Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (10 milliseconds)
English	Persian
part performance	عقد معین
part performance	عقد یا قرارداددارای تشریفات یا شکل خاص
Other Matches
performance	اجرا
performance	ساخت
performance	نمود
performance	انشاء معامله
performance	کار وسیله یادستگاه بازده عمل
performance	عمل کرد
performance	میزان کارائی
performance	عملکرد
performance	شاهکار کارایی
performance	ایفا کاربرجسته
performance	نمایش
performance	قطعه با کیفیت بالا یا با خصوصیات خوب
performance	ایفاء
performance	اجراء
performance	انجام
performance	سطح کارائی
non performance	عدم انجام
non performance	عدم اجرا
performance	کارائی
performance	نحوه کار کسی یا چیزی
performance	روش قضاوت کارایی سیستم
impossibility of performance	تعذر
impossibility of performance	عدم امکان در اجرا
engineered performance	زمان لازم برای اتمام یک واحد از کار
engine performance	قدرت موتور
engine performance	توان موتور
condition of performance	شرط فعل اثباتا"
condition of non performance	شرط فعل نفیا"
maximum performance	عملکرد حداکثر
specific performance	نحوه اجرای معین در قرارداد
feature of performance	ویژگی عملکرد
maximum performance	کارایی حداکثر
performance test	ازمون عملی
performance evaluation	ارز یابی کارایی
performance factor	ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
performance guarantee	ضمانت حسن انجام کار
performance monitor	برنامهای که سطوح خدمات ارائه شده توسط یک سیستم کامپیوتری را پی گیری میکند
performance of a contract	اجرای قرارداد
performance of the dam	زیست سد
performance rating	درجه بندی عملکرد
performance test	ازمون عملکردی
performance appraisal	عملکرد سنجی
performance bonds	ضمانتنامه انجام کار
optimal performance	کارکرد بهینه
performance standard	معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
supervening impossibility of performance	غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
high frequency performance	رفتار فرکانس بالا
It was an enjoyable performance, if less than ideal.	این نمایشی لذت بخشی بود اگرچه کاملا ایده آل نبود.
operational performance category	طبقه امادگی عملیاتی
condition about performance of an act	شرط فعل
arthur performance scale	مقیاس عملکردی ارتور
good performance guarantee	ضمانت حسن انجام کار
operational performance category	امادگی عملیاتی از طبقه
leiter international performance test	ازمون عملی بین المللی لایتر
good performance bond guarntee	وثیقه انجام تعهد
As a university professor , his performance stank.	طرف گند زد به هر چه استاد دانشگاه !
take part	سهیم شدن
take part	دخالت یا شرکت کردن
on your part <adv.>	از طرف شما
as part of	بخشی از
take part	سهیم بودن
for your part <adv.>	از طرف شما
for her part <adv.>	از طرف او [زن]
better part	قسمت بیشتر
two part	با ورقه اصلی وثانوی برای کپی
take the part of	طرفداری کردن
in part	در یک قسمت
in part	تایک اندازه
take part	مداخله کردن شرکت کردن
in part <idiom>	تا یک اندازه
take part in <idiom>	درچیزی شرکت داشتن
part with each other	ازهم جدا شدن
on the other part	از طرف دیگر
to take part [in]	شرکت داشتن [در]
two part	کاغذ
on his part	از طرف او
A part of the whole .	جزئی از کل
name part	بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند
part way	بخشی از راه
part way	نیمه
part way	تا اندازهای
take part	دخالت کردن
part off	جدا کردن
part	قطعه
part	سهم ناحیه
part	قسمت
part	سهم
part	عضو
