English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 153 (8 milliseconds)
English Persian
on cash basis نقدا"
Other Matches
basis مبنا
basis ماخذ
basis قیمت واحد
basis نقط ه یا شمارهای که محاسبات شروع شده اند
on the basis of به ماخذ
on the basis of روی ماخذ
basis پایه
basis بنیاد
basis مبنا بنیاد
basis بنیان
basis زمینه
basis ماخذ پایه
basis اساس
basis of freight پایه محاسبه هزینه حمل
on a daily basis <adv.> روزانه
basis origin ماخذ
basis price قیمت پایه
on a daily basis <adv.> روزبروز
on a daily basis <adv.> بطور یومیه
on a daily basis <adv.> بطور روزانه
force basis مبنای یکان
basis of tax ماخذ مالیات
armor basis پوشیده با زره
armor basis قطر زره
basis price قیمت مبنا
basis weight وزن پایه
force basis یکانهای مبنای هر قسمت
on a daily basis <adv.> هر روز
ration basis مبنای جیره
ration basis مبنای محاسبه جیره غذایی
on a daily basis <adv.> روز به روز
troop basis مبنای واگذاری یکان
troop basis مبنای یکان
on a daily basis <adv.> همه روز
On what basis (ground) بر چه اساسی ؟
basis vector بردار پایه [ریاضی]
on an arm's length basis بر اساس مستقل و برابر بودن [در]
cash in <idiom> تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
available cash موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
She had the never to ask for cash . اینها همه هیچ تازه پول نقد هم می خواست
cash in on <idiom> شانسی سود بردن
cash پول نقد
cash نقدکردن
cash نقدی
cash اسکناس
cash پول خرد
cash دریافت کردن صندوق پول
cash وصول کردن نقدکردن
cash نقد
cash صندوق
cash چک
cash نقد کردن
cash حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cash پول رایج
non cash shares سهام غیر نقدی
cash register صندوق [محل پرداخت پول]
strapped for cash <idiom> هیچ پولی دربساط نداشتن
cash crop محصولی که برای فروش فرآوری میشود
cash with order پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
non cash share سهم غیر نقدی
net cash نقدی خالص
net cash قیمت مقطوع
contribution not in cash سهم الشرکه غیر نقدی
for prompt cash نقدا`
for prompt cash فی المجلس
idle cash پول بلااستفاده
idle cash پول بیکار
to cash a cheque چک را نقد کردن
cash cow <idiom> منبع خوبی از پول
cash crop محصول فروشی
cash on the barrelhead <idiom> پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
To turn into cash. به پول نزدیک کردن
cash desk صندوقپرداختپولدر یکمغازه
cash card کارتمخصوصگرفتنپول
cash readout وسیلهنمایشمقدارپول
cash crop فرآورد فروشی
cash crop فرآورد نقدینهساز
cash-wage دستمزد نقدی
to buy for cash نقد کردن
spot cash پول نقد
spot cash پرداخت نقدی
share in cash سهم نقدی
sell for cash نقد فروختن
cash security وجه الضمان نقدی
cash security وثیقه نقدی
cash dispenser تحویل دارخودکار
cash book دفتر نقدی
cash books دفتر نقدی
cash register صندوق پول شمار
cash register ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
cash register ماشین صندوقداری
cash registers صندوق پول شمار
cash registers ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
cash registers ماشین صندوقداری
cash flow گردش وجوه
cash account حساب نقدی
cash against documents پول در مقابل اسناد
cash assets داراییهای نقدی
cash balance مانده نقدی
cash balance تراز نقدی
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
cash crops پنبه وتنباکو
cash crops ذرت
cash dispenser ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
cash dispenser پرداخت مینماید
cash dispensers پرداخت کننده پول
cash dispensers تحویل دارخودکار
cash dispensers ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
cash dispensers پرداخت مینماید
cash and carry نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash-and-carries نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash-and-carry نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash dispenser پرداخت کننده پول
hard cash پول نقد
cash crops محصولات نقدی مانند
cash crops گندم جو
cash crops برنج
cash box صندوق پول
cash budget بودجه نقدی
cash capital سرمایه نقدی
cash office صندوق
cash on delivery پرداخت هنگام تحویل
cash on delivery فروش نقدی
cash on delivery فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
cash plans طرح پرداختهای نقدی
cash price قیمت نقدی
cash price بهای نقدی
cash prompt نقد فوری
cash spot نقد فوری
cash ratio نسبت نقدینگی
cash rent اجاره نقدی
cash sale فروش نقدی
cash sale بیع نقد
cash office دایره صندوق
cash nexus رابطه نقدی
cash deficit کسر صندوق
cash discount تخفیف نقدی
capital in cash سرمایه نقدی
cash discount تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد
cash dividened سود نقدی
cash items اسناد تنخواه گردان
cash flows نقدینه
cash flows وجوه در گردش
Cash . Ready money . وجه نقد
A cash ( credit ) transaction . معامله نقدی ( اعتباری )
to save bot cash نقد فروختن
discounted cash flow ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
discounted cash flow مبلغ تنزیل شده پرداختها وهزینههای اتی
cash collection voucher سندپرداخت غرامت نقدی
cash collection voucher سند پرداخت نقدی
paid in cash share سهام نقدا" پرداخت شده
Cash is in short supply these days . از حقوق ماهانه ام کم کنید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com