Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
peripheral joint
اتصالجانبی
Other Matches
peripheral
باس سریع طراحی شده توسط Intel که تا چند مگاهرتز گنجایش دارد و در کامپیوترهای شخصی بر پایه Pentum برای آداپتورهای شبکه یا گرافیکی استفاده میشود
peripheral
فرفیت ذخیره سازی موجود در وسیله جانبی
peripheral
وسیله ورودی
peripheral
خروجی یا ذخیره سازی که توسط CPU کنترل میشود
peripheral
بخش کوتاه برنامه کامپیوتری که به کاربر امکان دستیابی و کنترل ساده وسیله جانبی میدهد
peripheral
1-سخت افزار
peripheral
انتقال داده بین CPU و رسانه جانبی
peripheral
مداری که امکان کار کامپیوتر با رسانه جانبی با کمک پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن بین وسیله جانبی
peripheral
فرام میکند
peripheral
مشابه 7489
peripheral
آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است
peripheral
دستگاه جانبی
peripheral
UPC که نمیتواند دستورات را با سرعت طبیعی اجرا کند به علت رسانه جانبی کند
peripheral
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
peripheral
برنامه یا تابع واسط
peripheral
وسیله جانبی مثل کارت خوان که حرکات مکانیکی سرعت را مشخص میکند
peripheral
و تنها محدود به سرعت مدار الکترونیکی است
peripheral
رسانه جانبی که با سرعت بالا با کامپیوتر کار میکند
peripheral
قطعه خارجی پردازنده مرکزی که حاوی خصوصیات جانبی است
peripheral
1-وسایل جانبی که در کامپیوتر استفاده می شوند مثل چاپگر یا اسکنر. 2-
peripheral
نورس پیشرس
peripheral
وسیله مبدل سیگنالهای ورودی /خروجی و دستورات از کامپیوتر به قالب و پروتکل که رسانه جانبی بفهمد
peripheral
خارجی
peripheral
دورهای وابسته به محیط
peripheral
پیرامونی
peripheral
جنبی
peripheral
دوره امادگی
peripheral
ثانوی
peripheral course
دوره امادگی نظامی
peripheral
که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
peripheral course
دوران پیش دانشگاهی نظامی
peripheral resistance
مقاومت محیطی
peripheral processor
پردازشگر جنبی
peripheral nerves
اعصاب پیرامونی
peripheral unit
واحد جنبی
peripheral community
جامعه پیرامونیperipeteia
peripheral controller
کنترل کننده جانبی
peripheral controller
کنترل کننده جنبی
peripheral slots
شکافهای خالی که دربعضی کامپیوترها قرار دارندتا کارتهای مدار چاپی بتوانندبرای بالا بردن قابلیتهای سیستم بدون اصلاح سخت افزار مجهز شوند
peripheral speed
سرعت محیطی
peripheral device
دستگاه جنبی
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
peripheral driver
محرک جنبی
peripheral equipment
تجهیزات جنبی
peripheral road
[British E]
شاهراه پیرامونی
peripheral nervous system
دستگاهعصبجانبی
peripheral equipment operator
متصدی تجهیزات جانبی
peripheral highway
[American E]
شاهراه پیرامونی
peripheral device port
قسمتاصلیتنظیماتمحیط
peripheral control unit
واحد کنترل جنبی
v joint
اتصال "وی "
joint and several
تضامنی
joint
بند گاه
joint
درز
joint
ستاد مشترک
joint
مشترک الحاقی
joint
اتصالی
joint
مهره اتصال
joint
اتصال
joint
توام
joint
نیروهای مشترک عملیات مشترک
joint
مشترک بین نیروهای مسلح
joint
لولا
joint
بند
joint
مفصل پیوندگاه
joint
زانویی
joint
جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
joint
مشترک
joint
شرکتی مشاع
joint
شریک
joint
متصل
joint
کردن خرد کردن
joint
بند بند کردن مساعی مشترک
joint
مفصل
joint
درزه
joint
مفصل اتصال ضربهای
joint
بند بند کردن اتصال دادن بند
joint
بهم پیوستن
joint
مشاع
joint
دستگاه کوچک باطریدار که سوارکار بطور غیر مجازروی گردن اسب می گذارد تاتندتر برود
joint
وصله
joint
هرزملات
joint
محل اتصال محل ضربه
joint
تصلب شرائین
joint tenancy
اجاره داری مشترک
lap joint
اتصال نیمانیم
lap joint
اتصال پوششی
lap joint
لبه رویهم افتاده ومتصل بهم
knuckle joint
اتصال زانویی
joint venture
سرمایه گذاری مشترک
longitudinal joint
