Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
pair production	تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
Other Matches
pair	زوج
to pair off	جفت کردن [برای کاری یا در جشنی]
to pair off	دو نفر دو نفر کردن [برای کاری یا در جشنی]
to pair off	جفت جفت گذاشتن دوبدوگذاشتن
to pair off	رفتن
one pair	یکجفت
to pair off	دوتادوتا
au pair	خدمت تهاتری
au pair	وابسته به مبادلهی خدمت
to pair somebody off [up] with somebody	کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
pair	جفت
pair	زن و شوهر
pair	هرچیز دو جزئی
pair	جفت کردن وشدن
pair	جور کردن وشدن
pair	جفت کردن
pair	جفت شدن
pair royal	سه سر سه طاس یکجور
pair royal	سه برگ یکجور
pigeon pair	پسر ودختر دوقولو
pigeon pair	پسرودختری که یگانه فرزندان پدرومادرخودباشند
pair of gears	زوج چرخ دنده
pair of compasses	پرگار
pair oar	کرجی دو پارویی
pair interactions	بر هم کنشهای زوجی
ordered pair	جفت مرتب
ion pair	زوج یون
electron pair	زوج الکترون
contact pair	زوج اتصال
electron pair	زوج الکترون حفره
ordered pair	زوج مرتب [ریاضی]
stereoscopic pair	زوج برجسته بینی
ordered pair	زوج مرتب [ریاضی]
coxless pair	کایاکدونفرهمراهراهنما
vector pair	زوج برداری
twisted pair	جفت پیچیده شده
coxed pair	کایاکدونفره
to go up one pair of stairs	بالارفتن
to go up one pair of stairs	یک اشکوب
stereoscopic pair	زوج استروسکپی
lone pair electron	زوج الکترون تنها
A pair of old pants ( trousers ) .	یک شلوار کهنه
input pair of terminals	زوج ترمینالهای اولیه
inert pair effect	اثر زوج بی اثر
electron pair bond	پیوند زوج الکترون
small pair of compasses	پرگاره
double pair royal	چهار برگ یکجور
lone pair electron	زوج الکترون ناپیوندی
bonding electron pair	زوج الکترون پیوندی
double pair royal	چهارطاس یکجور
acid base pair	زوج اسید- باز
twisted pair cable	کابل زوج بهم پیچیده
A pair of shoes (gloves,socks).	یک جفت کفش( دستکش ؟جوراب )
pair exchange sorting algorithm	نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده
unshielded twisted pair cable	مشابه 10294. مراجعه شود به CATEGORY CABLE
To turn tail . To show a clean pair of heels .	فرار را بر قرار ترجیح دادن
production	فرآورده کارگاه
over production	محصول زیادی
over production	عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
production	تولید دستهای
production	ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
production	ارائه
production	اقامه
production	تولید محصول
production	محصول عمل
production	ارائه ساخت
production	الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
production	ساخت مواد برای فروش
production	کنترل ساخت یک محصول
production	سرعت ساخت محصول
production	تولید حجم بزرگ محصولات
production	حاصل دادن
production	استخراج
production	تولید
production	عمل اوری ساخت
production	فراورده محصول
production	فراوری
production	ایجاد
production	تولید کردن
production control	کنترل تولید
production efficiency	کارائی تولید
production process	جریان تولید
production process	فرایند تولید
production cost	ارزش ساخت
production base	مبنای تولید یا تولیدات ملی
production cost	هزینه تولید
production capacity	فرفیت تولید
production coefficient	ضریب تولید
production account	حساب تولید
production rule	قاعده
production routine	روال تولید
production run	اجرای یک برنامه اصلاح شده که بطور معمول اهدافش راباتمام می رساند
production programme	برنامه تولید
production program	برنامه تولید
production technique	فن تولید
production technique	روش فنی تولید
production process	روند ساخت
production rule	تولید
production efficiency	کارائی در تولید
production engineer	مهندس تولید
production frontier	مرز تولید
volume of production	حجم تولید
electricity production	تولیدالکتریسیته
production adviser	مشاوره محصولات
production desk	میزمحصولات
production of sound	تولیدات صدا
production platform	سکویتولیدات
production time	زمان ساخت
production cycle	زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
production lines	خط تولید
track production	شروع تعقیب هدف
track production	فهور هدف
surplus production	فزونی تولید
production function	تابع تولید
production gap	شکاف تولید
production time	زمان تولید
relations of production	رابطه تولید
roundabout production	تولید با کارائی بیشتر
scale of production	مقیاس تولید
series production	سری سازی
surplus production	تولید اضافی
surplus production	مازاد تولید
production line	خط تولید
production planning	برنامه ریزی تولید
cost of production	هزینه تولید
branches of production	رشتههای تولید
mass production	بس فراوری
mass production	تولید بمقدارزیاد
mass production	تولید ماشینی
mass production	تولید انبوه
flow of production	جریان تولید
means of production	ابزار تولید
means of production	وسایل تولید
mechanical production	تولید ماشینی
mode of production	شیوه تولید
mode of production	طرز تولید
mode of production	وجه تولید
bulk production	تخلیه سوخت از تانکر به مخزن
bulk production	تقسیم سوخت درفروف کوچک
census of production	امارگیری در خصوص تولید
census of production	امار سرشماری
energy production	تولید انرژی
energy production	تولید نیرو
factor of production	عامل تولید
factory production	تولید کارخانهای
flow of production	گردش تولید
food production	تولید غذا
forces of production	نیروهای تولید
full production	تولید کامل
elasticity of production	کشش تولید
full production	تولید در حداکثرفرفیت
census of production	امار تخمینی تولیدات در یک کشور در مدت معین
ingot production	تولید شمش
branches of production	شاخههای تولید
agents of production	عوامل تولید
period of production	دوره تولید
production overheads	هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
production facility	سهولت تولید
production of oil	استخراج نفت
production period	دوره تولید
pilot production	تولید نمونه
production missile	موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
power of production	نیروی تولید
production index	شاخص تولید
production method	روش تولید
mass-production	تولید انبوه
production factors	عوامل تولید
production management	مدیریت تولید
batch production	تولید زیاد یک نوع کالا
aliterary production	تصنیف
aliterary production	فراورده یا محصول ادبی تالیف
factors of production	عوامل تولید
batch production	تولیدانبوه
production part	بخش تولید
an artistic production	عمل یا کار صنعتی
production resource planning	برنامه ریزی منابع تولید
production possibility bondary	مرز امکانات تولید
production of electricity by the generator	الکتریسیتهتولیدشدهبوسیلهژنراتور
production video switcher	دکمهنمایشگرمحصولات
steps in the production of electricity	مراحلتولیدالکتریسیته
production possibility frontier	مرز امکانات تولید
production possibility curve	منحنی امکانات تولید
non specific factors of production	عوامل غیر اختصاصی تولید
mobility of factors of production	تحرک عوامل تولید
He works in the production section .	درقسمت تولید کار می کند
fixed production coefficients	ضرایب تولید ثابت
production control room	اتاقکنترلمحصولات
piece production cost	ارزش تولید قطعه
nuclear power production	تولید انرژی هستهای
production planning and control	برنامه ریزی و کنترل تولید
mass production of goods	تولید انبوه کالا
mass production of goods	تولید توده وار کالا
aggregate production function	تابع تولید کل
pilot line production	تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
multi stage production	تولید چند مرحلهای
net primary production	تولید خالص نخستین
pig iron production	تولید اهن خام
additional production personnel	عوامل دیگر تولد
production indifference curve	منحنی بی تفاوتی تولید
homogeneous production function	تابع تولید همگن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com