English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
open-ended spanner آچاردوطرفه
Other Matches
double ended spanner اچار رینگی دوسر
single ended spanner اچار یکسو
open ended بی انتها
open-ended بی انتها
open ended question پرسش باز پاسخ
open ended system سیستم بی انتها
open-ended employment contract [employment contract of unlimited duration] قرارداد کار بدون مدت
spanner آچار
spanner اچار
spanner بندقیقاجی
spanner میله الصاقی
spanner گلنگدن
spanner وجب کننده
spanner اچار تخت
spanner اچار دو سر
spanner مهره پیچ
spanner مهره گشا
spanner اچار پیچکشی
spanner مهره گشا بست
hock spanner اچار نیم گردی در یک دسته درانتها و یک قلاب با چنگک درسر دیگر
combination spanner آچارچندکاره
set spanner اچار بکس دو سر
adjustable spanner آچارفرانسه
wheel spanner چرخ کش
pipe spanner اچار لوله
cycle spanner اچار مخصوص تعمیردوچرخه
plug spanner اچار شمع
ring spanner اچار رینگ
screw spanner اچار بکس پیچی
box spanner اچار بوکس
box spanner اچار چرخ اچار شمع
hook spanner کلید چنگالی
ratchet ring spanner آچارچرخدنده
wheel nut spanner اچار مهره چرخ
flare nut spanner آچارپشکشیمخصوصمهره
square-jawed adjustable spanner تنظیم دهانه آچار پیچ گوشتی
ended غایت
ended با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ended کد ارسالی که نشانه دهنده داده آدرس ارسال شده است
ended روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ended کد نشان دهنده انتهای فایل داده ذخیره شده
ended توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
ended در انتها یا پس از چندین مشکل
ended نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
ended کد نشان دهنده انتهای خط
ended کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
ended کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ended کد نشان دهنده انتهای رکورد
ended حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ended پایان یک دور
ended خاتمه یافتن
ended تمام کردن خاتمه دادن
ended طرف بپایان رساندن
ended نوک
ended سر
ended خاتمه فرجام
ended اخر
ended انتها
ended پایان
ended زمین حریف
ended انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
ended کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ended ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
ended کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ended میلههای تحت دفاع بازیگرمعین
ended خاتمه دادن خاتمه یافتن
ended خاتمه
ended خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ended نقط ه آخر یا بخش آخر
ended نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ended عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
single ended یکطرفه
double ended دوسر
single ended یکسو
double ended دوطرفه
double ended machine دستگاه برشکاری و منگنه کاری
double ended box wrench اچار رینگی دوسر
to open out باز کردن
open out توسعه دادن
to open out گستردن
open out بسط دادن
X/OPEN ول ایجاد سیستمهای باز هستند
To come into the open. آفتابی شدن (خود رانشان دادن )
open باز
to open out بسط دادن
the open ملا عام
the open ملاء عام
the open هوای ازاد
open to any one مباح
open خط بازبی دفاع
to open out توسعه دادن
open صریح
open شکفتن
open روشن شدن خوشحال شدن
open فضای باز
open ازاد
open زمین باز گسترده
open مفتوح
open مروحه را باز کنید
open سکی
open وضع راکت نسبت به دیوار مقابل با سطح ان به طرف بالا
open :باز
open باز شدن
open مفتوح شدن
open افتتاح کردن اشکارکردن بسط دادن
open گشودن گشادن
open مهربان رک گو
open بی الایش
open درمعرض
open بی پناه
open ازاد اشکار
open روباز
open دایر
open بی ابر
open واریز نشده
open گشوده سرگشاده
open بازکردن
open وزن ازاد
open وضع زه هنگام کشیده شدن
open کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند
open فایل خواندنی و نوشتنی
open برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
open 1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
open کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
open به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
open مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
open نابسته
open آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
open برداشتن پوشش یا باز کردن در
open آماده سازی فایل پیش از دستیابی یا ویرایش یا تراکنش روی سایر رکوردهای ذخیره شده
open دستورات اضافی لازم در برنامه که از ماکرو دستورات استفاده می کنند
open برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
open اشکار
open قابل بحث
open بی دفاع واریز نش
open بلامتصدی
open سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
open پروتکل شبکه ICP/IP که بستههای داده را دارد مسیر میکند که حجم داده کمتری داشته باشد
open نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
open تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
open باز کردن باز شدن
open system سیستم باز
open system نظام باز
open terrace مهتابی
open the door to مجال دادن به
open theft سرقت مشهود
open system سازگان باز
open the meeting رسمیت جلسه را اعلام کردن
open to attack در معرض حمله
rights open to everyone مباحات
open wiring سیمکشی باز
open wire سیم لخت
open water فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
open vertict رای حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
open wire سیم هوایی
open verdict رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
open universe جهان باز
open treaty معاهده باز
open travers پیمایش باز
open trade تجارت ازاد
open tournament تورنمنت ازاد شطرنج
open to the public برملا
open to the public علنی
open to the public واضح درنظر عموم
open to the public اشکار در نزد همه
open syllable هجائی که به حرف e پایان پذیرد
open hospital بیمارستان ازاد
open hearth کوره فولاد سازی دهان باز
open heartedness خوش گمانی
open heartedness رک گویی صداقت
open heartedness راست بازی
open hearted راست باز خوش گمان
open hearted دل و زبان یکی
open hawse زاویه میان دو لنگر
open hands دست باز بودن
open hands سخاوت
open handed بخشنده
open handed گشاده دست گشاده کف
open handed دست باز
open ice قسمتی از محوطه بازی که حریف در ان نیست
open indent سفارش خرید باز
open subroutine زیرروال باز
open subrotine زیرروال باز
open storage انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز
open space گردشگاه ازاد
open space میدان
open machine ماشین باز
open loop حلقه باز
open loop مدار باز
open lines خطوط باز شطرنج
open light پنجره واشو
open interval فاصله نا محدود [بی کران] [ریاضی]
open indent سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
open guard گارد باز
to open a can of worms <idiom> چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
open-cast معدنیکهدرآنذغالسنگوسایرموادکانیدرنزدیکسطحزمینیافتمیشوند
Open University دانشگاهیدربریتانیاکهداوطلبانآزاددرآنجاتحصیلمیکنند
open prison زندانیکهبهزندانیانآزادیبیشتریدادهمیشود
open day روزیکهعموم مردم میتوانندازمکانهایخاصیمثلمدرسهیایکموسسهآزادانهبازدیدکنند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com