English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 105 (6 milliseconds)
English Persian
noise limiter همهمه کاه
Other Matches
limiter لامپ اف ام
limiter محدود کننده
limiter وسیلهای که خروجی ان درازای همه ورودیهای بالاتر از حد معین ثابت است
current limiter محدود کننده جریان
diode limiter محدود کننده دیودی
double limiter محدود کننده مضاعف
voltage limiter محدود کننده ولتاژ
input limiter محدود کننده ورودی
interference limiter محدودکننده پارازیت
synchronizing limiter لامپ مراقب همزمان سازی
noise نویز
noise سروصدا
noise سر و صدا
what noise is that? این چه صدایی است
noise استاتیک یا حرارت ایجاد شده است و نیز از ستاره ها یا خورشید
noise منبع تغذیه
noise عامل مخل
noise همهمه
noise شایعه و تهمت
noise سر وصدا
noise طنین
noise خش
noise صدا راه انداختن پارازیت
noise صدا
noise شلوغ
noise قیل وقال
noise پارازیت
noise که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
noise توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noise سیگنال تصادفی آماده اضافه بر هر سیگنال درخواستی
noise اختلال
noise نوفه
noise انتشار دادن
noise سر و صدا
noise اوا
noise اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
schottky noise همهمه شوتکی
shot noise اثر ساچمهای
to make a noise صدا کردن
quantization noise اختلال تدریج
noise suppressor صدا خفه کن
noise suppression جلوگیری ازپارازیت
noise suppression پارازیت گیری
noise silencer خاموشگر همهمه
noise potential پتانسیل نویز
noise pollution الودگی صدا
noise pollution نوف الایی
noise margin تفاوت خش
they make much noise زیاد شلوق می کنند
The noise kept me awake . سروصدا نگذاشت بخوابم
The noise died down. سروصدا ها خوابید
big noise آدم مهمدریکارگان
white noise نویز سفید
picture noise پارازیت روی تمام صفحه نمایش
white noise نوفه سفید
to make noise سر و صدا کردن
to make a noise منتشر شدن
to make a noise پهن شدن
to make a noise شلوق کردن
they make much noise خیلی صدا می کنند
ambient noise نوعی صدای زیرابی
induced noise نویزجریان قوی
induced noise پارازیت القاء شده
indistinct noise صدای اهسته و نامعلوم
impluse noise نویز ضربه جریان
i am unused to that noise من به ان صدا اشنا نیستم
he makes most noise میکند
he makes most noise او از همه بیشتر صدا یا
grid noise پارازیت شبکه
grid noise نویز شبکه
galactic noise تشعشع رادیویی کهکشان صوت پراکنی از جانب کهکشان
background noise اختلال پس زمینه
background noise صدای پس زمینه
background noise در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
background noise پارازیت
background noise اصوات مزاحم
background noise همهمه
ambient noise صدای اطراف
input noise پارازیت ورودی
input noise پارازیت اولیه
magnetic noise نویز مغناطیسی
make a noise سر و صدا کردن
make a noise شلوغ کردن
noise filter صافی همهمه
noise generator خش زا
noise immunity مصونیت از اختلال
noise level میزان خش
noise level سطح پارازیت
line noise پارازیت خط
line noise اختلال
intensity of noise شدت پارازیت
noise transmitter فرستنده پارازیت
humming noise اغتشاش صوتی
singal to noise ratio نسبت سیگنال به اغتشاش
The noise distracts my attention . سروصد ا حواسم را پرت می کند
to make a noise in the world مشهور شدن
input noise voltage ولتاژ پارازیت اولیه
signal to noise ratio نسبت پیام به همهمه
magnetic fluctuation noise اثر برکهاوزن
Dont make so much noise. اینقدر سروصدانکن
noise reducing antenna system انتن ضد همهمه
His invevtion made a noise in the world. اختراعش دردنیا سروصدائی براه انداخت
He is a bih shot ( noise ) in this town . جزو کله گنده های شهر است
I hear a strange noise ( voice , sound ) . صدای غریبی به گوشم می رسد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com