part	نمایش یک بخش از صفحه و نه تمام آن
part	قط عات کوچک ماشین برای جابجایی قطعهای که شکسته شده یا گم شده است
part	قالب زمان معروف برای ترتیب استاندارد MIDI
part	بخشی از چیزی
on his part <adv.>	از طرف او [مرد]
for his part <adv.>	از طرف او [مرد]
part	پاره
part	بخش
part	خرد جزء مرکب چیزی
part	جزء مساوی
part	عنصر اصلی
part	عضو نقطه
part	مکان
part	اسباب یدکی اتومبیل
part	مقسوم
part	تفکیک کردن تفکیک شدن
part	جدا شدن
part	جداکردن
part	نقش بازگیر
part	برخه
part	قطعه یدکی
part	جزء
for the most part	بیشتر
for my part	من که
for your part <adv.>	از طرف تو
on my part <adv.>	از طرف من
for my part	از سهم خودم
for my part <adv.>	از طرف من
on your part <adv.>	از سمت تو [از طرف تو]
for your part <adv.>	از سمت تو [از طرف تو]
themselves [for their part] <adv.>	از طرف آنها
on your part <adv.>	از طرف تو
for my part <adv.>	از سوی من
on my part <adv.>	از سوی من
for your part <adv.>	از طرف شماها
on her part <adv.>	از طرف او [زن]
on your part <adv.>	از طرف شماها
for their part <adv.>	از طرف آنها
from your part <adv.>	از طرف شماها
for the most part	اکثرا
on their part <adv.>	از طرف آنها
bit part	قسمتکوچکوبیاهمیتیکفیلمیانمایشنامه
flat part	قسمتمسطح
part-singing	یکجورآواز
work part	قطعه کار
part-timer	فردیکهبصورتنیمهوقتکارمیکند
spare part	قطعهیدک
wholly or in part	جزئی یا کلی
To part ones hair .	فرق سر باز کردن
imaginary part	بخش موهومی [ریاضی]
imaginary part	مولفه موهومی [ریاضی]
replacement part	زاپاس
replacement part	قطعه یدکی
replacement part	مضایقه
imaginary part	قسمت موهومی [ریاضی]
part and parcel <idiom>	قسمت مهمولازم
To play ones part .	نقش خودرا بازی کردن
to part one's hair	فرق سر خود را باز کردن
part [American E]	فرق سر [مدل مو]
part song	آواز دسته جمعی بدون ساز
do one's bit (part) <idiom>	کار گروهی بنا به مقدار وقت واستعداد
replacement part	قطعه جایگزینی
part time	برخه کار
fractional part	جز کسری
hauling part	قسمت کشنده
hauling part	قسمت متحرک
imaginary part	جزء انگاری
imaginary part	جزء موهومی
in part payment	علی الحساب
inhomogeneous part	بخش غیریکنواخت
integral part	جزء لاینفک
integral part	جزء مکمل
integral part	جزء لازم
it was no part of my plan	ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
it was no part of my plan	کی جزو نقشه من بود
middle part	میان
middle part	قسمت میانی
ness on his part	این بیشتر بواسطه کمرویی است
formed part	بخش شکل داده شده
address part	جزء نشانی
part time	برخه کاری
part time	نیمه وقت
part-time	برخه کار
part-time	برخه کاری
part-time	نیمه وقت
part-time	پاره وقت
part of speech	ادات سخن
part of speech	بخش گفتار
address part	جز نشانی
address part	جزء آدرس
part time	پاره وقت
companion part	لنگ
companion part	میل لنگ
companion part	لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
component part	جزء ساختمان
detail part	قسمت مشروح نامه یا مقاله
detail part	قسمت مفصل
part and parcel	جزء لاینفک
to part with freinds	دال براغاز کردن چیزی =از
press part	بخش فشرده
part payment	پرداخت اقساطی
part list	فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی
part number	شماره قطعه
piece part	قطعه سرهم و جدا نشدنی
part payment	بیعانه قسط
part of ship	گروه بندی کار
part owners	شرکا
part owners	افراد شریک المال
piece part	قطعه یک پارچه
part plan	نقشه جزیی
part song	اهنگ ملودی چهاربخشی بدون ساز
part the hair	فرق بازکردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com