English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
personal radio cassette player رادیووضبطصوتشخصی
Other Matches
cassette player controls کنترلکنندهاینوار
portable CD radio cassette recorder ضبطورادیو
portable CD radio cassette recorder جایگاهCD
cassette پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
cassette ماشین مبدل سیگنالهای صوتی به نوار مغناطیسی
cassette نوارمخصوص با فرفیت بالا برای ذخیره سازی داده
cassette کاست کوچک حاوی چرخهای از نوار مغناطیسی باریک که سیگنالهای صوتی قابل ضبط هستند.
cassette چرخ باریک نوار مغناطیسی که در یک پوشش محکم برای محافظت قرار دارد
cassette کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
cassette کاست
cassette تابوت کاست
cassette جعبه کوچک جای جواهرات
video cassette نوار کاست سمعی و بصری نوار کاست صوتی وتلویزیونی
cassette holder نگهدارندهفیلم
cassette compartment قسمتقرارگرفتنفیلم
cassette film فیلمدوربین
cassette drive درایوکاست
cassette recorders دستگاه ضبط کاست
cassette tapes نوار کاست
cassette tape نوار کاست
cassette recorder دستگاه ضبط کاست
tape cassette کاست نوار
cassette tape deck پوششنوارکاست
incoming message cassette نوارپیغام داخلی
video cassette recorder ضبطنوارویدئویی
outgoing announcement cassette نواراعلام کنندهخارجی
magnetic tape cassette کاست نوار مغناطیسی
film cassette chamber محلقرارگیریفیلم
cassette eject switch دکمهخروجفیلم
cassette eject button دکمهخروجفیلماز
magnetic tape cassette recorder ضبط کننده کاست نوارمغناطیسی
player بازیگر
player هنرپیشه بازیکن ورزشی
player نوازنده
player بازیکن
player بازیکن
CD/ROM player محلقرارگرفتنسیدی
He is an excellent player. عالی بازی می کند ( ورزش )
protect a player معاف از انتقال
piano player پیانوزن
hunch player شرطبند از روی حدس و گمان
player's number شماره بازیگر
cricket player بازیکنگریکت
exempt player بازیگر معاف از انجام مراحل مقدماتی به علت سوابق او
player's stick چوببازیکنهاکی
defensive player شطرنج باز دفاعی
combi player درایو سخت افزاری که دو یا چند فرمت ROM-CD مختلف را می خواند
club player بازیگر باشگاهی
ball player بازیگر با توپ
tennis player بازیکنتنیس
registration of player نامنویسی بازیگران
player coach مربی
player piano پیانو خودکار
volleyball player والیبالیست
offensive player شطرنجباز حملهای
money player ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
Media Player برنامه ویندوز که به کاربر امکان نصب سخت افزار چندرسانهای از قبیل صدا و تصویر متحرک و فایلهای ویدیو
piano player اسباب پیانو زنی
to be sidelined [player] از بازی یا معرکه خارج شدن [ورزشکار]
player [American E] مرد زن پرست
record player گرامافون
player [American E] مشتاق زن
player [American E] زن دنبال کن
player [American E] مردلاس زن
field player بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
ice hockey player بازیکنهاکیروییخ
american football player بازیکنفوتبالآمریکایی
wireless record player گرام پخش کننده
compact disc player دستگاهدیسکفشرده
back line player بازیگر خط عقب والیبال
attacking [style of play, player] <adj.> مهاجم
attacking [style of play, player] <adj.> تهاجمی
attacking [style of play, player] <adj.> حمله
compact disc player controls دکمههایکنترلکنندهدیسک
personal right حقوق شخصی
it is personal to himself مال شخص اوست
personal right حقوق فردی
personal شخصی
personal ریز کامپیوتر کم هزینه برای مصارف خانگی و تجاری سبک
personal محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
personal ترتیب یکتای ارقام که یک کاربر را برای تامین اجازه دستیابی به سیستم مشخص میکند.
personal منقول خصوصی
personal حضوری
personal منقول
personal حضوری مربوط به شخص
personal خصوصی
personal وسیلهای
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
personal شماره تلفن ها
It's for my personal use. برای استفاده شخصی است.
