Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
on board computer
کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
Search result with all words
board computer
یک کامپیوتر که تمام مولفههای الکترونیکی ان روی یک برد قرار گرفته است
multi board computer
کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
single board computer
کامپیوتر تک بردی
Other Matches
My Computer
نشانهای که اغلب در گوشه سمت چپ در بالای صفحه نمایش در پنجره جاری قرار دارد. و حاوی مروری بر PC است
computer
اکامپیوتر
computer
ماشین الکترونیکی
computer
ماشین حساب
computer
ماشین متفکر
computer
کامپیوتر
computer
حسابگر الکترونی
computer
رایانه
computer
ماشین حساب کامپیوتر
computer
شمارنده
computer revolution
تحول کامپیوتر
computer system
سیستم کامپیوتری
digital computer
کامپیوتر رقمی
computer readable
آنچه قابل خواندن و فهم توسط کامپیوتر باشد
computer programming
برنامه نویسی کامپیوتری
computer manufacturer
سازنده کامپیوتر
computer programmer
برنامه نویس کامپیوتر
computer program
برنامه کامپیوتر
computer program
برنامه کامپیوتری
computer specialist
متخصص کامپیوتر
computer salesman
فروشنده کامپیوتر
computer utility
سودمندی کامپیوتر
computer utility
خدمات کامپیوتری
computer vendor
فروشنده کامپیوتر
computer word
کلمه کامپیوتری
control computer
کامپیوتر کنترل
dedicated computer
کامپیوتر اختصاصی
desktop computer
کامپیوتر رومیزی
digital computer
کامپیوتر عددی
computer user
استفاده کننده کامپیوتر
computer typesetting
حروف چینی کامپیوتری
computer time
وقت کامپیوتر
computer science
علم کامپیوتر
computer science
علوم کامپیوتر
computer security
امنیت کامپیوتر
computer simulation
شبیه سازی
computer simulation
کامپیوتری
computer simulation
شبیه سازی کامپیوتری
computer store
فروشگاه کامپیوتر
computer circuits
مدارهای کامپیوتری
computer family
خانواده کامپیوتر
computer flicks
فیلمهایی که توسط کامپیوترساخته میشود
computer game
بازی کامپیوتری
computer generations
روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
computer generations
نسلهای کامپیوتر
computer graphicist
گرافیست کامپیوتری
computer graphics
نگاره سازی کامپیوتری
computer graphics
نگاره سازی کامپیوتری گرافیک کامپیوتری
computer engineering
مهندسی کامپیوتر
computer engineer
مهندس کامپیوتر
computer classifications
طبقه بندی کامپیوتر
computer code
رمز کامپیوتری
computer code
رمز کامپیوتر
computer code
کد کامپیوتر
computer conferencing
کنفرانس کامپیوتری
computer crime
جرم کامپیوتری
computer design
طراحی کامپیوتری
computer drawing
ترسیم کامپیوتری
computer enclosure
محفظه کامپیوتر
computer industry
صنعت کامپیوتر
computer nik
استفاده کننده علاقمند کامپیوترکه وقت زیادی را صرف کاربا کامپیوتر میکند
computer on a chip
کامپیوتر روی یک تراشه
computer operation
عملکرد کامپیوتری
computer operation
عملیات کامپیوتر
computer operator
اپراتور کامپیوتر
computer oriented
کامپیوتر گرا
computer printout
چاپ کامپیوتری
computer printout
مطالبی که توسط کامپیوتر چاپ شده است
computer network
شبکه کامپیوتری
computer music
موسیقی کامپیوتری
computer museum
موزه کامپیوتری
computer instruction
دستورالعمل کامپیوتر
computer jargon
لغات فنی مربوط به رشته کامپیوتر
computer language
زبان کامپیوتری
computer language
زبان کامپیوتر
computer letter
حرف کامپیوتری
computer literacy
دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
computer literacy
دانش کامپیوتر
computer logic
منطق کامپیوتر
computer professional
متخصص کامپیوتر
one chip computer
کامپیوتر یک تراشهای
serial computer
کامپیوتر نوبتی
serial computer
کامپیوتر سری
serial computer
کامپیوترنوبتی
sequential computer
کامپیوتر ترتیبی
slave computer
کامپیوتر برده
source computer
کامپیوتر منبع
source computer
کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
self adapting computer
کامپیوتر خود وفق
second generation computer
کامپیوتر نسل دوم
parallel computer
کامپیوتر موازی
pocket computer
کامپیوتر جیبی
portable computer
کامپیوتر قابل حمل
programmed computer
کامپیوتر برنامه ریزی شده
ruggedized computer
کامپیوتر بادوام
satellite computer
کامپیوتر ماهوارهای
stand alone computer
کامپیوتر مستقل
synchronous computer
کامپیوتر همگام
micro-computer
ریزکامپیوتر
computer table
میزکامپیوتر
There's a jinx on this computer.
