Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 87 (6 milliseconds)
English	Persian
official prices	قیمتهای رسمی
Other Matches
prices	ارزش
prices	ارزش پولی کالا
To keep prices down.	جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
The prices have gone up.	قیمتها بالارفته اند
whole prices	قیمتهای عمده
to keep up prices	نرخهارابالانگاه داشتن
prices	نرخ
prices	قیمت
prices	بها
prices	بها قائل شدن
prices	قیمت گذاشتن
prices	مبلغ شرطبندی
accounting prices	قیمت های محاسباتی
Without regard for prices .	بدون توجه به قیمتها
guaranteed prices	قیمتهای تضمین شده
distorted prices	قیمتهای تحریف شده
closing prices	قیمت سهام درپایان روز
closing prices	اخرین قیمت معامله شده
ceiling prices	حداکثر قیمت قانونی
market prices	قیمتهای بازار
market prices	قیمتهای تعیین شده در بازار
prices are on the rise	قیمتهارو بافزایش
prices are on the rise	است
prices are sagging	قیمتهاپایین میاید
record prices	بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
relative prices	قیمتهای نسبی
rigidity of prices	انعطاف ناپذیری قیمت ها
To stabilize prices .	قیمت ها راثابت نگاهداشتن
cost prices	قیمت تمام شده
index of consumer prices	شاخص قیمت کالاهای مصرفی
prices rule high	مظنه ها بالا است
spiral of wages and prices	حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
Prices are rising ( falling ) .	قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
index of wholesale prices	شاخص قیمتهای عمده فروشی
index of retail prices	شاخص قیمتهای خرده فروشی
break in share prices	کاهش قیمت سهام
The rise in prices in the European markets.	ترقی قیمتها دربازارهای اروپا
quantity theory of money and prices	نظریه مقداری پول و قیمت
official	کارمند
official	رسمی
official	موثق و رسمی
official	تشریفاتی
official	عالیرتبه رسمی
official	مامور
official	اداری
official	کارمند دولت
official	قانونی
official	صاحب منصب
semi official	نیمه رسمی
official gazette	روزنامه رسمی
official visit	بازدید رسمی فرمانده
official receiver	مدیر تصفیه
official receiver	عضو نافر
line official	داور خط تجمع
official receiver	اعتصاب باجایزه سندیکا
He is a corrupt official .	مأمور فاسدی است ( رشوه می گیرد وغیره )
official receiver	اعتصاب رسمی
official calibration	واسنجی رسمی [مهندسی]
official submission	مناقصه عمومی
official religion	دین رسمی
official communications	مکاتبات اداری
official communications	ابلاغیه رسمی
official channels	طرق رسمی
official channels	مجاری رسمی
official authorities	مراجع رسمی
official document	سند رسمی
extra official	بیرون ازوفایف اداری
extra official	غیر رسمی
leading official	سرداور
lead official	سرداور
building official	بازرسان ساختمان
official deed	سند رسمی
official jurnal	روزنامه رسمی
official oath	سوگند قانونی یا رسمی
official rate	نرخ رسمی
official meeting	اجتماع رسمی
official meeting	ملاقات رسمی
official liquidator	مدیر تصفیه
official language	زبان رسمی
official receipt	رسید رسمی
official notification	افهارنامه
certificate [official document]	گواهی
certificate [official document]	مدرک
To hold an official inquiry.	تحقیق رسمی بعمل آوردن
appointed by an official order	حکمی
official log book of a ship	دفتر ثبت

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com