Dictiornary-Farsi | paint roller | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 175 (9 milliseconds)

English	Persian
paint roller	غلطک رنگ کاری


Search result with all words

paint roller mill	دستگاه مالش رنگ بر روی دیوار
paint roller mill	غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان
Other Matches

roller	غلتک
roller	منگنه
roller	ماشین غلطک زنی
roller	دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
roller	نورد
roller	بام غلتان استوانه
roller	قرقره نورد
roller	قلطک
roller	غلتانک چمن
roller	غلطک
roller	تیرک دار
roller	استوانه
to paint something [with something]	چیزی را [با چیزی] رنگ زدن
to paint out	بازدن رنگ پاک کردن
paint	رنگ کردن
pc paint	برنامه مشهور نقاشی وترسیم برای ریزکامپیوترها
paint	پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
paint	رنگ
paint	رنگ شدن
paint	رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
paint	نگارگری کردن نقاشی کردن
paint	رنگ نقاشی
support roller	بلبرینگ
semi roller	پرتاب دورانی گوی بولینگ
steam roller	جاده کوب غلتک
steam roller	جاده صاف کن
sheet roller	کارخانه نورد ورق فلزی
roller bearing	یاتاقانی که میله ان باچند غلتک دیگر بگردش اید
support roller	تکیه گاه
tandem roller	غلطک وزنی پشت سر هم
roller contact	کنتاکت غلتکی
guide roller	غلطک راهنما
hand roller	غلطک دستی
tandem roller	نوعی قلطک که دارای چرخهای فلزی بوده وچرخها پشت سر هم حرکت میکند
hydraulic roller	غلطک ئیدرولیکی
inking roller	نورد
tamping roller	غلطک لرزاننده
support roller	رینگ وطوقه دوار
roller shutter	در کرکرهای
roller path	ریل دواربرجک توپ
roller blind	پرده فنردار قرقره ایی
roller bearing	بلبرینگ غلطکی
roller bearing	یاطاقان غلطک دار
road roller	جاده صاف کن
road roller	غلطک ویژه جاده صاف کنی
roller bandage	نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
roller bandage	زخم بندپیچیده
pawn roller	پیاده رانی شطرنج
roller conveyor	غلطک حمال
roller conveyor	غلطک بالابر
roller door	در چرخنده
roller door	در گردنده
roller drive	مکانیزم چرخ دنده کاهنده یاافزاینده
roller fender	دفرای چوبی
roller gate	دریچه غلطان
roller path	صفحه بلبرینگ
roller clock	چشمی بسته قرقره دار
the roller beette	جعل
vibrating roller	غلطک لرزان
varnish-roller	غلتکجلازن
roller-skates	اسکتینگ
roller-skates	کفش بلبرینگ دار اسکیت کردن
roller frame	قالبدورانی
roller sleeve	روکشدورانی
roller-skating	اسکتینگ
warp roller	غلتکتار
roller-skating	کفش بلبرینگ دار اسکیت کردن
wrist roller	مچ بند
roller-skate	اسکتینگ
roller-coasters	راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller-coaster	راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
jockey roller	چرخریلی
ink roller	غلتکجوهر
head roller	غلتکاصلی
the roller beette	گه غلتان
roller skate	اسکتینگ
feed roller	غلتک پیش بر
roller-skated	کفش بلبرینگ دار اسکیت کردن
elliptical roller	غلطک بیضی شکل
vibrating roller	غلطک ارتعاشی
roller skate	کفش بلبرینگ دار اسکیت کردن
roller-skate	کفش بلبرینگ دار اسکیت کردن
roller-skated	اسکتینگ
cloth roller	پیچندهپارچه
hair roller	بیگودی
roller coaster	راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
smooth the paint	رنگ کردن و پرداخت کردن
