Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (5 milliseconds)
English
Persian
peripheral slots
شکافهای خالی که دربعضی کامپیوترها قرار دارندتا کارتهای مدار چاپی بتوانندبرای بالا بردن قابلیتهای سیستم بدون اصلاح سخت افزار مجهز شوند
Other Matches
slots
کلون در
slots
شکاف در خط حمله
slots
شیار
slots
مجرا شکاف
slots
مجرای عبور روغن
slots
انداختن چفت کردن
slots
در شکاف یاسوراخ
slots
سوراخ کردن شکاف کوچک
slots
شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
slots
سوراخ جای کلید چاک
slots
تخته باریک
slots
چفت در
slots
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
slots
چاک دادن
slots
شیار دراوردن رنده کردن چاک
slots
سوراخ
slots
شکاف
slots
درج یک شی در سوراخ
slots
سوراخ طولانی و باریک
slots
تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
slots
اتصال درون کامپیوتر که در آن کارت اضافی قابل نصب است
slots
روزنه شیار
slots
سوراخ طویل
slots
شیار شکاف
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
peripheral
رسانه جانبی که با سرعت بالا با کامپیوتر کار میکند
peripheral course
دوران پیش دانشگاهی نظامی
peripheral course
دوره امادگی نظامی
peripheral
دستگاه جانبی
peripheral
آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است
peripheral
باس سریع طراحی شده توسط Intel که تا چند مگاهرتز گنجایش دارد و در کامپیوترهای شخصی بر پایه Pentum برای آداپتورهای شبکه یا گرافیکی استفاده میشود
peripheral
وسیله جانبی مثل کارت خوان که حرکات مکانیکی سرعت را مشخص میکند
peripheral
و تنها محدود به سرعت مدار الکترونیکی است
peripheral
قطعه خارجی پردازنده مرکزی که حاوی خصوصیات جانبی است
peripheral
1-وسایل جانبی که در کامپیوتر استفاده می شوند مثل چاپگر یا اسکنر. 2-
peripheral
نورس پیشرس
peripheral
دوره امادگی
peripheral
ثانوی
peripheral
خارجی
peripheral
دورهای وابسته به محیط
peripheral
جنبی
peripheral
وسیله مبدل سیگنالهای ورودی /خروجی و دستورات از کامپیوتر به قالب و پروتکل که رسانه جانبی بفهمد
peripheral
برنامه یا تابع واسط
peripheral
مشابه 7489
peripheral
فرام میکند
peripheral
مداری که امکان کار کامپیوتر با رسانه جانبی با کمک پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن بین وسیله جانبی
peripheral
انتقال داده بین CPU و رسانه جانبی
peripheral
که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
peripheral
1-سخت افزار
peripheral
بخش کوتاه برنامه کامپیوتری که به کاربر امکان دستیابی و کنترل ساده وسیله جانبی میدهد
peripheral
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
peripheral
UPC که نمیتواند دستورات را با سرعت طبیعی اجرا کند به علت رسانه جانبی کند
peripheral
فرفیت ذخیره سازی موجود در وسیله جانبی
peripheral
پیرامونی
peripheral
خروجی یا ذخیره سازی که توسط CPU کنترل میشود
peripheral
وسیله ورودی
peripheral device
دستگاه جنبی
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
peripheral driver
محرک جنبی
peripheral equipment
تجهیزات جنبی
peripheral joint
اتصالجانبی
peripheral controller
کنترل کننده جنبی
peripheral processor
پردازشگر جنبی
peripheral resistance
مقاومت محیطی
peripheral speed
سرعت محیطی
peripheral unit
واحد جنبی
peripheral community
جامعه پیرامونیperipeteia
peripheral controller
کنترل کننده جانبی
peripheral nerves
اعصاب پیرامونی
peripheral highway
[American E]
شاهراه پیرامونی
peripheral road
[British E]
شاهراه پیرامونی
peripheral nervous system
دستگاهعصبجانبی
peripheral device port
قسمتاصلیتنظیماتمحیط
peripheral equipment operator
متصدی تجهیزات جانبی
peripheral control unit
واحد کنترل جنبی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com