این رایانه جادو شده.
a stand-alone computer
یک رایانه مستقل
computer memory
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
micro-computer
ریزرایانه
micro-computer
خرد کامپیوتر
synchronous computer
کامپیوترهمزمان
talking computer
کامپیوتر سخنگو
target computer
کامپیوتر هدف
three address computer
کامپیوتر با سه نشانی کامپیوتر سه ادرسه
transportable computer
پس و پیش کردن
two address computer
کامپیوتر دو ادرسه
two address computer
کامپیوتربا دو نشانی
virtual computer
کامپیوتر مجازی
computer memory
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
digital computer
کامپیوتر
four address computer
کامپیوتر چهار نشانی
guest computer
کامپیوتر مهمان
human computer
امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر
hybrid computer
کامپیوتر دو رگه
hybrid computer
کامپیوترترکیبی
ibm computer
کامپیوتر ای بی ام
ibm computer
ماشین حساب ای بی ام
incremental computer
وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
flight computer
کامپیوتر پرواز
first generation computer
کامپیوتر اصلی که از فناوری الکترونیکی بر پایه مقدار برای شروع تشکیل شده است
digital computer
کامپیوتر دیجیتالی
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
digital computer
کامپیوتردیجیتال
duplex computer
کامپیوتر مضاعف
electronic computer
کامپیوتر الکترونیکی
first generation computer
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
incremental computer
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
incremental computer
کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند
independent computer
manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
notebook computer
که به راحتی قابل حمل است ولی صفحه کلید و صفحه نمایش کوچک دارد
notebook computer
یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
object computer
کامپیوتر مقصود
object computer
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
office computer
کامپیوتر اداری
one address computer
دستور ساخته شده از اپراتور و آدرس
one address computer
ساختار کامپیوتر که کد ماشین آن در هر لحظه یک آدرس استفاده میکند
one address computer
کامپیوتر یک نشانی
notebook computer
کامپیوتر کوچک قابل حمل
nonesequential computer
کامپیوتر غیر ترتیبی
infected computer
کامپیوتری که یک برنامه ویروسی دارد
laptop computer
کامپیوتر دستی یا کیفی
mainframe computer
استفاده از ریز کامپیوترها برای دستیابی به کامپیوتر mainframe
mainframe computer
سیستم کامپیوتری قوی که میتواند حافظه با فرفیت بالا را هدایت کند و نیز وسایل پشتیبانی را
mainframe computer
مانند تعداد عملوند همزمان
microprogrammable computer
کامپیوتر ریزبرنامه پذیر
multiaccess computer
کامپیوتر با دسترسی چند گانه
network computer
نوع جدید کامپیوتر که برای اجرای برنامههای java و اطلاعات دستیابی به کمک جستجوگر web طراحی شده است
one address computer
کامپیوتریک ادرسه
asynchronous computer
کامپیوتر غیرهمزمان
analog computer
کامپیوتری که با استفاده از اطلاعات تحلیلی کار میکند
computer architect
معمار کامپیوتر
home computer
کامپیوتر خانگی
personal computer
کامپیوتر شخصی
analogue computer
کامپیوتر انالوگ
analog computer
کامپیوتر تحلیلی
computer aided
بکمک کامپیوتر
apple computer
کامپیوتر اپل
host computer
کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
automatic computer
کامپیوتر خودکار
host computer
کامپیوتری در شبکه که حاوی سرویس خاص یا زبان برنامه نویس برای همه کاربران است
host computer
کنترل اصلی کامپیوتر در سیتم چند کاربر یا توزیع شده
host computer
کامپیوتر میزبان
asynchronous computer
نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
appliance computer
سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
computer animation
ایجاد توهم حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه
computer animation
تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت نرم آنها ایجاد شود
analog computer
کامپیوتر انالوگ
computer based
بر مبنای کامپیوتر
analog computer
کامپیوتر سنجشی
asynchronous computer
کامپیوتر ناهنگام
briefcase computer
کامپیوتر چمدانی
buffered computer
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
computer camp
اردوی کامپیوتر
computer center
مرکز کامپیوتر
computer assisted
بکمک کامپیوتر
computer awarness
دانش کامپیوتر
computer architecture
معماری کامپیوتر
computer art
هنر کامپیوتر
computer artist
هنرمند کامپیوتر
analog computer
کامپیوترقیاسی
board
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board
شدن
board
سوار
board
میز غذا
board
سکوی شیرجه
board
تابلوی امتیازات
over the board
بازی شطرنج حضوری
board
تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board
BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
board
هیات
board
هیئت ژوری
board
تخته حاوی نقشه
board
هیئت کمیسیون
board
تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com