English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
overhead guard حافظبالایسر
Other Matches
overhead بالا
overhead دربالای سر
overhead مخارج کلی سرجمع
overhead بیت تشخیص خطا در ارسال
overhead هوایی
overhead منابع حاشیهای
overhead مدت زمان کامپیوتر برای فراخوانی و بررسی هر ترمینال شبکه
overhead منابع انسانی و اقتصادی که درپشتیبانی غیر مستقیم یکانهابه کار می رود
overhead بالای سر
overhead سر بالا
overhead در هوا
overhead در بالای سر
overhead سر ستون
overhead ابشار
overhead مقدار پردازش مورد نیازبرای اتمام یک کار معین بالاسری
overhead بالاسری
overhead کد اضافی که برای سازماندهی برنامه باید ذخیره شود
overhead backhand بک هند از بالای سر
overhead clearance حاشیه امنیت بالای سر فاصله بالای سر
overhead costs هزینههای بالاسری
overhead conductor خط هوایی
overhead conductor سیم هوایی
overhead forehand فورهند از بالای سر
overhead gharges هزینه ثابت عمومی
overhead charges هزینه ثابت عمومی
overhead beam تیر سقف
overhead expenses به هزینه
overhead expenses به خرج
overhead costs هزینههای اضافی
overhead cover حفاظ بالای سر
overhead cover پوشش بالای سر روپوش بالای سر
overhead gharges هزینه اداری
overhead costs هزینههای حاشیهای
overhead investments سرمایه گذاریهای عمومی
overhead kick ضربه قیچی به عقب
overhead line سیمکشی هوایی
overhead line خط هوایی
overhead costs هزینههای عمومی
overhead connection اتصالبالایی
overhead loop گره حلقومی یا گره بالاتنه
overhead wires کابلهایبالایی
overhead frame قالببالایسر
system overhead مازاد سیستم
system overhead بالاسری سیتم
overhead trolley خطوط هوایی ترن برقی
overhead stroke ضربه از بالای سر
overhead roadway جاده هوایی
overhead roadway پل هوایی
overhead rial ریل اویزان
overhead product محصول سبک
overhead pass پاس با دو دست از بالای سر
overhead personnel پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
overhead transmission line خط انتقال هوایی
overhead switch panel صفحهکلیدبالایسر
overhead earth wire قسمتبالاییتیربرق
on guard درسرنگهبانی
on guard مراقب بودن نگهبان بودن
on guard اماده برای دفاع باشید
on guard <idiom> آگاه ،بادقت
on guard اماده توپگیری اماده برای توگیری
on guard هشیار
on guard نگهبان
on guard بحالت محافظ باش
on guard بحالت گارد
off ones guard بیرون ازپاسگاه برکنارازنگهبانی
off ones guard غافل
on guard گارد گرفتن
on guard گاردگرفتن
on ones guard موافب
to be on guard موافب
to be on guard بودن احتیاط کردن
to keep guard موافب
to keep guard بودن احتیاط کردن
right guard نگهبانراست
off-guard درانتظارپیشامدبد
off guard <idiom> غیر قابل پیش بینی ،غیر منتظره
out guard گشتی صحرایی
out guard گشتی
on ones guard درپاسگاه
on ones guard متوجه
take guard وضع دفاعی توپزن جلو میلههای کریکت
guard حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guard احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guard پناه
guard watch
guard محافظت کردن نگهبانی کردن
guard پاییدن پاسداری کردن
guard پاسداری دادن
guard محافظ گارد
guard محافظت کردن
guard صفحه محافظ روکش محافظ
guard نگهبانی دادن
guard حفافت کردن
guard چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
guard نرده حفافتی
guard محافظ
old guard محافظه کار سیاسی
old guard صنوف صاحب اعتبار قدیم
guard نگهبان
guard پاسدار
guard پاسبان مستحفظ
guard گارد
guard حالت دفاعی شمشیرباز
guard کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
guard روکش کشیدن
seaman guard گارد دریایی
shin guard ساقبند
safe guard نگهداری
sergeant of the guard گروهبان نگهبان
safe guard حفافت
skate guard پرش روی تیغه اسکیت
road guard پلیس راه
sergeant of the guard گروهبان پاسدار
road guard ژاندارم
body guard موکب
picket guard دژبان
picket guard پاسبان اردوگاه
plane guard ناوگارد نجات
point guard موقعیت گارد
praetorian guard گارد ویژه
radio guard نگهبان بی سیم
radio guard نگهبان اطاق بی سیم کشتی یا هواپیمای مامور استراق سمع
rat guard موش بند
plane guard ناو نجات
rear guard عقب دار
rear guard نیروی عقب دار
rat guard صفحه مانع ورودموش
splash guard گلگیر
guard dog سگ پلیس
watch guard زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
snow guard محافظبرف
tendon guard محافظزردپی
toe guard حافظانگشتان
trigger guard حافظماشه
wind guard محافظباد
guard dog سگنگهبان
guard's van کالسکهنگهبانقطار
border guard پلیس مرزبانی
guard dog سگ نگهبان
on guard line خطحافظ
neck guard حافظگردن
stand guard نگهبانی دادن
state guard نیروی نظامی ایالتی
state guard ارتش ایالتی
chin guard حافظچانه
to guard against danger مواظب خطر بودن
to nount guard به نگهبانی رفتن
to relieve guard نگهبان راعوض کردن
yeoman of the guard گارد سلطنتی محافظ جان پادشاه انگلیس
blade guard تیغهلبه
breech guard حافظتهساز
clothing guard حافظپارچه
eye guard حافظچشم
key guard راهنمایکلید
left guard محافظچپ
guard assembly الات محافظ روپوش جنگ افزار مجموعه روپوش
guard rail نرده دست انداز راه پله
guard room پاسدارخانه
guard signal علامت نگهبان
interior guard نگهبان داخلی
knuckle guard کارد
knuckle guard انگلیسی
life guard نگهبان
life guard گارد
life guard هنگ ویژه
main guard پست نگهبانی اصلی
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
memory guard نگهبان حافظه
mud guard گلگیر
national guard گارد ملی
obstruction guard میله جلو لوکوموتیوکه موانع را از روی ریلهاپس میزند
guard rail نرده هائیکه در دوطرف پل جهت عابرین ساخته میشود
guard rail جان پناه
guard band باند نگهبان
guard band بخشی از نوار مغناطیسی بین دو کانال که روی یک نوار ذخیره شده اند
guard bit یک بیت در کلمه ذخیره شده که بیان میکند آیا میتواند تغییر کند یا محافظت شده است
guard cell یکی از دو سلول لوبیایی شکلی که منافذ
guard cell گیاهی را تشکیل میدهند
guard house پاسدارخانه
guard house پاسگاه
guard assembly محفظه
guard mount مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
guard of honor گارد احترام
guard of honor پاسدار تشریفات
guard of honour پاسدار تشریفاتی
guard of honour گارداحترام
guard plank تخته محافظ
guard post پایه نگهبان
gear guard جعبه محافظ برای چرخ دنده ها
officer of the guard افسر گارد احترام
guard-rail نرده
color guard گارد پرچم
coast guard گارد کرانه
cable guard نگهدارنده کابل
bumper guard روکش سپر
bumper guard سپر ماشین
body guard هنگ ویژه
body guard نگهبان
armed guard گارد مسلح
air guard گشتی هوایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com