Dictiornary-Farsi | opening hours | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 134 (8 milliseconds)

English	Persian
opening hours	ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود.


Other Matches

hours	ساعت
off hours	ساعات بیکاری
at all hours <adv.>	هر بار
at all hours <adv.>	همیشه
at all hours <adv.>	درهمه اوقات
off hours	ساعات فراغت
hours	06 دقیقه
some two hours	یک دو ساعتی
hours	وقت
hours	مدت کم
idle hours	ساعتهای بیکاری
lighting hours	زمان روشنایی یا سوختن
leisure hours	ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
licensing hours	زمان مجاز
hours of worship	ساعات پرستش یا نماز
keep good hours	زود خوابیدن و زود برخاستن
keep late hours	دیر خوابیدن و دیر برخاستن
keep bad hours	دیر خوابیدن و دیر برخاستن
keep early hours	زود خوابیدن و زود برخاستن
Outside office hours.	خارج از وقت اداری
impatient hours	ساعات نا شکیبایی یا بی صبری
visiting hours	ساعات ملاقات
man hours	نفر در ساعت
office hours	ساعات اداری
small hours	ساعات عبادت صبحگاهی
silent hours	ساعات خواب
thoughtful hours	ساعات فکر
thoughtful hours	ساعات تفکر
to keep regular hours	هر کاری را درساعت معین کردن
to keep late hours	دیر خوابیدن
to keep late hours	دیر برخاستن
vacant hours	ساعات بیکاری یا فراغت
waking hours	ساعات بیداری
kilowatt hours	کیلووات در ساعت
office hours	ساعات کار
hours of labor	ساعات کار
man-hours	نفرساعت
dead hours	ساعات خاموشی در شب
canonical hours	ساعات رسمی نماز یا عقد
business hours	ساعت کاری
business hours	ساعت اداری
small hours	سحرگاهان
out of [outside] office hours	خارج از ساعات اداری
man-hours	جمع تعداد ساعات کار
dead hours	ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
hours of business	ساعتهای کاری
the small hours	ساعات بعد از نیمه شب
keep regular hours	ساعات خواب و بیداری منظم داشتن
keep late hours	دیر خوابیدن و دیر بیدار شدن
During the rush hours.	درساعات شلوغی [پر رفت وآمد پر ترافیک]
opening	گشایش
opening	شروع
for opening	برایبازکردن
opening	شکافتن دفاع
opening	سوراخ
opening	افتتاح گشایش
opening	سراغاز
the opening	الفاتحه
opening	جای خالی سوراخ
opening	چشمه
opening	دهانه
Far into the night . Into the early hours.	تا دم دمهای صبح
I areraged six hours a day.	روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
To keep late nights [hours]	شب زنده داری کردن
We had to queue [line] up for three hours to get in.	ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو.
sokolsky opening	گشایش سوکولسکی
sokolsky opening	گشایش لهستانی
opening night	شباولیناجراییکقطعههنری
opening time	زمانشروعبکارمغازهبانککتابخانهو...
the opening chapter	نخستین فصل
the opening chapter	فاتحه
opening of negotiations	افتتاح مذاکرات [معاملات]
pulmonary opening	دهانهدیوی
genital opening	دهانهیدستگاهتناسلی
wall opening	روزنه دیوار
excretory opening	مجرایدفع
alapin's opening	گشایش الاپین
his opening remarks	نخستین گفتههای وی
opening capital	سرمایه اولیه
inverted opening	گشایش معکوس
joint opening	دهانه یک درز
joke opening	گشایش مضحک
joke opening	دفاع مدرن شطرنج
larsen's opening	گشایش لارسن
larsen's opening	حمله نیمزوویچ
normal opening	گشایش نرمال یا فرانسوی
english opening	گشایش انگلیسی
discharge opening	مجرای تخلیه
discharge opening	راهگاه تخلیه
anderssen opening	گشایش اندرسن
benko opening	گشایش بنکو
bird's opening	گشایش برد
bishops opening	گشایش فیل شطرنج
blocked opening	در مسدود
blocked opening	درگاه بسته
circuit opening	حالت قطع مدار
circuit opening	حالت مدارباز
delayed opening	سیستم پرتاب چتر با باز شدن تاخیری سیستم تاخیر در بازشدن چتر
opening bank	بانک باز کننده اعتبار
opening joints	درز گشایی
outward opening	دهانه خارجی
polish opening	لهستانی
polish opening	گشایش
reti opening	گشایش رتی شطرنج
saragossa opening	گشایش ساراگوسا
opening leaf	لنگه واشو
scotch opening	گشایش اسکاتلندی
paris opening	گشایش پاریس شطرنج
ponziani's opening	گشایش پونتسیانی
pleasant hours fly fast. <proverb>	عمر اگر خوش گذرد زندگی نوح کم است.
Pleasant hours fly fast. <proverb>	لحظات خوش زود می گذرد.
The reporter was held at the checkpoint for several hours.	خبرنگار چندها ساعت در محل بازرسی معطل شد.
fire place opening	اتشخان اجاق
lock filling opening	قفلبازکنندهمکش
elasticized leg opening	کشلبهشورت
ruy lopez opening	گشایش روی لوپس
ring opening reaction	واکنش حلقه گشا
ring opening polymerization	بسپارش حلقه گشا
the opening chapter of the quran	فاتحه الکتاب
orang utan opening	گشایش اورانگوتان
orang utan opening	گشایش لهستانی
orang utan opening	گشایش سوکولسکی
trimmed opening in a floor	قیف اشغالرو
gates opening indicator	شاخص باز شدن دریچه ها
trimmed opening in a floor	قیف زغالرو
queen's pawn opening	گشایش پیاده وزیر شطرنج
The library is the obvious place for the after-dinner hours.	کتابخانه جایی بدیهی برای ساعت پس از شام است.
lock filling and emptying opening	قفلبازوبستهکردنوتخلیهوپرکردن
We have no vacant position ( opening ) in this company .	دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
casement window opening inwards	پنجرهدودر
bail arm opening mechanism	ماشینبازکنندهبازویمتحرک
The capacity of a battery is typically expressed in milliamp-hours.	ظرفیت باتری به طور معمول در میلی آمپر در ساعت بیان می شود.
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work!	من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!