنانه را با تیکهای ازرنگ دیگر اراستن
window dress
بنمایش گذاشتن
top dress
ازرو کود دادن
house dress
لباسخانه
polo dress
پیراهنیقهمردانه
princess dress
پیراهنپرنسسی
wrapover dress
پیراهنیقهچپ
types of dress
انواعپیراهن
tunic dress
بلوزبلندودامن
trapeze dress
پیراهنازبالاکلوش
T-shirt dress
تیشرت
rational dress
نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
shirtwaist dress
پیراهنکمردار
sheath dress
پیراهنیکسره
window dress
پشت ویترین گذاشتن
dress shirts
پیراهن سفید مردانه
full dress
لباس سلام
to fit a dress on somebody
جامه ای را برای کسی اندازه کردن
dress shirts
پیراهن لباس رسمی
fancy dress
بالماسکه
battle dress
جلیقه جنگی
fancy dress
لباس بالماسکه
battle dress
لباس ضدگلوله
battle dress
نیم تنه جنگی
dress shirts
پیراهن عصر مردانه
dress circle
صندلیهای ردیف جلوتماشاخانه
dress shirt
پیراهن عصر مردانه
dress shirt
پیراهن سفید مردانه
dress shirt
پیراهن لباس رسمی
to dress
[food]
آماده کردن
[پختن]
[غذا یا دسرت]
canonical dress
لباس رسمی روحانیون
to dress
[salad]
چاشنی زدن
[آرایش دادن ]
[سالاد]
dress coat
جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
dress goods
قماشهای زنانه
dress guard
اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
dress improver
لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
dress left
از چپ نظام یا از راست نظام
dress making
زنانه دوزی
evening dress
لباس ویژه شام یامهمانی شب
dress rehearsal
اخرین تمرین نمایش که بازیگران بالباس کامل نمایش بر روی صحنه میایند
dress rehearsals
اخرین تمرین نمایش که بازیگران بالباس کامل نمایش بر روی صحنه میایند
full dress
بالباس تمام رسمی
to dress a salad with mayonnaise
مزین کردن
[ترتیب دادن ]
سالاد با مایونز
drop waist dress
پیراهنازکمرکلوش
Plain food (dress).
غذا ( لباس ) ساده
You really look like a million bucks in that dress.
در این لباس واقعا محشر به نظر می آیی.
to top dress the eart
کود روی خاک پاشیدن
Clinging clothes. Tight-fitting dress.
لباس چسب تن
The tailor ruined my suit ( jacket , dress ) .
خیاط لباسم راخراب کرد
night
شب
first night
شب اول
first night
گشایش شب
To take a night off .
یک شب از کار مرخصی گرفتن
first night
شب افتتاح
night
تاریکی
the night before last
پریشب
night
غروب
night
شب هنگام برنامه شبانه
to night
امشب
all night
در تمام شب
d. and night
شب و روز
he went by night
شبانه رفت
d. and night
شبانه روز
his almost night
تقریباشب است
last night
دیشب
last night
شب گذشته
at night
شب هنگام
at night
در شب
all night
همه شب
his almost night
نزدیک شب است
What is the price per night?
قیمت برای یک شب چقدر است؟
the night is yet young
تازه سرشب است
the third watch of the night
پاس سوم شب
I went hungry last night .
دیشب گرسنه ماندم
accommodation for the night
خوابگاه برای یک شب
I was up all night in my bed.
من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
night walker
یکجورکرم بزرگ
day and night
<idiom>
شب وروز پشت سرهم
the deep of night
دل شب
night migrant
شب کوچنده
[پرنده شناسی]
Good night
شامگاهان نیکو
queen of night
نام الهه ماه وشکار
night watch
پاسبان شب گزمه
queen of night
سیم نقره
fly-by-night
<idiom>
نامطمئن (کار،شفل)
night watch
پاس شب
queen of night
زن شکارکن
we made a night of it
چه شب خوشی گذراندیم چه شبی کردیم
one-night stands
برنامهی یک باره
one-night stands
تک برنامه
one-night stands
رابطهی جنسی یک شبه نه مداوم
He vanished into the night.
در سیاهی شب نا پدید گشت
Good night.
شب بخیر
I had a dream last night.
دیشب خواب دیدم
stag night
مهمانیمردانهکهفردایروزعروسیبرگزارمیشود
opening night
شباولیناجراییکقطعههنری
night shift
شیفتشب شبکار
night porter
پذیرششبهتل
one-night stands
نمایش یک شبه
one-night stand
رابطهی جنسی یک شبه نه مداوم
what a night we made of it
چه شبی کردیم چه شبی گذراندیم
Where do you want to go this time of night ?
این وقت شب کجا می خواهی بروی ؟
Can you stay over night?
می توانی شب را با ما (نزد ما ) بمانی ؟
On Sunday night.
شب یکشنبه
Could you put us up for the night ?
ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
one-night stand
نمایش یک شبه
one-night stand
برنامهی یک باره
one-night stand
تک برنامه
bonfire night
شبپنجمنوامبرکهدرآنجشنوآتشبازیبرپامیکنند
night walker
کسیکه در خواب راه میرود
night eyed
روز کور
night bird
مرغ شب بیدار
night bilndness
شب بینی
night bilndness
روزکوری
night bilndness
روز بینی
night bilndness
شبکوری
my wakeful night
شب بیخوابی یا بیداری من
live out the night
شب را صبح کردن
live out the night
شب را بسر بردن
in noon of night
در نیمه شب
i was up late last night
بودم
night black
سیاه
night blind
شبکور
night effect
تاثیرات تغییر جریان مغناطیسی در شب
night clothes
لباس خواب جامه شبانه برای تو خانه
night clothes
جامه خواب
night stool
صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
night chair
صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
night cellar
زیر زمینی که در انجاپیاله فروشی کنندو مردم پست بدانجاروند
night cap
گشتی رزمی هوایی شبانه
night brawler
شب دعوا کن
night boat
قایق اماده
night blindness
شب کوری
i was up late last night
دیشب تا ان موقع هنوزنشسته
he outwatched the night
شب بپایان رسیدو او همچنان بیداربود
he did not est all night
همه شب نیارمید
night school
اموزشگاه شبانه
night waking
شب زنده داری
night owls
ادم شب زنده دار
night owl
ادم شب زنده دار
fly-by-night
شب گریز
fly-by-night
ادم شبرو
night-watchmen
توپزن پایان مسابقه کریکت
night-watchman
توپزن پایان مسابقه کریکت
night watchman
توپزن پایان مسابقه کریکت
night-time
هنگام شب
night schools
اموزشگاه شبانه
before mid night
قبل از نیمه شب
he did not est all night
درتمام شب ارام نگرفت
guest night
شب مهمانی
good night
شب بخیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com