Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 94 (6 milliseconds)
English
Persian
palm of a glove
بخشی از دستگش که کف دست را می پوشاند
Other Matches
to take up the glove
قبول مبارزه کردن
glove
دستکش
palm
علامت افسر ارشدی
palm off
<idiom>
سرکسی کلاه گذاشتن
palm
برگ خرما
palm
نشان ارشدیت وبرتری
palm
درخت خرما
palm
کش رفتن رشوه دادن
palm
با کف دست لمس کردن
palm
کف هرچیزی پهنه
palm
وجب
palm
کف پای پستانداران
palm
کف دست انسان
palm
کامیابی
palm
نخل خرما نشانه پیروزی
palm
نخل
to palm off as
قلمداد کردن
diving glove
دستکشغواصی
driving glove
دستکشرانندگی
hand in glove
دوست همراز
hand in glove
دوست یک دل ویکزبان
hand in glove
خیلی نزدیک
hand and glove
دوست یک دل ویکزبان
hand in glove
خیلی صمیمی
hand and glove
دوست همراز
catcher's glove
دستکشگیرنده
kid glove
دستکش پوش
kid glove
گریزان وفراری از کار
to fit like a glove
درست اندازه بودن
stick glove
دستکش کلفت دروازه بان
to throw down the glove
بمبارزه خواندن
to throw down the glove
بجنگ تن بتن دعوت کردن
riding glove
دستکشسوارکاری
batting glove
دستکشگویزنی
catch glove
دستکشمخصوصتوپگرفتن
kid glove
ازلای زرق وبرق بیرون امده
hand and glove
خیلی نزدیک
hand and glove
خیلی صمیمی
short glove
دستکشکوتاه
ski glove
دستکشاسکی
boxing glove
دستکش بوکس
fit like a glove
<idiom>
کاملا مناسب
glove compartment
جعبه کوچک مخصوص اچار وغیره در جلو اتومبیل
glove compartments
جعبه داش بورد
glove compartments
جعبه کوچک مخصوص اچار وغیره در جلو اتومبیل
glove compartment
جعبه داش بورد
catching glove
دستکش دروازه بان
glove orange
نارنگی
[گیاه شناسی]
evening glove
دستکشمهمانی
golf glove
دستکشگلف
fielder's glove
دستکشبازیکن
glove finger
انگشتدستکش
glove stretcher
اسباب گشادکردن پنجههای دستکش
glove anesthesia
بی حسی دست
glove fight
مشت بازی بادستکش
wine palm
هرنوع نخلی که ازمیوه ان برای شراب کشی استفاده میشود
itching palm
<idiom>
حریص بودن
grease one's palm
<idiom>
Palm Sunday
یکشنبهی پیش از عید پاک
He has an itching palm .
دستش کج است ( اهل دزدی است )
palm grove
بیشهنخل
to palm a card
برگی را در دست غیباندن
to grease any one's palm
دم کسیرا دیدن
gold palm
نشان شرکت در جنگهای ازادی امریکا
gold palm
نوعی نشان جنگی
date palm
درخت خرما
coconut palm
درخت نارگیل
cocoanut palm
درخت نارگیل
cocoa palm
درخت نارگیل
cabbage palm
نخل هندی
cabbage palm
فوفل امریکایی
bronze palm
نشان برگ خرمای برنزی
betel palm
درخت فوفل
itching palm
دست گیرنده
itching palm
دست رشوه گیر
sago palm
نخل ساگو
royal palm
نخل بلند جنوب فلوریدا و کوبا
palm the ball
رانینگ
palm sap
پیه خرما
palm oil
روغن نخل
palm oil
روغن خرما
palm and needle
کفه چرمی ملوانی و سوزن
itching palm
کف خارش دار
to grease any one's palm
سبیل کسی راچرب کردن
blow with the open glove
ضربه با دستکش باز بوکس
Where is the mate ( companion ) of this glove ?
لنگه دیگه این دستکش کجاست ؟
The coat fitted me like a glove .
کت قالب تنم بود ( کاملا" انداره بود )
wrist-length glove
دستکشمچ
I know Tehran like the palm of my hand.
تمام سوراخ سنبه های تهران رابلدم
To oil someones palm.
سبیل کسی را چرب کردن ( رشوه دادن )
to palm off a thing on aperson
چیزیرا با تردستی بکسی رساندن یابراوتحمیل کردن
betel nut palm
درخت فوفل
an iron hand in a valvet glove
دست اهنین در دستکش مخملی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com