English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
open machine ماشین باز
Other Matches
to open out توسعه دادن
open نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
open تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
open پروتکل شبکه ICP/IP که بستههای داده را دارد مسیر میکند که حجم داده کمتری داشته باشد
open سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
the open ملا عام
the open ملاء عام
the open هوای ازاد
open بلامتصدی
open بی دفاع واریز نش
open :باز
open دستورات اضافی لازم در برنامه که از ماکرو دستورات استفاده می کنند
open اشکار
open کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند
to open out گستردن
to open out بسط دادن
open آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
open نابسته
open مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
open به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
open کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
open 1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
open برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
open فایل خواندنی و نوشتنی
open مفتوح
open گشوده سرگشاده
open دایر
open روشن شدن خوشحال شدن
open باز شدن
open باز
open فضای باز
open ازاد
open زمین باز گسترده
open مروحه را باز کنید
open سکی
open وضع راکت نسبت به دیوار مقابل با سطح ان به طرف بالا
open وضع زه هنگام کشیده شدن
open شکفتن
open افتتاح کردن اشکارکردن بسط دادن
open گشودن گشادن
open روباز
open ازاد اشکار
open بی الایش
open مهربان رک گو
open صریح
open قابل بحث
open بی پناه
open بی ابر
open واریز نشده
open بازکردن
open خط بازبی دفاع
to open out باز کردن
open out توسعه دادن
open out بسط دادن
open مفتوح شدن
To come into the open. آفتابی شدن (خود رانشان دادن )
open وزن ازاد
open to any one مباح
open درمعرض
open برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
open باز کردن باز شدن
open آماده سازی فایل پیش از دستیابی یا ویرایش یا تراکنش روی سایر رکوردهای ذخیره شده
open برداشتن پوشش یا باز کردن در
X/OPEN ول ایجاد سیستمهای باز هستند
open handed بخشنده
open handed دست باز
open guard گارد باز
open hands سخاوت
open group گروه باز
open ice قسمتی از محوطه بازی که حریف در ان نیست
open code سیستم رمزی که به صورت کشف مخابره میشود
open hospital بیمارستان ازاد
open hearth کوره فولاد سازی دهان باز
open heartedness خوش گمانی
open heartedness رک گویی صداقت
open hands دست باز بودن
open hearted راست باز خوش گمان
open hearted دل و زبان یکی
open hawse زاویه میان دو لنگر
open heartedness راست بازی
open game بازی باز شطرنج
open frame هر بخش از بازی بولینگ باناتوانی در انداختن تمام میله ها
open eyed گشاده چشم
open exercise ورزش در هوای ازاد
open ditches زهکشهای روباز
open economy اقتصاد باز
open doored در خانه باز مهمان نواز
open ditches انهار رو باز
open ditch نهر روباز
open eyed چشم باز
open eyed بیدار
open eyed هوشیار
open fire شروع
open fire اتش
open fire شروع به تیراندازی کردن
open file فایل باز
open file ستون باز شطرنج
open faces گشاده رو
open faced دارای سیمای بازو بی تزویر
open faced گشاده رو
open cut حفاری در فضای باز
i will t. you to open thedoor ممنون میشوم اگر در را بازکنید
open policy بیمه نامه قابل تغییر
open purchase خرید از بازار ازاد
open ranks صف باز
open ranks گسترش باز درسواره نظام
open roof بام پیدا
open route جاده باز
open route جاده بدون کنترل وبازرسی
open season فصل مجاز ماهیگیری یا شکار
open sesame سحر
open sesame مفتاح رمز
open sesame مشکل گشا
open sheaf مروحه باز
open shop بنگاه دارای سیستم استخدام ازاد
open shop سیستم باز
open policy بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
keep an open house مهمان نواز بودن
lay open اشکار کردن
lay open پاره کردن
open handed گشاده دست گشاده کف
normally open contact اتصال معمولا باز
open messes ناهارخوریها
open messes باشگاهها
open minded روشنفکر
open mindedly با فکر باز
open mindedness بی تعصبی
open mindldly ازروی بی تعصبی
open mindldly با فکر باز
open policy بیمه نامه باز
open policy بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود
open shop با کارکرد ازاد
open shot سیستم باز
open circuit اتصال باز
open cluster خوشه باز
open code سیستم رمز باز
open contract قرارداد باز
open contract قرارداد غیر معین
open country زمین باز
open court محکمه عمومی
open court دادگاهی که همه مردم حق مراجعه به ان را دارند
open cover بیمه نامه باز
open cover بیمه نامهای که جهت حمل محمولههای متعدد تهیه میشود
open credit اعتبار نامحدود
open purchase خرید ازاد
open circuit مدار باز
open shot با کارکرد ازاد
open armed با اغوش باز
open allotment حساب اعتبار باز
open allotment حساب سپرده باز
open architecture معماری باز
open area فضای ازاد
open board صحنه خلوت شطرنج
open caisson صندوقچه روباز
open caisson صندوقه باز
open canal کانال روباز
open cavity گودال باز
open cheque چک انتقال پذیر
open cheque چک قابل انتقال
open cheque چک معمولی
open credit اعتبار بدون ضمانت نامه
to lay open هویدا
open secrets سر افشا شده
open day روزیکهعموم مردم میتوانندازمکانهایخاصیمثلمدرسهیایکموسسهآزادانهبازدیدکنند
open prison زندانیکهبهزندانیانآزادیبیشتریدادهمیشود
Open University دانشگاهیدربریتانیاکهداوطلبانآزاددرآنجاتحصیلمیکنند
open-cast معدنیکهدرآنذغالسنگوسایرموادکانیدرنزدیکسطحزمینیافتمیشوند
open-necked پیراهنیابلوزبدونیقه
open-plan ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
Open to the publice. ورود برای عموم آزاد است
In the open air. در هوای آزاد.
He is open to bribery. اهل رشوه (رشوه گیری) است
Open the door. در درراباز کن
open secrets راز آشکار
open secret سر افشا شده
to open fire شروع به اتش کردن
to open one's mind اندیشه یا راز خود را به کسی گفتن
to open one's mind دل خود را خالی کردن
to open parliament مجلس را گشودن
to open parliament مجلس راافتتاح کردن
to open the ball اول رقصیدن
to open the ball پیش قدم شدن
to open the door to مجال دادن
wide open حمله
with open arms بااغوش باز بابازوهای گشاده
open secret راز آشکار
open one's heart <idiom> از ته قلب حرف زدن
open secret <idiom> راز فاش شده
open-handed <adj.> دست و دلباز
open to question <adj.> مورد شک
open to question <adj.> مشکوک
to open something to [the] traffic چیزی را برای [دسترسی به] ترافیک باز کردن
to open a can of worms <idiom> چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
with open arms <idiom> با گرمی استفاده کردن
Please open this bag. لطفا این کیف را باز کنید.
Open-plan <adj.> سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
to strike something open با ضربه چیزی را باز کردن
to knock something open با ضربه چیزی را باز کردن
to split open با دو نیم شدن [از هم جدا شدن] باز کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com