Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
open cluster
خوشه باز
Search result with all words
open star cluster
خوشه باز ستارهای
Other Matches
cluster
خوشه مین خوشهای
cluster
انبوه
cluster
اویز چند شاخه
cluster
جمع کردن خوشه کردن
cluster
سنبله دسته کردن
cluster
گروه
cluster
دسته
cluster
خوشه
cluster
دسته کردن
cluster
دسته شدن
cluster
مین خوشهای
cluster
کلاستر
cluster
تعداد ترمینال یاوسایل یا ایستگاهها یا مکانهای حافظهای که در یک محل جمع شده اند و کنترل می شوند
cluster
یک یا چند شیار روی دیسک سخت برای ذخیره سازی یک فایل یا بخشی از یک فایل
cluster
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster
قالب
cluster
لوستر چندشاخه شمش
cluster bomb
قالب
cluster bomb
تعداد ترمینال یاوسایل یا ایستگاهها یا مکانهای حافظهای که در یک محل جمع شده اند و کنترل می شوند
cluster bomb
یک یا چند شیار روی دیسک سخت برای ذخیره سازی یک فایل یا بخشی از یک فایل
cluster bomb
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster bombs
خوشه
cluster bombs
دسته
cluster bombs
گروه
cluster bombs
سنبله دسته کردن
cluster bombs
جمع کردن خوشه کردن
cluster bombs
اویز چند شاخه
cluster bomb
لوستر چندشاخه شمش
cluster bomb
سنبله دسته کردن
gear cluster
مجموعه چرخ دنده هایی که جزیی از یک محور میباشد
cluster bomb
خوشه
cluster bomb
دسته
cluster bomb
گروه
cluster bomb
جمع کردن خوشه کردن
cluster bomb
اویز چند شاخه
cluster bomb
خوشه مین خوشهای
cluster bomb
مین خوشهای
primary cluster
تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
cluster controller
کنترل کننده گروهی
cluster joint
اتصال خوشهای
cluster mill
فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید
cluster of galaxies
مجموعه کهکشانی
cluster piles
مهاربند
cluster sampling
نمونه گیری خوشهای
cluster weld
جوش خوشهای
device cluster
گروه دستگاه
galactic cluster
خوشه کهکشانی
globular cluster
خوشه کروی
globular cluster
خوشه ستارهای کروی
instrument cluster
ابزارچندشاخه
lost cluster
تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
cluster-block
چندین طبقه آپارتمان
super cluster
ابر خوشه
staller cluster
خوشه ستارهای
cluster compound
ترکیب خوشهای
cluster bombs
لوستر چندشاخه شمش
cluster bombs
قالب
cluster bombs
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster bombs
یک یا چند شیار روی دیسک سخت برای ذخیره سازی یک فایل یا بخشی از یک فایل
cluster bombs
مین خوشهای
cluster bombs
تعداد ترمینال یاوسایل یا ایستگاهها یا مکانهای حافظهای که در یک محل جمع شده اند و کنترل می شوند
cluster bombs
کلاستر
cluster bombs
خوشه مین خوشهای
cluster bomb
کلاستر
cluster analysis
تحلیل خوشهای
the open
ملا عام
the open
ملاء عام
the open
هوای ازاد
open out
توسعه دادن
open out
بسط دادن
to open out
بسط دادن
to open out
توسعه دادن
X/OPEN
ول ایجاد سیستمهای باز هستند
to open out
گستردن
To come into the open.
