Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 179 (10 milliseconds)
English
Persian
personal status
احوال شخصیه
Other Matches
status
وضع اجتماعی یا قانونی
status
کلمهای حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status
ثباتی که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status
سیگنال کامپیوتری برای درخواست اطلاعات از وضعیت خط ی ترمینال
status
مشابه 9596
status
یک بیت در کلمه که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت و نتیجه یک عملیات است
status
اهمیت یا موقعیت
status
خط ی در بالا یا پایین صفحه که اطلاعات در مورد کار جاری میدهد روی
status
وضعیت
status
حالت
status
حال پایه
status
مقام
status
شان
status
پایگاه
status
وضع
status symbols
نماد منزلت
control status
وضعیت کنترل اتش
control status
وضعیت کنترلی
class status
پایگاه طبقهای
device status
وضعیت دستگاه
status symbol
نشانهی شان و اعتبار
cirro status
ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
status symbol
علامت مقام
caretaker status
وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
status symbol
نماد منزلت
active status
خط مشی فعال توپخانه
active status
وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
status symbols
علامت مقام
duty status
وضعیت خدمتی
inactive status
خط مشی خاموش
inactive status
وضعیت غیرفعال اتشبارغیرفعال
inactive status
حالت انتساب
maintenance status
وضعیت نگهداری
nonduty status
حالت یا وضعیت بدون کاری عدم حضور در سر خدمت معلق
nonpay status
حالت انتظار خدمتی
high status
بلندپایه
low status
دون پایه
flying status
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
financial status
وضع مالی
nonpay status
وضعیت قطع حقوق
status symbols
نشانهی شان و اعتبار
achieved status
پایگاه اکتسابی
mental status
وضع روانی
status quo
وضع موجود
social status
موقعیت اجتماعی
social status
پایگاه اجتماعی
professional status
پایگاه حرفهای
personnel status
وضع افراد
personnel status
وضعیت پرسنلی
marital status
وضع تاهل
status quo
وضع کنونی وضع موجود
status quo
وضع فعلی
status quo
وضع کنونی حالت طبیعی
socioeconomic status
پایگاه اجتماعی- اقتصادی
status word
کلمه وضعیت نما
status report
گزارش وضعیت
status register
ثبات وضعیت
status of limitations
قانون مرورزمان
status map
نقشه وضعیت نما
status enquiry
پرسش درخصوص وضعیت مشتری
status enquiry
پرسش نامه وضعیت
status code
رمز وضعیت اماد در یک امادگاه
status board
تابلو وضعیت
status board
تابلوی نشان دهنده وضعیت
status board
تابلوی وضعیت
personal right
حقوق فردی
it is personal to himself
مال شخص اوست
to become personal
وارد شخصیات شدن
personal
شخصی
personal
منقول خصوصی
personal
ترتیب یکتای ارقام که یک کاربر را برای تامین اجازه دستیابی به سیستم مشخص میکند.
personal
محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
personal
ریز کامپیوتر کم هزینه برای مصارف خانگی و تجاری سبک
personal
وسیلهای
personal
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
personal
حضوری
personal
شماره تلفن ها
personal
آدرس ها و یادداشتها
personal
مربوط به کسی
personal
خصوصی
personal
حضوری مربوط به شخص
It's for my personal use.
برای استفاده شخصی است.
personal
امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
personal right
حقوق شخصی
personal
منقول
program status word
کلمه وضیت برنامه
two sided disk status
اعلام نصب یک دیسک دو طرفه
equal status persons
افراد همپایه
program status word
کلمه وضعیت برنامه
key status indicator
نشانگر وضعیت کلید
To preserve the status quo .
وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
citizenship
[status of a citizen]
ملیت
[حقوق]
[سیاست]
civil status office
دفتر سجل و احوال
channel status word
کلمه وضعیت مجرا
Status . Position and rank.
مقام ومنزلت ( جاه ومقام )
It is not much of a reputation (status symbol) for one.
اینهم برای آدم شهرت نشد
personal state
دارایی منقول
personal staff
ستاد خصوصی فرمانده
personal effects
لوازم شخصی
personal service
ابلاغ شخصی
personal service
خدمت شخصی
personal saving
پس انداز شخصی
personal salute
مراسم سلام افراد برجسته
personal salute
تیر سلام برای افراد
personal surety
کفیل
personal communications
ارتباطاتشخصی
personal assistant
فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
personal column
ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
personal stereo
واکمن WalkMan
personal surety
کفالت
personal staff
ستاد شخصی
personal pronouns
ضمائر شخصی
personal appearance
وضع فاهر
personal distribution
توزیع درامد فردی
personal duty
فرض عینی
personal duty
واجب عینی
personal error
خطاهای شخص
personal error
خطاهای انفرادی افراد
personal error
خطای شخصی
personal exemptions
معافیتهای شخصی
personal foul
خطای بدنی به حریف
personal identity
هویت شخصی
personal constructs
سازههای شخصی
personal computing
استفاده ازیک کامپیوتر شخصی
personal computer
کامپیوتر شخصی
personal computers
کامپیوتر شخصی
personal pronoun
ضمیر شخصی
operations personal
پرسنل عملیات
personal action
دعوی منقول
personal action
دعوی شخصی
personal affairs
امور شخصی
personal chattels
دارایی منقول
personal chattels
دارایی شخصی منقول
personal computing
محاسبات شخصی
personal income
درامد شخصی
personal representative
امین ترکه
personal representative
مدیر ترکه
personal tempo
اهنگ فردی
personal property
اموال شخصی
personal property
مایملک شخصی
personal property
دارایی شخصی منقول
personal remarks
اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
personal remarks
انتقادات شخصی
personal ownership
مالکیت شخصی
personal outlays
هزینههای شخصی
personal income
درامد سرانه
personal requirment
حوائج شخصی
personal influence
نفوذ شخصی
personal requirment
احتیاجات شخصی
personal interest
نفع شخصی
personal pace
اهنگ فردی
personal microcomputer
computer personal
personal motive
غرض شخصی
status quo ante bellum
حالت پیش از جنگ
She is not mindful of her social position ( status ) .
متوجه موقعیت اجتماعی اش نیست
to tarnish something
[image, status, reputation, ...]
چیزی را بد نام کردن
[آسیب زدن]
[خسارت وارد کردن]
[خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
ibm personal computer at
کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل AT
personal computer (view from above)
کامپیوترشخصی
ibm personal computer
IBکامپیوتر شخصی
disposable personal income
پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
disposable personal income
درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
ibm personal computer xt
کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل XT
ibm personal system/
IBخانوادهای از سیستمهای ریزکامپیوتر تولید شده توسط شرکت
personal data sheet
برگه اطلاعات فردی
personal disposable income
درامد قابل تصرف شخصی
personal knowledge of the judge
علم قاضی
personal service utility
کسی که مستقیما" کار خود را دراختیار کارفرما می گذارد
personal service utility
عرضه سرانه کار
personal information manager
برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
personal income tax
مالیات بر درامد شخصی
personal identification number
شماره شناسایی شخصی
personal deposit fund
اعتبارات مربوط به پس اندازافراد
woodworth personal data sheet
پرسشنامه اطلاعات شخصی وودورث
blue chip personal computer
IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
edward's personal preference schedule
مقیاس ادوارد برای رجحانهای شخصی
personal radio cassette player
رادیووضبطصوتشخصی
Personal effects are duty-free.
لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
ibm personal computer system/
کامپیوتر ای بی ام سیستم شخصی 2
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com