Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (11 milliseconds)
English
Persian
nuclear power
نیروی هستهای
nuclear power
انرژی هستهای
Search result with all words
nuclear power plant
تاسیسات انرژی هستهای
nuclear power production
تولید انرژی هستهای
nuclear power station
نیروگاه هستهای
a declared
[pronounced]
opponent of nuclear power
مخالف آشکار
[اعلام شده]
انرژی هسته ای
nuclear power station
نیروگاه هسته ای
nuclear power plant
نیروگاه هسته ای
Other Matches
hunger for power
[craving for power]
میل شدید به قدرت
non-nuclear
غیراتمی
non-nuclear
ناوابسته به اتم و نیروی اتمی
nuclear
هستهای
nuclear
مغزی
nuclear
اتمی
non-nuclear
نااتمی
nuclear
مربوط به اتمی
nuclear fusion
گداخت هستهای
nuclear particle
هستک
nuclear fusion
ذوب هستهای
nuclear fusion
گداز هستهای
nuclear submarine
زیردریایی هستهای nuclear-poweredsubmarine : syn
nuclear parity
قدرت اتمی یکسان
nuclear fusion
همجوشی هستهای
nuclear-free
مکانیکهدرآناستفادهازسلاحوانرژیهستهایقدغنباشد
nuclear number
عدد جرمی
nuclear magneton
مگنتون هسته
nuclear number
عدد هستهای
nuclear warfare
میدان جنگ اتمی
nuclear warfare
جنگ اتمی
nuclear transformation
تبدیل هستهای
nuclear structure
ساختار هستهای
nuclear strike
تک هستهای
nuclear strike
تک اتمی
nuclear stalemate
گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
nuclear size
اندازه هسته
nuclear radius
شعاع هسته
nuclear radiation
تشعشع هستهای
nuclear reaction
فرایند هستهای
nuclear pile
پیل هستهای
nuclear reactor
پیل اتمی
nuclear reactor
راکتور هستهای
nuclear reactor
واکنشگاه هستهای
nuclear reactors
پیل اتمی
nuclear reactors
واکنشگاه هستهای
nuclear families
خانواده هستهای
nuclear reactors
راکتور هستهای
nuclear equipoise
گلوله اتمی که نبایستی مورداستفاده قرار گیرد
nuclear chemistry
شیمی هستهای
nuclear configuration
ترکیب هستهای
nuclear corrosion
فرسایش هستهای
nuclear winter
زمستان اتمی
nuclear equipoise
گلوله اتمی ممنوعه
nuclear technology
تکنولوژی هستهای
nuclear engineering
تکنولوژی هستهای
nuclear forces
نیروهای هستهای
nuclear detector
اشکارساز هستهای
nuclear energy
انرژی هستهای
nuclear electron
الکترون هسته
nuclear charge
بار هسته
nuclear cell
پیل اتمی
nuclear reaction
واکنش هستهای
nuclear fission
شکافت هستهای
nuclear fission
انشقاق هستهای
nuclear electricity
الکتریسیته هستهای
nuclear parity
همطرازی اتمی
nuclear family
خانواده هستهای
nuclear whorl
پیچهستهای
nuclear membrane
عضوهستهای
nuclear dud
بمب عمل نکرده اتمی
nuclear boiler room
اتاقکمولدبخارهستهای
effective nuclear charge
بار موثر هسته
magnetic nuclear resonance
تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
nuclear binding energy
انرژی اتصال هستهای
nuclear biological chemical
شیمیایی میکربی هستهای
civil nuclear powers
کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
civil nuclear powers
کشوردارای قدرت اتمی
nuclear powered submarine
submarine nuclear
attack nuclear carrier
ناو هواپیمابر افندی هستهای
nuclear fusion energy
انرژی ذوب هستهای
nuclear magnetic resonance
تشدید مغناطیس هسته رزونانس مغناطیس هسته
production of electricity from nuclear energy
تولیدالکتریسیتهازانرژیهستهای
power on
روشن کردن
power saw
اره ماشینی
useful power
توان مفید
power up
روشن کردن
power up
برق
will to power
قدرت خواهی
i did all in my power
انچه در توانم بود کردم
in power
صاحب مقام
in power
دارای اختیارات
useful power
قدرت مفید
power i
طرح شماره یک بازی با سه مدافع
power
[over somebody/something]
قدرت
[ بر کسی یا چیزی]
will-power
اراده
will-power
تصمیم
will-power
عزم راسخ
will power
<idiom>
قدرت
will-power
قدرت اراده
e. power
نیروی اجرایی
e. power
قوه مجریه
power
توانایی
power saw
دستگاه اره
power
توان برقی
power
قوه
power
انرژی
power
شدت
power
قدرت نیرو
power
مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power
توقف منبع تغذیه الکتریکی
power
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power
حذف توان کامپیوتر
power
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power
نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power
راندن
power
اقتدار و اختیار
power
دولت
power
اقتدار سلطه نیروی برق
power
توان
power
زور بکاربردن
power
نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power
دستگاه برقی
power
برقی
power
درشت نمایی قدرت دوربین
power
قوه یا توان
power
حداکثر تلاش در کمترین زمان
power
توان از دست رفته
power
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power down
قطع نیرو
power down
قطع برق خاموش کردن
power
برق
power 0
تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
power
نیرو
power
توان نیرو
p in power to do something
عدم نیروبرای کردن کاری
power
زور
outside power
جریان خارجی
power
قدرت
power
قوه
[ریاضی]
power
توان
[ریاضی]
power
خاموش کردن یک وسیله
power
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
برتری
power
قدرت دیدذره بین
to the power of
[three]
به توان
[سه]
[ریاضی]
power outege
قطع قدرت
power supply
تامین کننده برق
power supplay
منبع قدرت
power play
حمله دسته جمعی
power of the keys
اختیارات کلیسای پاپ
power play
نقشه تهاجمی
power play
وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
power outege
قطع برق
power pack
دستگاه تنظیم برق
power politics
سیاست زور
power pack
جعبه تغذیه
power politics
سیاست جبر زور طلبی
power rammer
زمین کوب مکانیکی
power slide
لغزش به کنار در پیچ مسیر
power output
توان خروجی
power source
منبع قدرت
power spectrum
طیف توانی
power steering
فرمان خودکار
power shovel
ماشین خاک کش
power stroke
مرحله قدرت
power structure
ساخت قدرت
power supplay
منبع تغذیه
power supply
منبع تغذیه
power supply
منبع انرژی
power shovel
بیل مکانیکی
power of reservation
حق نگهداری وذخیره کردن
power dive
شیرجه رفتن هواپیما
power dive
شیرجه
power dive
با استفاده از نیروی موتور طیاره
power endurance
توان استقامت
power factor
ضریب توان
power meter
دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
power form
تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
power forward
فوروارد قوی
power forward
مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power fuel
سوخت
power function
تابع توان
power function
این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
power function
تابع توانی
power function
تابع قدرت
power hacksaw
اره کمانهای
power distribution
پخش قدرت
power dissipation
اتلاف قدرت
power of reservation
حق اعتراض
power of production
نیروی تولید
power mower
چمن زن یا علف چین موتوری
power mains
شبکه نیرو
power mains
شبکه جریان قوی
power loss
گمگشتگی قدرت
power loss
تلف قدرت
power loss
اتلاف توان
power level
تراز توان
power law
قانون توانی
power jack
جک
power installation
تاسیسات جریان قوی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com