آفتابی شدن (خود رانشان دادن )
open
درمعرض
open to any one
مباح
to open out
باز کردن
open
:باز
open
مفتوح شدن
open
شکفتن
open
روشن شدن خوشحال شدن
open
باز شدن
open
باز
open
فضای باز
open
ازاد
open
زمین باز گسترده
open
مروحه را باز کنید
open
سکی
open
وضع راکت نسبت به دیوار مقابل با سطح ان به طرف بالا
open
افتتاح کردن اشکارکردن بسط دادن
open
گشودن گشادن
open
بازکردن
open
مفتوح
open
دایر
open
ازاد اشکار
open
بی الایش
open
مهربان رک گو
open
صریح
open
بی پناه
open
گشوده سرگشاده
open
بی ابر
open
واریز نشده
open
روباز
open
وزن ازاد
open
وضع زه هنگام کشیده شدن
open
خط بازبی دفاع
open
نابسته
open
1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
open
باز کردن باز شدن
open
کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
open
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
open
مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
open
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
open
برداشتن پوشش یا باز کردن در
open
آماده سازی فایل پیش از دستیابی یا ویرایش یا تراکنش روی سایر رکوردهای ذخیره شده
open
برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
open
فایل خواندنی و نوشتنی
open
کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند
open
اشکار
open
قابل بحث
open
بی دفاع واریز نش
open
بلامتصدی
open
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
open
پروتکل شبکه ICP/IP که بستههای داده را دارد مسیر میکند که حجم داده کمتری داشته باشد
open
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
open
نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
open
دستورات اضافی لازم در برنامه که از ماکرو دستورات استفاده می کنند
open
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
open terrace
مهتابی
open the door to
مجال دادن به
open theft
سرقت مشهود
open the meeting
رسمیت جلسه را اعلام کردن
open system
سازگان باز
open subrotine
زیرروال باز
open system
سیستم باز
open system
نظام باز
open syllable
هجائی که به حرف e پایان پذیرد
open interval
فاصله نا محدود
[بی کران]
[ریاضی]
open subroutine
زیرروال باز
open storage
انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز
open to attack
در معرض حمله
open wire
سیم لخت
open water
فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
open vertict
رای حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
open verdict
رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
open universe
جهان باز
open treaty
معاهده باز
open travers
پیمایش باز
open trade
تجارت ازاد
open tournament
تورنمنت ازاد شطرنج
open to the public
برملا
open to the public
علنی
open to the public
واضح درنظر عموم
open to the public
اشکار در نزد همه
open wire
سیم هوایی
open space
گردشگاه ازاد
open hawse
زاویه میان دو لنگر
open hands
دست باز بودن
open hands
سخاوت
open handed
بخشنده
open handed
گشاده دست گشاده کف
open fire
اتش
open handed
دست باز
open guard
گارد باز
open group
گروه باز
open game
بازی باز شطرنج
open frame
هر بخش از بازی بولینگ باناتوانی در انداختن تمام میله ها
open fire
شروع
open fire
شروع به تیراندازی کردن
open file
فایل باز
open hearted
دل و زبان یکی
open hearted
راست باز خوش گمان
open space
میدان
open machine
ماشین باز
open loop
حلقه باز
open loop
مدار باز
open lines
خطوط باز شطرنج
open light
پنجره واشو
open indent
سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
open indent
سفارش خرید باز
open ice
قسمتی از محوطه بازی که حریف در ان نیست
open hospital
بیمارستان ازاد
open hearth
کوره فولاد سازی دهان باز
open heartedness
خوش گمانی
open heartedness
رک گویی صداقت
open heartedness
راست بازی
open file
ستون باز شطرنج
open wiring
سیمکشی باز
open-cast
معدنیکهدرآنذغالسنگوسایرموادکانیدرنزدیکسطحزمینیافتمیشوند
Open University
دانشگاهیدربریتانیاکهداوطلبانآزاددرآنجاتحصیلمیکنند
open prison
زندانیکهبهزندانیانآزادیبیشتریدادهمیشود
open day
روزیکهعموم مردم میتوانندازمکانهایخاصیمثلمدرسهیایکموسسهآزادانهبازدیدکنند
to split open
با دو نیم شدن
[از هم جدا شدن]
باز کردن
open secrets
سر افشا شده
open secrets
راز آشکار
open secret
سر افشا شده
open secret
راز آشکار
with open arms
بااغوش باز بابازوهای گشاده
wide open
حمله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com