water paint	رنگ لعابی
to coat something [with paint]	چیزی را با لایه ای [از رنگ] پوشاندن
poster paint	تقریبابیرنگ
traffic paint	خط کشی راه
wall paint	رنگ دیوار
surface paint	استر
war paint	نقاشی بدن برای رزم و پیکار
skin paint	نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
paint spray	اسپریرنگ
rustproof paint	رنگ ضد زنگ
paint cup	مخزنرنگ
gloss paint	رنگیکهوقتیخشکشدهباشد میدرخشد
paint stripper	مادهایکهجهتازبینبردنرنگهایبرجاماندهازقدیماستفادهمیشود
to paint the lily	چیز زیبارا ارایش مصنوعی کردن
oil paint	رنگ روغنی
cement paint	اندود کردن با دوغاب سیمان
coat of paint	اندود رنگ
enamel paint	رنگ لعابی
finishing paint	رنگ سازی اماده
fireproof paint	رنگ نسوز
flat paint	رنگ مبنا
flat paint	زمینه
fluorescent paint	رنگ فلورسنت
lacquer paint	رنگ لاکی
lay on paint	رنگ زدن
bituminous paint	رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
oil paint	رنگ روغن
anticorrosive paint	ماده ضد زنگ
antirust paint	ضد زنگ
antirust paint	رنگ ضد زنگ
battery paint	رنگ باتری
bituminous paint	رنگ قیری
bituminous paint	رنگ قیردار
luminous paint	رنگ شب نما
priming paint	رنگ استری
paint progarm	برنامه نگارگری
paint program	نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
paint remover	رنگ زدا
grease paint	رنگ روعنی برای رنگ کردن صورت بازیگران
paint work	رنگ کاری ساختمان
paint thinner	تینر یا رقیق کننده رنگ
paint thinner	رقیقگر رنگ
paint thinner	تینر رنگ
Paintbrush/Paint	windows برای تولید و ویرایش تصاویر atmap
phosphorescent paint	رنگ تابنده
plastic paint	رنگ پلاستیکی
priming paint	رنگ استر
paint gun	رنگ پاش
paint brush	قلم موی نقاشی
paint coat	روکش رنگ
luminous paint	شبرنگ
luminous paint	رنگ نور
paint pot	گلفشان
flexible roller bearing	رولبرینگ فنری
paper bail roller	غلتکضامنورق
roller board and arms	بازوهاوبردغلتک
track roller frame	قالبگردندهشیاردار
cylinderical roller bearing	یاطاقان غلطکی
spherical roller bearing	بلبرینگ غلطکی
fixed roller gate	دریچه چرخ قرقرهای ثابت
hair roller pin	سوزنبیگودی
film guide roller	حلقهراهنمایفیلم
loose roller bearing	رولبرینگ هرزگرد
sheep foot roller	غلطک پاچه بزی
His fingers were stained with paint .	روی انگشتانش لکه های رنگ بود
to strip the paint off the wall	رنگ را از دیوار [با خراش] کندن
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
paint the town red <idiom>	اوقات خوشی داشتن
paint spray gun	پیستوله رنگ
to paint a rosy picture of something	امیدوارانه به چیزی [موضوعی] نگاه کردن
linseed oil paint	رنگ روغن برزک
acid proof paint	رنگ ضد اسید
acid resisting paint	رنگ ضد اسید
anti flouing paint	رنگ ضد خزه
to paint the town red	مستی کردن اشوب کردن
rust protection paint	رنگ ضد زنگ
to paint adoor green	رنگ سبز بدری زدن
to paint adoor green	دری را رنگ سبز زدن
paint spray gun	رنگ پاش
heat fast paint	رنگ مقاوم گرما
paint spraying equipment	تجهیزات رنگ پاشی
to paint the town red	عربده کردن
cylinder roller thrust bearing	یاطاقان غلطکی محوری
ball and parallel roller bearings	یاطاقان غلطکی
You have rubbed your coat against some wet paint .	کت ات را مالیده یی به رنگ ( رنگی کرده ای )