English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 86 (6 milliseconds)
English Persian
patch cord سیم سرهم بندی
patch cord سیم رابط
Other Matches
patch تعمیر کردن
patch سرهم کردن
patch بهم جورکردن
patch وصله دوزی کردن
patch وصله ناجور وصله کردن
patch مدت زمان معین
patch جالیز
patch محدوده 02 در 04 متر برای تمرین اسکیت
patch بهم پیوستن
patch وصله کردن
patch ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
patch کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patch تصحیح در یک برنامه
patch تصحیح کوچک در نرم افزار توسط کاربر در ساختار ناشر نرم افزار
not a patch on به هیچ طرف مقایسه نیست با
not a patch on چه دخلی دارد
patch مشمع روی زخم قطعه زمین
patch وصله
patch تکه
patch up <idiom> تعمیر کردن
to patch up خواباندن سرهم بندی کردن
to patch up تعمیر کردن
to patch up وصله کردن اصلاخ کردن
eye patch باندچشم
patch pocket جیبرویسینه
shoulder patch درجه روی بازوی درجه داران
purple patch نوشته اراسته به صنایع بدیعی
patch panel تابلوی سرهم بندی
A patch of cloud . لکه ابر
to put a patch on a garment وصله بر جامهای دوختن جامهای را وصله کردن
To whitewash . To do a perfunctory job. To do a patch - up of work. ماست مالی کردن
cord طناب نازک
cord سیم
cord ریسمان
cord سیمی که وسیله را به سوکت وصل میکند
cord وتر قیطان
cord کابل واکسیل
cord رسن سیم
cord زه
cord وتر
cord بند
cord طناب
vocal cord تاراوا
wild cord تیم انتخاب شده برای مسابقه اضافی در وضع تساوی طرفین براساس سوابق ان تیم
sash cord طناب لنگر
cord grip زهقلاب
cord yarn نخ ضخیم و چند لا که بصورت پود در بعضی از فرش های مشهد جهت اتمام زودتر فرش و یا جهت تفاوت با فرش های دیگر استفاده می شود . گاه در شیرازه بافی تارهای بالا نیز بکار می رود .
detonating cord فتیله انفجاری
communication cord کلید اضطراریقطار یا اتوبوس
treadle cord رکابریسمان
spermatic cord جایگاهاسپرم
detonation cord فتیله منفجر کننده
operating cord نختنظیم
master cord ریسماناصلی
lift cord طناببالابر
cord tieback بندپردهقیطانی
the vocal cord رباط صوت
the spinal cord مغز حرام
detonation cord فتیله چاشنی
detonation cord سیم انفجار
spinal cord مغز تیره
detonating cord مدار چاشنی
detonating cord مدارمنفجرکننده
cord twister زهتاب
cord pulley قرقره و طناب
cord drill مته کمانی
avalanche cord ریسمان بهمن
spinal cord نخاع شوکی
spinal cord مغز حرام نخاع شوکی
flexible cord قیطان
flexible cord سیم قابل انعطاف
ganglionic cord طناب گرهی
the spinal cord نخاع
telephone cord بند تلفن
silver cord محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
umbilical cord سیم قابل قطع و وصل شدن
umbilical cord بند ناف
umbilical cord سیم سریع الاتصال
net cord کابل یا سیم بالای تور والیبال
line cord بند خط
lamp cord سیم لامپ
spinal cord نخاع
net cord judge داور تور
lift cord lock قفلطناببالابر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com