personal امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
personal آدرس ها و یادداشتها
to become personal وارد شخصیات شدن
personal مربوط به کسی
personal property مایملک شخصی
personal state دارایی منقول
personal property اموال شخصی
personal remarks انتقادات شخصی
personal property دارایی شخصی منقول
personal tempo اهنگ فردی
personal pace اهنگ فردی
personal ownership مالکیت شخصی
personal outlays هزینههای شخصی
personal staff ستاد خصوصی فرمانده
personal interest نفع شخصی
personal remarks اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
personal representative مدیر ترکه
personal surety کفالت
personal service ابلاغ شخصی
personal service خدمت شخصی
personal saving پس انداز شخصی
personal salute مراسم سلام افراد برجسته
personal surety کفیل
personal requirment حوائج شخصی
personal status احوال شخصیه
personal staff ستاد شخصی
personal salute تیر سلام برای افراد
personal requirment احتیاجات شخصی
personal representative امین ترکه
personal motive غرض شخصی
personal microcomputer computer personal
personal affairs امور شخصی
personal action دعوی شخصی
personal action دعوی منقول
operations personal پرسنل عملیات
personal stereo واکمن WalkMan
personal communications ارتباطاتشخصی
personal assistant فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
personal column ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
personal effects لوازم شخصی
personal pronoun ضمیر شخصی
personal computers کامپیوتر شخصی
personal computer کامپیوتر شخصی
personal pronouns ضمائر شخصی
personal appearance وضع فاهر
personal chattels دارایی منقول
personal error خطای شخصی
personal exemptions معافیتهای شخصی
personal foul خطای بدنی به حریف
personal identity هویت شخصی
personal income درامد شخصی
personal income درامد سرانه
personal influence نفوذ شخصی
personal error خطاهای انفرادی افراد
personal error خطاهای شخص
personal chattels دارایی شخصی منقول
personal computing محاسبات شخصی
personal computing استفاده ازیک کامپیوتر شخصی
personal constructs سازههای شخصی
personal distribution توزیع درامد فردی
personal duty فرض عینی
personal duty واجب عینی
personal computer (view from above) کامپیوترشخصی
ibm personal computer IBکامپیوتر شخصی
ibm personal system/ IBخانوادهای از سیستمهای ریزکامپیوتر تولید شده توسط شرکت
personal identification number شماره شناسایی شخصی
personal service utility کسی که مستقیما" کار خود را دراختیار کارفرما می گذارد
personal service utility عرضه سرانه کار
personal knowledge of the judge علم قاضی
personal information manager برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
personal disposable income درامد قابل تصرف شخصی
personal deposit fund اعتبارات مربوط به پس اندازافراد
ibm personal computer xt کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل XT
personal income tax مالیات بر درامد شخصی
ibm personal computer at کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل AT
disposable personal income درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
disposable personal income پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
personal data sheet برگه اطلاعات فردی
radio با رادیومخابره کردن
a radio رادیو
radio رادیو
radio رادیویی
radio با بی سیم مخابره کردن
radio بی سیم
radio پیام رادیویی فرستادن
blue chip personal computer IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
woodworth personal data sheet پرسشنامه اطلاعات شخصی وودورث
edward's personal preference schedule مقیاس ادوارد برای رجحانهای شخصی
ibm personal computer system/ کامپیوتر ای بی ام سیستم شخصی 2
Personal effects are duty-free. لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
radio frequency فرکانس رادیویی
radio telephony تلفن بیسیم
radio star اختر رادیو
radio sonobuoy بویه دریایی شناور بی سیم دار مخصوص تعیین محل زیردریاییها
main radio اطاق اصلی بی سیم ناو
radio ulnar وابسته به زندبالاوزندپائین
radio wave امواج الکترو مغناطیسی رادیو موج رادیو
radio tube لامپ رادیو
wired radio پخش با سیم
radio waves امواج رادیویی
radio source چشمه اخترواره
radio wave موج رادیویی
radio source چشمه شبه اختری
radio-controlled وسیلهایکهبوسیلهسیگنالهایرادیوییکارکند
radio telephone رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
to tune in TV [radio] روی کانال مشخصی تلویزیون [رادیو] را تنظیم کردن
radio telegraphy تلگراف بیسیم
radio telephone تلفن بی سیم
radio telescopes رادیوتلسکوپ
radio telescopes تلسکوپ رادیویی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com