Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
overhead line
سیمکشی هوایی
overhead line
خط هوایی
Search result with all words
overhead transmission line
خط انتقال هوایی
Other Matches
overhead
بالا
overhead
سر بالا
overhead
در بالای سر
overhead
بالای سر
overhead
ابشار
overhead
مدت زمان کامپیوتر برای فراخوانی و بررسی هر ترمینال شبکه
overhead
سر ستون
overhead
مخارج کلی سرجمع
overhead
بیت تشخیص خطا در ارسال
overhead
بالاسری
overhead
هوایی
overhead
منابع حاشیهای
overhead
منابع انسانی و اقتصادی که درپشتیبانی غیر مستقیم یکانهابه کار می رود
overhead
در هوا
overhead
مقدار پردازش مورد نیازبرای اتمام یک کار معین بالاسری
overhead
کد اضافی که برای سازماندهی برنامه باید ذخیره شود
overhead
دربالای سر
overhead costs
هزینههای عمومی
overhead expenses
به خرج
system overhead
بالاسری سیتم
system overhead
مازاد سیستم
overhead conductor
سیم هوایی
overhead wires
کابلهایبالایی
overhead guard
حافظبالایسر
overhead frame
قالببالایسر
overhead connection
اتصالبالایی
overhead expenses
به هزینه
overhead backhand
بک هند از بالای سر
overhead beam
تیر سقف
overhead kick
ضربه قیچی به عقب
overhead loop
گره حلقومی یا گره بالاتنه
overhead pass
پاس با دو دست از بالای سر
overhead personnel
پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
overhead product
محصول سبک
overhead rial
ریل اویزان
overhead roadway
پل هوایی
overhead roadway
جاده هوایی
overhead stroke
ضربه از بالای سر
overhead trolley
خطوط هوایی ترن برقی
overhead investments
سرمایه گذاریهای عمومی
overhead gharges
هزینه ثابت عمومی
overhead gharges
هزینه اداری
overhead conductor
خط هوایی
overhead costs
هزینههای بالاسری
overhead charges
هزینه ثابت عمومی
overhead costs
هزینههای اضافی
overhead costs
هزینههای حاشیهای
overhead cover
حفاظ بالای سر
overhead cover
پوشش بالای سر روپوش بالای سر
overhead forehand
فورهند از بالای سر
overhead clearance
حاشیه امنیت بالای سر فاصله بالای سر
overhead earth wire
قسمتبالاییتیربرق
overhead switch panel
صفحهکلیدبالایسر
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line by line milling
فرز کردن سطری
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line spacing
فاصله سطور
line to line fault
تماس خطوط
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
out of line
خارج از خط جبهه
mean line
خط میان
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
o o line
خط تقسیم دیدبانی
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
o o line
خط دیدبانی سپاه
in line
شمشیر در وضع حمله
on line
متصل
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
old line
محافظه کار
on line help
کمک مستقیم
on line
مستقیم
down the line
ضربه از کنار زمین
down line
بار کردن پایین خطی
on the line
هواپیمای اماده پرواز
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
the line
صف
to come in to line
در صف امدن
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
in line
همراستا
along line
در خط
all along the line
در همه جا
all along the line
درامتدادهمه خط
along line
در امتداد خطوط
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
line out
با خط علامت گذاشتن
line up
<idiom>
به صف کردن
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
out of line
<idiom>
ناصحیح
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
to come in to line
موافقت کردن
line by line
سطر به سطر
line of d.
مرز
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
شعبه
line
محصول
line
لاین
line
رشته
line
طرز
line
حدود رویه
line of d.
حد فاصل
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
by line
خط دوم یافرعی
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
by-line
خط فرعی راه اهن
by-line
خط دوم یافرعی
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
by line
خط فرعی راه اهن
line
خط انداختن در
line
خط زدن
line
نسب
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
خط دار کردن
line
: خط کشیدن
line
لجام
line
دهنه
line
جاده
line
طناب سیم
line
رسن
line
ریسمان
line
رشته بند
line
ردیف
line
سطر
line
: خط
line
بخط کردن
line
اراستن
line
ترازکردن
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
line
جبهه جنگ
line
سیم
line
در سمت
line
صفی در خط
line
خط صف
line
طناب خط
line
خط
line
پوشاندن
line
استرکردن
down the line
<idiom>
درآینده
on line
در خط
on line
درون خطی
off line
قطع
off line
منفصل
on line
مورداستعمال
on line
داخل رده
line-up
ردیف ایستادن تیم
line up
به خط شدن
line-up
به خط شدن
line up
ردیف ایستادن تیم
line up
به ترتیب ایستادن
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line-up
به ترتیب ایستادن
off line
برون خطی
off line
غیر متصل
line of most gradient
خط بزرگترین شیب
line of drift
خط انتقال مجروحین به منطقه عقب
line of deployment
خط گسترش
nonswitched line
خط غیر گزینشی
on line system
سیستم درون خطی
line of induction
خطوط القا
line of drift
خط انتقال گمشدگان به عقب
on line storage
حافظه درون خطی
on line operation
عمل درون خطی
on line operation
عملکرد درون خطی
line of duty
مسیر خدمتی
line of longitude
نصف النهار
on line database
پایگاه داده درون خطی
off line storage
حافظه برون خطی
offside line
خط فرضی موازی با دروازه
off line operation
عملکرد برون خطی
non switched line
خط گزینه نشده
mooring line
طناب مهار مین
line of regression
خط براورد
mould line
خط حاصل از تلاقی دو سطح
line of regression
خط رگرسیون
mooring line
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
mooring line
سیم مهار
message line
خط مخابره
median line
میانه
line of resistance
خط مقاومت
mason's line
ریسمان کار
line of regard
خط دید
multicore line
خط چند رشتهای
no fire line
خط منع اتش توپخانه
no fire line
خط منع اتش
night line
ریسمان ماهی گیری شبانه
new line character
دخشه تعویض سطر
neutral line
خط بی اثر
line of position
خط موقعیت
multipoint line
خط چند نقطهای
multidrop line
پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
marriage line
عقدنامه سند ازدواج
orienting line
خط توجیه
out line font
فونت متغیر
penny a line
ارزان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com