درز طولی
joint ownership
مالکیت مشاع
lapped joint
اتصال بوسیله پوشش
lap joint
اتصال رویهم
lap joint
اتصال لب به لب
lap joint
اتصال نیم ونیم
joint shares
سهام مشترک
knuckle joint
لولای بند دار
knuckle joint
لولای مفصلی
knee joint
زانو زانویی
joint ownership
اشاعه
joint ownership
اشتراک در مالکیت مالکیت مشاع
joint staff
ستاد مشترک
joint space
محل لحیم
joint space
محل اتصال
joint ownership
مالکیت اشتراکی
joint pin
خار اتصال
joint products
محصولات مشترک
joint servicing
دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
joint services
خدمات مشترک
joint responsibility
مسئوولیت تضامنی
joint resolution
تصمیم مشترک
joint stock
سهامی
joint stock
شرکت سهامی
knee joint
مفصل زانو
knee joint
بندزانو
juke joint
رستوران کوچکی که خوراک ارزان داشته و نیز صفحات گرامافون را با انداختن پول دراسباب خودکار میزند
joint zone
منطقه مشترک
joint weld
جوشکاری اتصالی
joint washer
واشر اتصال
joint venture
سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
joint tenants
در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
joint tenants
اجاره داران مشترک
joint tenancy
شرکت در اجاره داری
joint supply
عرضه مشترک
joint stock
سرمایه مشترک
joint resistance
مقدار مقاومت مفصل
longitudinal joint
درز از درازا
magnetic joint
محل ضربه در میدان مغناطیسی
fetlock joint
مویپشتپایاسب
with the joint views of
با جلب نظر
welded joint
اتصال جوش
universal joint
قفل کاردان
universal joint
دو میله متصل بهم وفا دربچرخش
transverse joint
درز از درازا
transverse joint
درز عرضی
toggle joint
مفصل زانویی
swivel joint
مفصل گردان
flare joint
اتصالز-بانه
rail joint
اتصالریل
clip joint
<idiom>
شغل سطح پایینی که پراز کلاهبرداری باشد
joint of the foot
قوزک پا
[استخوان بندی]
ankle joint
قوزک پا
[استخوان بندی]
joint of the foot
قوزک
[استخوان بندی]
ankle joint
قوزک
[استخوان بندی]
drip-joint
[اتصال بین دو ورق فلزی]
summit joint
درز کلید طاق قوسی
strike joint
شکستگی طولی
strapped joint
اتصال تسمهای
rabbet joint
بست یا مفصل کنش کاوی
propeller joint
چهارشاخه گاردان خودرو
pin joint
اتصال بین اعضای ساختمانی بصورت لولا یا پاشنه
universal joint
مفصل چرخنده
scarf joint
جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
overlap joint
اتصال نیمانیم
oblique joint
شکستگی کج
mortise joint
اتصال کام
mitre joint
اتصال فارسی
rabbet joint
اتصال دو راهه
raking out of a joint
تهی کردن درزها
raking out of a joint
درز اره شده
slip joint
اتصال ازاد
sleeve joint
اتصال با بوش
seam joint
درز
sealing joint
اتصال اب بندی
sawn joint
درز بریده
sawn joint
درز اره شو
riveted joint
اتصال پرچ
raking out of a joint
درزخراشی
raking out of a joint
درز گشایی
miter joint
برش فارسی
joint ownership
مالکیت مشترک
joint and several liability
مسئوولیت تضامنی
foundation joint
درز اتصالی که بین پی وساختمان تعبیه میشود
flexible joint
اتصال قابل انعطاف
flang joint
اتصال سرلوله
flang joint
اتصال لبه
fitting joint
اتصال مناسب
fish joint
محل اتصال دو خط اهن یادوتیر
finger joint
اتصال انگشتی
expansion joint
درز انبساطی
expansion joint
درز وارفت
expansion joint
درز گسترش درز گشایش
expansion joint
درز انبساط
expansion joint
اتصال چند قسمتی
foundation joint
درز پی
ground joint
اتصال سنبادهای
joint and several guarantee
ضمانت تضامنی
joint adventure
سرمایه گذاری مشترک
joint adventure
تجارت مشترک
joint account
حساب بانکی مشترک
joint account
حساب مشترک
in joint partnership
شراکتا"
in joint partnership
به شراکت
hip joint
مفصل ران
hip joint
مفصل استخوان خاصره وران
hinge joint
مفصل لولایی
jump joint
اتصال لب به لب
elbow joint
بندارنج
elbow joint
زانویی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com