English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 105 (6 milliseconds)
English Persian
outdoor relief اعانه بمردمی که بیرون ازبنگاه اعانه زندگی می کنند
Other Matches
outdoor بیرون
outdoor بیرونی
outdoor صحرایی
outdoor درهوای ازاد
outdoor light چراغبیروندر
outdoor unit تراشگلابیشکل
outdoor antenna انتن مرتفع
outdoor antenna انتن بلند
outdoor recreation گشت و گذار
outdoor servant مهتروباغبان ومانندانها
outdoor recreation تفرج
outdoor lighting fixtures چراغهای روشنائی محوطه
in relief برجسته
relief کم کردن
relief خلاص کردن
relief well چاه فشارشکن
relief well چاه تخلیه
relief well چاه بارشکن
out relief دستگیری مردمی که در بنگاه اعانه بودباش ندارند
in relief بطور برجسته
relief نقش یا گل برجسته [این امر در فرشبافی بیشتر در هنگام بافت چهره انسان، گاه نقوش حیوانات و یا استفاده از آیات، کلمات و شعر در متن و یا حاشیه فرش بکار می رود.]
by way of relief برای تنوع
relief راحتی
relief گره گشایی جبران
relief خط بر جسته
relief ترمیم اسایش خاطر
relief تشفی
relief برجسته کاری
relief حجاری برجسته
relief تسکین
relief رفع نگرانی
relief امداد
relief کمک
relief اسودگی
relief اعانه
relief فراغت ازادی
relief جانشین
relief تسکینی
relief معافیت
relief رهایی
relief مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین
relief شکل فاهری و پست و بلندی
relief نقشه برداری عوارض زمین
relief تحفیف
relief کاهش
relief [from pain] تسکین [درد]
debt relief صرف نظر از بدهکاری
relief valve شیر خلاص
shaded relief عوارض مشخص یا بسیارناهموار
relief valve شیر اطمینان
relief time زمان استراحت
relief of sentry عوض نگهبان
relief maps نقشههای توپوگرافی نقشههای هندسی زمین
relief map نقشه برجسته نما
debt relief بخشش بدهکای
stucco relief گچبریهای برجسته
high relief برجستگی زیاد
to stand out in relief برجسته یا روشن بودن
to bring out in relief برجسته یا روشن کردن
terrain relief پستی وبلندی زمین
relief [from pain] کاهش درد
terrain relief شکل فاهری زمین
tax relief کاهشمبلغمالیاتی
work relief استراحت توام با کار
relief valve شیر فشارشکن
bas-relief برجسته کاری
relief printing چاپگربرجسته
relief map نقشه برجسته
relief interval استراحت متناوب
relief in place تعویض یکانها در محل
narrative relief نقش برجسته توصیفی
low relief نقش نیم برجسته
high relief نقش تمام برجسته
high relief نقوش برجسته
mezzo relief نیم برجسته
half relief نیم برجسته
emergency relief رهایی ازمصایب غیر مترقبه
emergency relief رهایی از بلایا
eleemosinary relief دستگیری خیر خواهانه یامجانی
basso relief برجسته کوتاه
bas-relief نقش کم برجسته
bas-relief برجسته کوتاه
bas relief نقش کم برجسته
narrative relief نقش برجسته روایتی
relief commander گروهبان پاسدار یا پاسبخش
relief in place تعویض در محل
relief hole سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
relief fund وجوه اعانه
relief emboss نقشه برجسته
relief emboss برجسته
relief angle زاویه خلاصی
relief angle زاویه ازاد
bas relief برجسته کوتاه
pauper relief اعانه
refugee relief کمک به پناهندگان و فراریان ازمنطقه جنگی
pauper relief بینوایان
refugee relief نجات پناهندگان
prossure relief valve شیر خلاص فشار
air relief cock مجرای تهویه
air relief valve دریچههوا
compensating relief valve شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
discomfort relief ratio بهر راحتی- ناراحتی
pressure relief valve دریچهتخلیهفشار
pressure-relief valve دریچهتخلیهفشار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com