English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English Persian
party politics سیاست بازیهای حزبی
party politics حزب بازی
Search result with all words
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
Other Matches
The party was latched on to him. He was saddled with the party. میهمانی را بگردنش گذاشتند ( ترغیب یا وادار شد )
politics اصول سیاسی
politics علم سیاسی امور سیاسی
politics علم سیاست
politics سیاست
politics سیاست مدون
politics علم سیاست امور سیاسی
He is through ( done ) with politics . سیاست را بوسیده وکنار گذاشته
I have nothing to do with politics. کاری به سیاست ندارم
International politics. سیاست بین الملل
power politics سیاست زور
power politics سیاست جبر زور طلبی
to retire from politics از سیاست بازنشسته شدن
talk politics گفتگوی سیاسی
to launch in to politics داخل سیاست شدن
to talk politics گفتگوی سیاسی کردن
he is an influence in politics فلانی نفوذ سیاسی دارد
Politics someone hell. سیاست پدر ومادرندارد ( نمی شناسد )
launch into politics داخل سیاست شدن
To enter politics . وارد سیاست شدن
domiciled [law] [politics] <adj.> محل زندگی
To enter the arena of bloody politics. وارد صحنه سیاست شدن
He takes ( heels) much interest in politics. به سیاست خیلی علاقه دارد
party مهمانی دادن یارفتن
the a party طرف مخالف
The party is getting under way . جشن میهمانی دارد گرم می شود
the a party مدعی خصم
party بزم
party طرف شریک
party هیات
party گروه مخصوص انجام یک ماموریت
party عده نظامی
party گروه
party تیم
party طرف یارو
party طرفدار
party دسته متشکل جمعیت
party مهمانی
party پارتی متخاصم
third party شخص ثالث
party دسته
party دسته همفکر
party حزب
party بخش
The party is over! <idiom> خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است [باید جدی بشویم] [اصطلاح]
party قسمت
democratic party یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
supply party گروه تدارکات
recovery party گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
republican party حزب جمهوریخواه
special party گروه ویژه
side party گروه رنگ زن
republican party یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
shore party گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
shipwright's party گروه تعمیرات
the lead of a party پیشوا یا رئیس حزب
reconnaissance party قسمت شناسایی
reconnaissance party گروه شناسایی
party to a transaction متعامل
permanent party پرسنل دایمی
permanent party جمعی دایمی یکان
party to a lawsuit خصم
party spirit روحیه تحزب
rading party قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
raiding party قسمت مامور دستبرد یا تاخت
party spirit طرفداری حزبی
party spirit تعصب حزبی
party parpet جانپناه مشترک
raiding party قسمت مامور کمین
party to a suit متداعی
rading party قسمت مامور دستبرد
rear party قسمت عقبه
rear party عقب دار
rear party نیروی پوششی عقب نشینی یا عقب دار
party to a suit طرف دعوی
the liberal party حزب یا دسته ازادی خواه
She wrecked the party for us. مهمانی رابه مازهر کرد
To jazz up the party . مجلس را گرم کردن
opposition party حزب مخالف [سیاست]
to join a party عضو حزبی شدن
to crash in [to a party] سر زده وارد شدن
to crash in [to a party] بدون دعوت وارد شدن
to throw a party مهمانی دادن
party political مربوطبهاحزابسیاسی
party piece قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
the party is led by him او بر ان حزب ریاست دارد
third party insurance بیمه شخص ثالث
third party lease توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
third party vendor فروشنده دسته سوم
thrid party شخص ثالث
wedding party مجلس عروسی یا عقد کنان
winning party محکوم له
winning party دادبرده
search party گروه پیگرد
search party دستهی جستار گرد
dinner party میهمانیشام
Green Party حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
Liberal Party حزبسیاسیمعتقدبهکنترلمحدودصنعت
Liberal Party فراهمآوریرفاهوآزادیشخصی
party parpet دست انداز مشترک
cable party گروه لنگر
advance party گروه پیشرو
adherence to party هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
injured party طرف خسارت دیده
injured party طرف صدمه دیده
house-party مجالس خانگی
house-party دوره خانگی
house party مجالس خانگی
house party دوره خانگی
advance party قسمت پیشرو
garden party گاردن پارتی
an eveing party شب نشینی
boatswain's party گروه ملوان
billeting party گروه پیشرو
billeting party گروه یورتچی
beaching party گروه پیاده شونده
beach party گروه پیشرو اب خاکی
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
beach party تیم ساحل
evening party شب نشینی
party lines خط دستهای
party lines مرز مشترک
party lines خط مشترک
tea party عصرانه چای
party walls دیوار مشترک
boarding party تیم تفتیش
party wall دیوار مشترک
Labour Party حزب کارگر
working party گروه کار
tea party مهمانی چای
Conservative Party حزب محافظه کار
Conservative Party یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
party lines خط خصوصی تلفن
party line خط دستهای
party line مرز مشترک
party line خط مشترک
party line خط خصوصی تلفن
hen party مجلس رقص زنانه
hen party مهمانی زنانه
the offending party متخلف
boarding party گروه پژوهش
charter party قرارداد اجاره کشتی تجارتی
party boat قایق بزرگ حامل مشتریان
liberty party حزب ازادی
landing party گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
landing party گروه اب خاکی
labor party حزب کارگر
intervance of third party ورود ثالث
head's party گروه نظافت
gunner's party گروه توپخانه
fire party گروه اتش نشانی
fire party تیم اتش نشانی
liberty party حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
losing party محکوم علیه
party coloured ابلق
party coloured رنگارنگ
notify party فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
mistaken party اشتباه کننده
minor party حزب اقلیت
major party حزب اکثریت
major party حزب سیاسی پیرو درانتخابات
losing party دادباخته
fire party تیم اطفای حریق
country party حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
contact party گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
contracting party طرف قرارداد
contact party گروه تماس
coleague in a party هم مسلک
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
chater party اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
charter party قرارداد اجاره دربست
democratic party حزب دمکرات
tailgate party [American E] پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا]
social democratic party حزب سوسیال دمکرات
party against whom a protest is made معترض علیه
executive [of a political party] مجلس اجرائی [سیاست]
executive [of a political party] شورای مجریه [سیاست]
party against whom a protest is made واخوانده
the party rallied round him ان دسته دوباره دور اوجمع شدند
camp color party گروه پرچم
passing on the oath to the other party رد قسم به طرف مقابل
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
acid house party نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
camp color party دسته پرچم یورتچی
air control party گروه کنترل هوایی
party political broadcast تبلیغاتانتخاباتیاحزابدررادیویاتلویزیون
damage control party گروه اسیب گیر
The Republican party came to power . حزب جمهوریخواه سر کار آمد
In this contract , there are no loopholes for either party . دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
The party to the contract (agreement). طرف قرارداد
fire control party تیم کنترل اتش دریایی
She enchanted (lived up ) our party. شور وحالی به جمع ما داد
demolition firing party گروه مسئول انفجارخرج
demolition firing party گروه مسئول تخریب
All the world and his wife were at this party . هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
the deceived party in a transaction مغبون
to make the party rock جشن را گرم کردن
acid house party نواخته میشود
airmobile support party گروه پشتیبانی از عملیات هوارو
executive council [of a political party] مجلس اجرائی [سیاست]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com