English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 173 (8 milliseconds)
English Persian
parlour game بازیخانوادگیمثلبازیباکلمات
Other Matches
parlour اطاق نشیمن
parlour اطاق پذیرایی
beauty parlour سالنیکهخانمهادرآنبرایبردنجایزهملکهزیبائیمسابقهمیدهند
parlour car در راه اهن واگن باشکوه واگن سالونی
parlour maid کلفتی که کتارش بیشتر درسفره خانه است
parlour maid کلفت سرمیز
parlour boarder شاگرد شبانه روزی که نزدخانواده رئیس شبانه روزی زندگی میکند
game آنچه برای لذت و آرامش بازی شود
game بازی کامپبیوتری با نرم افزار مخصوص
game اتصالی که joystick را به کامپیوتر وصل میکند
name of the game <idiom> قسمت اصلی یک موضوع
game keep قرق چی
game keep شکاربان
game keep پاسبان شکار
the game is up بازی باخت
the game is up بازی تمام شد
the game is on بازی دایر است
the best game out بهترین بازیکه تاکنون پیداشده است
game and game یکدست ویکدست
game and game یک بیک
i was very u. at that game خیلی در ان بازی بد اوردم
game وسیلهای که در دست قرار می گیرد تا نشانگر یا تصویر گرافیکی را در بازی کامپیوتری حرکت دهد
game بازی
game سرحال
game تفریح کردن
game اهل حال
game دست انداختن
game شوخی
game مسابقههای ورزشی
game یک دوربازی
game جانور شکاری
game سرگرمی شکار
game مسابقه
game شکار گرفته شده
game هرنوع ورزش بامقررات
game معیوب
game چلاق
game joystick و آداپتور نمایش فقط برای بازی کردن
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
game سرگرمی دوربازی بازی کردن
game شکار
game کامپیوتر مخصوص
three knights' game بازی سه اسب
to die game مردانه جان دادن
to kill game شکارزدن
to make game of دست انداختن
to make game of مسخره کردن ریشخند کردن
to play the game رعایت قانون راکردن باشرافت رفتارکردن
to spoil ones game نقشه یاکارکسیراخراب کردن
set the game افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
team game بازی گروهی
shell game گردو بازی
shell game قمار با گردو
skin game قمار از روی تقلب
skin game تقلب درقمار
skin game فریبکاری
small game پرندگان وپستانداران شکاری کوچک
small game پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند
spanish game بازی شطرنج اسپانیایی روی لوپس
stoppage of the game توقف بازی
suspension of the game تعویق و تاخیر بازی
short game ضرورت کنترل ضربههای کوتاه
perfect game باحداکثر 003 امتیاز
to game away one's money درقمارپول ازدست دادن
two pawns game بازی دو پیاده در سیستم روسی در دفاع گرونفلد
fair game شکار مجاز
fair game شکار قانونی
fair game آماج روا
fair game طعمهی حاضر و آماده
fair game دست انداختنی
fair game مسخره کردنی
waiting game صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
game cartridge محلورودیبازی
Do you know how to play this game ? این بازی رابلد هستید ؟
fair game <idiom> موضوع تهاجم
football game بازی فوتبال
a whole new ball game <idiom> یک ماجرای کاملا متفاوت
Now that you're here, it's a whole new ball game. حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
board game بازی روی تخته
ball game شرایط وضعیت
ball game هماورد
two person game بازی دو نفره در تئوری بازیها
upland game پرندگان و حیوانات کوچم شکاری در ارتفاعات
vienna game بازی وینی شطرنج
war game جنگ ازمون
war game مانورنظامی عملیات جنگی اموزشی
war game اجرای بازی جنگ
war game بازی جنگ کردن
war game بازی جنگ
zero sum game بازی با جمع صفر در تئوری بازیها
ball game ورزش یا بازی با توپ
ball game گوبازی
ball game مسابقه
a game of chess یک مسابقه شطرنج
perfect game یک سری بازی بولینگ با 21استرایک
big game شکار حیوانات بزرگ
four knight's game بازی چهار اسب
game bag خرجین شکاری
game ball توپ بازی
game bird یک امتیاز
game bird پرنده موردنظر درشکار
game clock ساعت ورزشگاه
game cock خروس جنگی
game cycle دوره بازی
game cycle دورههای عملیاتی بازی جنگ
game fish ماهی مجاز برای صیادی
game fish ماهی موردنظر
game fowl مرغ شکاری
game fowl خروس جنگی
game fowl نژاد خروس جنگی
exhibition game بازی نمایشی به نفع خیریه
enter the game وارد بازی شدن
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
power game بازی قدرتی
video game بازی دیدنی
acrade game نوعی بازی تصویری کامپیوتری که توسط ماشین هایی با سکه پول کار می کنند
adventure game بازی کامپیوتری که در آن کاربر در یک میدان خیالی قهرمان است و باید از موقعیتهای مختلف خط رناک عبور کند
arcade game بازی پیشرفتهای که روی یک ماشین در محل عمومی انجام میشود
baseline game بازی در انتهای زمین تنیس
centre game بازی مرکزی
choose up game بازی غیررسمی
closed game بازی بسته
complete game یک بازی کامل از طرف توپزن
computer game بازی کامپیوتری
crampet game بازی شطرنج
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
game keeper قرق چی
game keeper قرق چی میدان
game playing playing computerizedgame
game theory این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
game theory نظریه بازی
open game بازی باز شطرنج
game theory تئوری بازی
ground game روش استفاده از مانور دویدن
hard game بازی دشوار
italian game بازی شطرنج ایتالیایی جوئوکو پیانو
long game بازی با لزوم ضربههای طولانی
losing game بازی که باخت ان حتمی مینماید و خلق بازیکن را تنگ میکند
middle game وسط بازی
off hand game بازی غیررسمی
off hand game بازی جنبی
game theory نظریه بازیها
game point امتیاز پایانی
game management شکارداری
laws of the game مقررات مسابقه
passing game حمله با استفاده از پاس به جلو
game law قانون شکار
four handed game بازی چهارنفره
game of chance بازی قمار
game plan استراتژی بازی
game management شکاربانی
queen's pawn game بازی پیاده وزیر شطرنج
scotch four knights' game بازی چهاراسب اسکاتلندی شطرنج
semi open game بازی شطرنج نیمه باز
two person zero sum game بازی دو نفره با مجموع صفر
pre game drills تمرینهای قبل از اغاز مسابقه
to deal out [card game] کارت دادن [ورق بازی]
Shall we play a game of cards? یک مسابقه ورق با هم بازی بکنیم؟
two person zero sum game در تئوری بازیها
game misconduct penalty 01 دقیقه اخراج بازیگرخطاکار
to fly at a higher game همت برچیزعالی ترگماشتن
this game is proper to spring این بازی مخصوص بهار است
to play a poor game ناشی بودن مهارت نداشتن
to play a poor game بدبازی کردن
half giuoco game بازی نیمه جوئوکو شطرنج
computerized game playing بازیهای کامپیوتری
video game machine ماشین بازی تصویری
big game reel قرقره صید ماهیهای بزرگ
She is romantically inclined. She i8s game. از دو حال خارج نیست
He plays a beautiful game of volleyball. مثل ماه والیبال بازی می کند
The football players are warming up before the game ( match) . هنوز درگرما گرم موضوع است ( کاملا" متوجه نیست ؟ هنوز گرم است )
To let the cat out of the bag . To spI'll the beans . To give the game away . موضوعی را لو دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com